این مقاله توسط آرمن کاراقوگولانیان در مجله ی آنلاین اینتریورز نوشته شده است, این تارنامه در پانزدهم هر ماه منتشر می شود. بدین وسیله فیلم ها در این مجله تحلیل شده چنانچه شِمایی از آنها با محوریت فضا ارائه می شود. این مقاله که در آن تجدید نظر شده و دوباره انتشار یافت, به قرار زیر می باشد:
میشل هانکه به حکم فیلهای سرد, نگران کننده و غم افزایش یکی از کارگردان های شناخته شده ی حال حاضر صنعت سینما می باشد. فیلم هایی مانند بازی های بامزه(1997), پنهان(2005) , ربان سفید(2009) و میل به شفتی کم در آخرین اثرش(عشق) که منتخب جوایز اسکار 2013 شد, از این جمله هستند. این فیلم زندگی شخصی یک زوج سالخورده جورج (ژان لویی ترینتینان) و آن(امانوئله ریوا)را به روی صحنه می آورد. و اشاره ای است به این مضمون که یک زوج چگونه با از دست دادن فیزیکی عشقشان کنار می آیند.
هانکه فیلم را در یک تک لوکیشن, آپارتمانی در پاریس می گذراند. که در یک صحنه ی ضبط صدا ساخته شده است. فیلمساز که غالباً بر صدا و طراحی تولید فیلم خود وسواس درازی دارد با ساخت این فیلم آزادانه ترین فضا را برای خود می سازد . درمجله ی هالیوود ریپرتر ما درباره ی چگونگی طراحی خاص فضاهای او خوانده ایم. خدمه می بایست پارکت کف را در اطمینان از غژغژ مناسب آن در عوض عکسبرداری از لوکیشن های واقعی نصب کنند و مجدداً نصب کنند. هانکه یک لوکیشن تمام و کمال را بر طبق خصوصیات خود در تولید فضایی مطلوب در فیلم بازتولید می کند. فیلم ساز تأکید دارد که موضوع این فیلم بر اساس یک رویداد واقعی نیست.
گرچه تام شون از مجله ی ساین ولچر بیان کرده که عمه ی 92 ساله ی فیلم ساز که از رماتیسم رنج می برد زمانی که به فکر خودکشی بوده ااز او درخواست کمک کرده است. اما او امتناع کرد, چنانچه عمه اش بعد از یک خودکشی ناموفق زمانی که در بیمارستان هوشیاری خود را بدست آورده او را مورد شماتت قرار داده است. نهایتاً او دو سال پیش موفق به خودکشی شد. علاوه بر این شری لیندون در مجله ی لس آنجلس تایمز با فیلمساز صحبت کرده وطی آن متوجه شد که آپارتمان بر اساس خانه ی والدین هانکه مدل سازی شده است. "طرح آپارتمان با آپارتمان خانواده ی من در وین یکسان بود." فیلمساز مدعی است: مادامی که در حال نوشتن فیلمنامه بوده فضایی را در ذهن خود داشته است.
در حالی که طراح تولید فیلم عشق ژان وینستن پوزس بود, همسر فیلمساز سوزان در این فیلم بر مجموعه ی دکوراسیون نظارت داشته و درباره ی کوچکترین جزئیات هر یک از اتاق ها حساس بوده است. شری لیندون بیان می دارد که اتاق موسیقی و کتابخانه از بلوط واقعی ساخته شدند, و" با حس اشتراک گذاشتن زندگی و کار شخصیت های هشتادساله ی فیلم" تطابق داشته است. به جای قراردادن قفسه با مجموعه ای از کتاب ها, هر کتاب به صورت خاصی مطابق با تم و موضوع و هم چنین بر اساس حروف الفبا انتخاب و چیده شدند. فضای پدید آمده در فیلم منعکس کننده ی طبقه و فرهنگ کرکتر هایش می باشد.
براساس دیاگرام پلان کاملی از آپارتمان را نشان داده ایم. که صبحانه ی جورج و "آن" در شروع فیلم را روایت می کند. زمانی که "آن" اولین نشانه های بیماری خود را بروز می دهد. جورج و "آن" در اتاق مطالعه شان, زمانی که جورج به "آن" برای حرکت کردن از روی ویلچر به روی صندلی کمک می کند و همچنین اتاق خواب جورج و "آن" در انتهای فیلم را در بر می گیرد, هنگامی که جورج "آن" را خفه کرد. این سه مورد بر همه ی سکانس های چشمگیری که تحلیل رفتن سلامتی "آن" را نمایش می دهد– از نشستن در آشپزخانه تا نشستن آن بر روی ویلچر و نهایتاً بستری شدن و ناتوانی آن از حرکت - متمرکز است.
مسیر فیلمسازی به همه ی این سه سکانس محدود شده است. دوربین ایستای هانکه نظاره گر شخصیت ها از دورادور می باشد. تقریباً همیشه در شات های بلند, بدون حتی بررسی وضعیت داخلی ذهنیشان به استثنای توالی یک رویا از تنهایی. این یک رابطه ی صمیمی با محوریت موضوع در ساخت فرایند فیلمسازی را نمایان می کند. در سکانس آشپزخانه در ابتدای فیلم جورج و" آن" ظاهراً در سلامت کامل هستند. جورج می گوید که " آن " بی مسئولیت است. او یک حوله را خیس می کند و شیر آب را باز می گذارد و در اتاق خوابشان راه می رود. استفاده ی فضا در این سکانس به طراحی صدا وابسته است. جورج بعد از مدتی ژاکت خود را می پوشد و متوجه می شود که ریزش آب قطع شد. این باعث شد جورج با عجله به آشپزخانه برگردد.
در سکانسی دیگر در اتاق مطالعه, سلامتی " آن" رو به کاهش می رود, او هم اکنون بر روی ویلچر است و به جورج وابسته است. و ما می بینیم آنها همدیگر را در آغوش گرفته اند زمانی که جورج "آن" را ناشیانه از روی ویلچر به روی صندلی حرکت می دهد. در مجله ی نیویورکر ریچارد برودی شرح می دهد که این صحنه به یک در آغوش گرفتن اروتیک رقص مانند شبیه است. این در آغوش گیری فیزیکی بر همبستگی اروتیک این زوج دلالت دارد گرچه این پیوند هرگز نشان داده نخواهد شد و صرفاً ضمنی می باشد. در سکانس اتاق خواب " آن" بستری است و در مرحله ی آخر زندگی خود به سر می برد. استفاده از فضا در این سکانس دو مرتبه توسط صدا مشخص می شود. جورج در اتاق خواب است و صورت خود را اصلاح می کند زمانی که او صدای گریه ی "آن" را می شنود, از فضایی به فضای دیگر می رود. علاوه بر این سکانس ها موسیقی نقشی اصلی در سرتاسر فیلم بازی می کند. استفاده از صدا و موسیقی در فیلم بخشی از روایت می باشد. منبع آن بر صفحه نمایش به تصویرآمده و در فضای این فیلم سرچشمه گرفته است.
در سکانس بعدی فیلم پس از اینکه "آن" بستری می شود ما "آن" را ( در سلامتی کامل) در حال پیانو زدن می بینیم. میشل هانکه این سکانس را در یک شات بلند فیلم برداری می کند و سپس قطع می شود و دوربین جورج را نشسته بر روی صندلی در اتاق نشان می دهد. صدای پیانو با این کات ادامه پیدا می کند و جورج در صندلی خود می چرخد و سیدی پلِیر را با متوقف شدن صدای موسیقی که از پیانوی" آن" می آمد خاموش می کند. هانکه این سکانس را با شیوه ای واقع گرایانه فیلم برداری می کند. حتی اگر تصوری بیش نباشد.
سکانس نهایی بین جورج و " آن" به دلیل صدا دوباره برانگیخته می شود. جورج در خلوتگاهشان استراحت می کند و فرو رفتن آب را که قطع شده می شنود. و موجب می شود او به آشپزخانه برگردد. جورج می بیند که "آن" در حال ظرف شستن است (علی رغم واقعیت مرگ او در این زمان از فیلم) کارگردان در مصاحبه ای با آئورون هیلیز از مجله ی ایندیوایر بیان می کند که جزئیات این اتفاقات برای من در آپارتمان خانواده ام رخ داده است اتاق خواب و آشپزخانه کاملاً دور از هم بودند. حتی اگر این متفاوت بود, من مطمئن نبودم که این ایده را داشته ام. هانکه این سکانس را در یک سکانس دو شاته می گیرد. هر دو کرکتر قاب را پر کرده و این مؤکد نزدیکی شان می باشد.
استفاده از فضا در این تک لوکیشن قابل توجه است. بسیاری از حوادثی که اتفاق افتاده در سرتاسر فیلم به جای نمایش شرح داده شده است. میشل هانکه آن چیزی را به مخاطبانش نشان می دهند که ضروری است – برای نمونه جزئیات ناچیزی که درباره ی ملاقات با دکتر است صرفاً شرح داده می شود. بعلاوه, در راستای این ایده که فضاها از جهان بیرون جدا هستند می باشد. به عنوان مثال زندگی "آن" و جورج تا حدودی یک زیست منقطع از اجتماع است. توجه کنید که آپارتمانشان صرفاً بعد از اینکه " آن" به بستر بیماری می رود پذیرای مهمانان می باشد. قرارگیری تمام فیلم در یک تک لوکیشن؛ هانکه نشان می دهد چگونه یک زندگی راحت و آشنا می تواند به یک زندان یا برزخی برای کرکترهایش بدل شود. استفاده از فضا در این فیلم شاید آشکار کننده ی این واقعیت است که خانه ی خود ما هم می تواند به مکانی برای درد یا تاریکی تبدیل شود.