ایگناسی د سولا مورالس در مقاله اش تحت عنوان "معماری ضعیف" بر این نکته تاکید می گذارد که نوعی قدرت در ضعف مستتر است. او بر این باور است که معماری و هنر می توانند این قدرت را مهار کنند اگر" وضعیتی را برگزینند که تهاجمی و جهت دار و غالب نباشد، بلکه ضعیف و واگرا باشد." او درست شبیه به مباحث مطرح شده در مقاله پیتر ایزنمن تحت عنوان "پایان وضعیت کلاسیک" بر این گزاره تاکید می گذارد که چگونه در معماری معاصر ارام ارام انچه می توان ان را یک مرجع مطلق نامید ناپدید گردید (اول ان بخش از این مرجع که وجوه خدایگونه و مسلط داشت و بعد ان بخشی که بر استدلال و خردگرایی تاکید می گذاشت).
عدم امکان استقرار یک نظام جهان شمول به حدوث بحران منتج می گردد. در حال حاضر ما با الزام به طراحی در خلا مواجه ایم، انچه نیچه ان را "بنیاد نهادنی بی بنیاد" می نامد. شهر معاصر قطعه قطعه شده است. واقعیت دیگر نمی تواند به مثابه یک کل واحد در نظر اید بلکه همچون نمودهایی متغیر از لایه های متفاوت که بر اساس منطق درونی خودشان گام برمی دارند و به مانند صفحات تکتونیکی با یک دیگر هم پوشانی دارند در نظر می ایند. معماری که مدت ها خود را متعهد به ایده زمان می دیده است، اکنون بنا به خوانش این مقاله با "زمان ها، زمان های مختلفی که به واسطه ان ها تجربه ما از واقعیت خودش را تولید می کند" مواجه می بیند. ایده زمان های چندگانه هسته مرکزی ان چیزی است که نویسنده "معماری ضعیف" می خواند.
ایده رخ داد ناپایدار زمانی که به یک باره حادث می شود و "از پس برای همیشه از میان می رود"، هم به لحاظ وجه شاعرانه اش و هم به لحاظ بعد یاداوری کننده اش در قامت فرم ظاهر می گردد. نوشتار از فرم در قامت یک پدیده از پیش موجود و وعده داده شده یاد نمی کند، بلکه ان را پیامدی از متغیرهایی می داند که پتانسیل شکل دادن به یک پیکره بندی معینِ تولید کننده یک تغییر مشخص یا "رخ داد" را دارد. یک بار دیگر، پوش ها folds به سبب توانایی شان در ایجاد این نمونه های شانسی و غیر قابل پیش بینی مد نظر می ایند و موضوع پژوهش های معمارانه می گردند. اخرین بارزه ی معماری ضعیف که نویسنده بدان می پردازد مونومنتالیتی است. نویسنده درک رایج از مونومنت به مثابه سازه ای پرشکوه و عظیم را به کناری می نهد و در یک رویکرد واژه شناسانه و در فهمی هایدگری به ریشه واژه monitu یا به یاداوردن اشاره می کند. در این جا مسئله ماندگاری، ثبات یا تداوم نیست بلکه کشند و امتداد زمانی است و عملا به این گزاره تاکید می کند که کانسپت فرم و معماری یک تعریف از پیش موجود وعده داده شده و تدقیق و تعیین شده نمی باشد بلکه چیزی است دینامیک و انعطاف پذیرتر.