این نقاشی یک بازتولید سورئالیستی از موضوعی سنتی و هم چنین تفسیر دالی از اسطوره ی یونانی نارسیسوس می باشد.این گفتمان به جنبه ای از روانشناسی انسان که مورد علاقه ی دالی و پیش از او فروید بود, می پردازد. در اسطوره های یونانی نارسیسوس جوانی بسیار زیبا می باشد که زنان و دختران زیادی عاشق او هستند اما نارسیسوس به معشوقه های خود بی اعتنا بود. نمیسیس ایزد انتقام او را مجازات کرد بدین صورت که او بازتاب خودش را در برکه ببیند و دچار عشقی گردد که امکان وصال برایش مقدور نباشد, تا شاید بدین گونه از عذابی که برای دلباختگان خود فراهم کرده آگاه گردد.
نارسیسوس با دیدن چهره اش در برکه شیفته ی خود شد, سپس فهمید که نمی تواند خودش را در آغوش بگیرد و به خاطر این ناکامی در گذشت. خدایان نادم شدند و او را در هیئت گل نرگس جاودان کردند. برای این تصویر دالی یک تکنیک موشکافانه در توصیف یک عکس رنگی نقاشی شده استفاده کرد, تا آن را با تأثیری وهم انگیز از نارسیسوس دگرگون شده و زانو زده بر برکه با گل و تخم مرغی در دست نمایان کند. نارسیسوس پیش از تغییر به نظر می رسد در پس زمینه ی نقاشی نشسته است, بازی با انگاره ای دو گانه از شیفتگی دالی به توهم و خیال باطل ظاهر می شود.
این اولین نقاشی دالی بود و کاملاً بر حسب روش انتقادی- پارانویایی پدید آمد. آنچه که هنرمند درباره ی این تصویر توضیح داده به مثابه " روش خود انگیخته از دانش غیر منطقی" بر اساس مشارکت تفسیری – انتقادی از پدیده ی روان آشفتگی است. رابرت دیشارنت اشاره می کند که این نقاشی به معنای اثری است که به واسطه ی آن می شود به دالی پرداخت؛ چراکه این اولین اثر سورئالیستی در ارائه ی یک تفسیر یکپارچه از موضوعی غیر عقلانی می باشد. این هنرمند درباره ی این نقاشی به دیشارنت می گوید: این نقاشی به دکتر فروید نشان داده شده است. ارائه ی آموزشی اسطوره ی نارسیسوس با یک شعر نوشته شده در همان زمان توضیح داده شد. در این شعر و این نقاشی مرگ و فسیل شدگی نارسیسوس دیده می شود.
این شعر که به دالی اشاره دارد در سال 1937 در یک کتاب کوچک توسط این هنرمند با عنوان دگرگونی نارسیسوس منتشر شد. این کتاب همچنین شامل دو گزاره ی تفسیری چاپ شده در کنار عکسی رنگی می باشد, و در ابتدای آن خوانده شده است: مسیر مشاهده ی بصری دوره ی دگردیسی نارسیسوس در نسخه ی چاپی صفحه ی مقابل دیده می شود: اگر این برای تمام زمان ها از یک فاصله ی اندک و با یک فاصله ی ثابت خاص با فیگور بی حرکت نارسیسوس به نظر برسد, بتدریج ناپدید می شود تا زمانی که نهایتاً به طور کامل محو شده است.
دگردیسی اسطوره در آن لحظه ی دقیق برای تصویر نارسیسوس به شکل ناگهانی رخ می دهد؛ در تصویر دستی که از دل بازتاب خودش بیرون می آید و در آن یک تخم مرغ, یک دانه و یک پیاز گل که از آن نارسیسوس جدید – گل متولد شده, آشکار می شود. در کنار آن تندیسی آهکی از دست فسیلی در آب که گلی شکفته شده را نگه داشته, دیده می شود.
زمانی که دالی در سال 1938 در لندن زیگموند فروید را ملاقات کرد, این تصویر را به عنوان نمونه ای از کارش به او نشان داد. و هم چنین یک مجله که شامل مقاله ی او درباره ی پارانویا نوشته شده بود. فروید روز بعد به استفان زویج که آنها را به هم معرفی کرده بود نوشت: بسیار قابل توجه است که در کاوشی بر فرایند رشد تصویری شبیه به این از منظری تحلیلی تلاش کنیم.