اگر یک فیلم در چنین شمایل مینیمالی فیلم برداری شود, چنانچه تنها مرجع مخاطب پلانی کشیده شده بر سطح زمین باشد؛ چه پیش می آید. سپس بیننده باید همه ی اطلاعات از دست رفته در یک نوع برون رانی ذهنی از کالبد را به تصور درآورد. این روشی انتخاب شده توسط کارگردان دانمارکی لارس فون تریر در بازنمایی تمثیلی از اتفاقات رخ داده در یک کلونی خیالی در کلورادو می باشد.
به منظور تقویت ایده ی چنین مجموعه ی سورئالیستی, صحنه های آغازین, برآمده از رهیافتی تخیلی نسبت به روستا هستند, که از طریق مدل های دیجیتال, بعلت امکان قرارگیری دوربین در یک استودیو بزرگ تولید می شود. جمعیتی بالغ بر 15 نفر در دوره ی رکود بزرگ, زمانی که فیلم در آن برهه اتفاق می افتد, در وضعیتی پرمشغله, سیاه و خشن زندگی می کنند. گروهی سخت گیر که ساکن کارخانه ی شمال غرب شهر هستند. داگویل به طور خلاصه مکانی می باشد, که زندگی در آن به حداقل سطح خام خود کاهش یافته است.
در این مکان هیچ دیواری نیست, نه درختی, نه خانه ای و نه سازه ی فیزیکی محصور. در اینجا هیچ چیز وجود ندارد. در یک کلام, بازنمایی داگویل در قامت یک مکان آمریکایی یا غیر از آن چنین می نماید؛ علاوه بر این یک یا دو سازه ی اسکلتی, یک رخ نمود یا دو استریوفرم نقاشی شده و چند قطعه مبلمان در این بیغوله به چشم می آید.
داگویل در نوع خود با خطوط گچی و تأثیر صحنه ی نمایشی عریان جادو کرده است. پلان هایی از طبقات کوچک بر روی زمین استنسیل شده اند, تؤام با خیابان های نامرئی و نشانه هایی شبح گون مانند بوته زارهای خالی از سکنه و سگی که وجود ندارد اما عوعو او شنیده می شود.