خانه ده از پیتر ایزنمن، به نوعی عبور از خانه سازی قدیمی است, زیرا حرکتی دور از خردگرایی و فرمالیسم به عنوان توجیهی برای بحث و استراژی خود در طراحی دارد. به علاوه این خانه الگوی غیر منطقی جدیدی به عنوان تجسس در الگوهای دیگر معماری که برخورد فرهنگ جدیدی را ارائه می دهد ,نیست.
سه جنبه اساسی از این تغییر در ظاهرخانه شماره ده وجود دارد: جنبه اول با طبیعت فرایند طراحی در رابطه با احجام معماری , جنبه دوم طبیعت حجم با معماری و انسان, و جنبه سوم با طبیعت حجم هم به عنوان حجم و هم علامت سر و کار دارد.
فرایند طراحی خانه شماره ده در مورد ساخت آنچه قبلا به آن خانه سازی گفته می شده و مجموعه ای دلخواه از خانه از المان های خطی و منظم نیست, بلکه آن چیزی است که به آن دی کامپوزیشن میگویند: این عبارت یک فعالیت , مشابه آنچه به طور واقعی در مورد آن بحث می شود, ارائه می دهد که آن را دیکانستراکشن می نامیم.
دیکانستراکشن از لحاظ پایداری ,ابزاری تحلیل گرایانه است.در اینجا هیچ کار خاصی در مقابل فرایند ساخت و ساز یا ساختمان ساخته شده,ارائه نمیدهد بلکه تنها ادبیاتی واقعی یا در در اینجا نوعی جوهر معمار ساخت(آرکیتکتونیکی) تولید میکند.
دی کامپوزیشن نوعی تجزیه ساختارها و اصول نا شناخته ای است که از طریق انتقال و تغییرات توسعه نمی یابد و همچنین انتخاب اتفاقی شروع مناسبی برای تجزیه تحلیل نیست, بلکه عملکردی تقریبی است که به عنوان نقطه شروعی برای خانه شماره ده می باشد.
فرایندی که در هر مرحله از سایر پیکر بندی ها خود را نشان می دهد و یک ارتباط و تداوم را به کار میگیرد که پیکربندی بعدی با منطبق خاصی ادامه پیدا کرده و نمادی از پیکربندی قبلی خود باشد و یا به صورت غیر مستمر و نامنسجم , هر ترکیبی از پیکربندی قبلی خود به صورت منطقی پیروی نکرده و نمادی از شکل قبل خود نباشد.
از طریق فرایند دوگانه,انتخاب حجم, بعد از مراحلی آغازگشته و به شکل گرفتن شکل مورد نظر می انجامد و عملکرد طبیعی و بالقوه چنین مرحله ای را نشان می دهد,این عملکرد یکی از اکتشافاتی است که در آن هدف,آشکار ساختن قوانین و کالبدها از طریق ناهماهنگی ها و ناسازگاری ها می باشد که احتمالا مفاهیم قبلی یا روش های جدید گروه بندی اجزا عناصر را نشان می دهد.اما در حقیقت نقطه آغاز و پایان آن نامشخص و اصل اساسی نامعلوم است که می توان آن را اثری پیشرو در زمان و به دور از مکان نامید.
اشکال مشخص خانه ده در ابتدا به صورت کنار هم قرار گیری(جاکستاپوزیشن) مکعب به نظر می آیند.این شکل اولیه ابزاری است برای رسیدن به یک نماد پیچیده تر, که به خودی خود به صورت یک حقیقت مشخص در می آید و در واقع شکل نهایی به عنوان یک حجم متراکم برای از بین بردن شکل اولیه ظاهر می شود, به عبارت دیگر, طرح نهایی بیشتر مربوط به یک حرکت رو به جلو و برای به وجود آوردن یک شکل پیچیده بوده تا اینکه دوباره به عقب برگردد.بنابراین به نوعی پیش زمینه ای برای ساختارهای پیچیده آتی می شود.
این فرایند از اندازه بزرگتر به کوچکتر و قسمتهای مختلف آن ادامه پیدا می کند, تا جائیکه در مرحله آخر که مربوط به کوچکترین اشکال است به پایان می رسد.