ارو ساریننو چارلز ایمز در آکادمی هنر کرنبروک، که ایمز در سال 1936 به عضویت هیئت علمی آنجا در آمده بود، با یکدیگر ملاقات کردند. متعاقب آن که ایمز و همسرش ری کایرز در سال 1941 به کالیفورنیا نقل مکان کردند، رابطه ای برادرانه و فراتر از دوستی معمولی آن دو را به یکدیگر پیوند زد. مکاتبات میان این دو هنرمند مشحون از نظرات عاطفی و نیز اسکیس هایی از طراحی های خیالی آن هاست که عمق ستایش متقابل آن ها از یکدیگر را نشان می دهد. ارو نام "ایمز" را بر روی پسرش نهاد که در سال 1954 از همسر دومش، آلین بی. لاکهایم، متولد شد. علیرغم این که سارینن به عنوان یک معمار به ستاره بدل شده و ایمز شهرت مشابهی در مقام طراح یافته بود، زراحی مبلمان بود که عرصه ی مشترکی فراهم آورد تا حساسیت های هنری هر دو نفر بتوانند در قالب محصولی مشترک تجمیع پیدا کند.
موزه ی هنر مدرن نیویورک دروازه ی ورود مدرنیسم به حیات جمعی مردمان آمریکا بود. مسابقات، نمایشگاه ها، بروشورها، جزوه ها و نیز سخنرانی هایی که در آن جا برگزار و سپس منتشر می شدند اُسطُقس زیرساخت های فرهنگی ای را شکل می دادند که جنبش مدرن برای دامن زدن به علاقه و اهتمام جمعی از مدیران صنایع و توده های کارگری و کارمندی بدان ها منوط بود. در اواخر دهه 1930 مقاومت محسوسی در میان طبقه متوسط آمریکا در قبال محصولات فراوانی که همگی از اصول زیبایی شناسی باﺅهاﺅس تبعیت می کردند، پدیدار شد. در مقابل این مقاومت، گرایشی به سمت ذائقه ی سنتی در مبلمان خانگی ظهور نمود. طراحی های چوبی اسکاندیناو و فنلادندی تنها عوامل نفوذی از بیرون بودند که در خانه های "پیشرو" مقبولیت یافتند.
در سال 1940، معمار الیوت اف. نویز، مدیر مسابقه ی طراحی ارگانیک در مبلمان خانگی در موزه هنر مدرن نیویورک، جهت شرکت در این مسابقه از طراحان دعوت عمومی به عمل آورد. طراحان مسابقه خواستار پارادایم کاملا جدیدی در طراحی مبلمان بودند که سطح درآمد خانواده، استحکام مصالح، و تولید روزآمد صنعتی در آن لحاظ شده باشد. تاکید آنان بر خط تولید مدرن برای بازار مبلمان خانگی بود. سال های پس از آن تاریخ، تولید کنندگان این قبیل محصولات مجددا برای فضاهای کاری متمرکز شدند، عرصه ای که بیش از فضاهای خانگی مستعد پذیرش ثمرات پیشرفت تکنولوژیک بود. نام آلوار آلتو، مارسل برویر، ادوارد دارل استون، و مدیر موزه آلفرد بار، در میان اعضای هیئت داروان به چشم می آمد.
سارینن و ایمز هشت طرح برای این مسابقه تهیه کردند و جایزه ی اول را به خود اختصاص دادند. پذیرش تکنولوژی به وام گرفته از صنایع دفاع ملی در کانون توجه پروپوزال های ایشان قرار داشت، یعنی در عرصه ای که سنت هنری نقشی در تولید و تکوین محصولات جدید بر عهده نداشت. آن چه در این قبیل کارخانه ها تولید می شد می بایست پیش از هر چیز، کاربردی و کارآمد باشد، عملا هیچ محدودیتی در فرم برای محصولات وضع نمی شد. سارینن و ایمز نخست بر سر این نکته به توافق رسیدند که کدام دسته از نیازها باید توسط مبلمان مدرن امروزی مرتفع گردند، و سپس مصالح و تکنیک های مورد لزوم برای رفع این نیازها را مورد بررسی و بازبینی قرار دادند. نتیجه، تولید محصولاتی شد که از پوسته ای خمیده در امتداد هر سه بعد و لاستیک ابری تشکیل شده بودند. شرکت هسکلیت (Haskelite Corporation) به یاری قالبی آهنی پوسته ترکیبی چوبی را ساخت. اما با شعله ور شدن آتش جنگ جهانی دوم، نقشه های مربوط به تولید انبوه این محصولات به فراموشی سپرده شد. این محصولات سرانجام صرفا در تیراژی بسیار محدود به تولید رسیدند.