در تاریخ هنر، کم نبوده اند زنان نقاش و هنرمندی که با آثارشان نقش مهم و تاثیرگذاری در تحول هنر مدرن داشته اند. در میان این زنان هنرمند، نقش ده تن از این زنان هنرمند بیشتر از دیگران بوده است، کسانی که بسیاری از هنرشناسان و مورخان هنری در مورد اهمیت و تاثیر آنها همنظرند. به این مناسبت،
در این نوشته، خیلی کوتاه و فشرده این زن هنرمند مدرن و ۹ نقاش و مجسمه ساز زن برجسته دیگر را معرفی کرده ایم. بخش اول این خبر را می توانید در این لینک ملاحظه فرمایید.
فریدا کالو
فریدا کالو ( عکس نخست خبر ) از مهمترین و نامدارترین زنان هنرمند تاریخ معاصر است. او نقاشی مدرن با گرایشهایی رادیکال بود و هنرش ارتباطی عمیق و تنگاتنگ با جامعه سنتی و در حال توسعه مکزیک داشت. کسی که با نگرشی پست مدرن به فروپاشی ساختارهای سنتی و زوال فرهنگ بومی مینگریست و به شدت تحت تاثیر هنر بومیان سرخپوست مکزیک و نقاشیها، ماسکها و شمایلهای اقوام آزتک بود.
فریدا ۴۷ سال با درد و رنج زندگی کرد و با اینکه در نقاشیهایش بیشتر پرتره خود و جسم رنجورش را تصویر کرده است اما در عین حال نگاه انسانی و صمیمانه او به جامعه مکزیک و سنتها و آئین های بومی آن به شدت در آثارش انعکاس یافته است.
لویی بورژوا
لویی بورژوا، نقاش و مجسمهساز فرانسوی، یکی از پیشگامان هنر مدرن قرن بیستم است. تنهایی، اضطراب، تنش جنسی و حسادت از تمهای آثار اوست. او زاده پاریس و تبعه امریکا بود و تحت تاثیر هنرمندان سورئالیست اروپایی بود که بعد از جنگ جهانی دوم به آمریکا مهاجرت کرده بودند. مجموعه عنکبوتهای او به ویژه مجسمه عنکبوت او با عنوان "مامان"، شهرتی جهانی دارند. منتقدان، این حجمهای بزرگ با درونمایه های جنسی را به گونه ای نمادین به تجربه های دوران کودکی او و تمایلات جنسی اش مرتبط می دانند.
لویی در مورد تجربههای دوران کودکیاش گفته:" دوران کودکی من، هنوز جادو، رمز گونگی و درامش را از دست نداده است. " او مادرش را در بیست و یک سالگی از دست داد. به دنبال آن بر اثر ناامیدی و درد، خود را در رودخانه انداخت اما پدرش او را نجات داد. مجموعه "سلولها"ی بورژوا که در ۱۹۹۳ طراحی کرد، مستقیماً به ضربات روحی دوران کودکی و نا امنیای که او را احاطه کرده بود، اشاره دارد.
الکساندرا اکستر
الکساندرا اکستر، نقاش و طراح صحنه آوانگارد روسی- فرانسوی، یکی دیگر از زنان هنرمند برجسته قرن بیستم است که در تحول هنر فوتوریسم و کانستراکتیویسم، نقش مهمی داشته است. استودیوی نقاشی او در کیف، پایگاه روشنفکران و هنرمندان آوانگارد روسی مثل آنا آخماتوا و الیا ارنبورگ بود. او یکی از تجربهگراترین هنرمندان زن آونگارد روسیه در سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۳۰ بود اما ایدئولوژی کانستراکتیویستهای روس که هنر میتواند در زندگی روزمره مشارکت داشته باشد را نمیپذیرفت.
بعد از انقلاب سوسیالیستی اکتبر روسیه، او به همراه هنرمندان آونگارد روس، به تزئین خیابانها و میدانهای شهر کی یف و اُدسا به سبک آبستره و بر اساس ایدههای انقلاب روسیه پرداخت.
در ۱۹۲۴ به فرانسه مهاجرت کرد و در آکادمی مدرن پاریس و استودیوی شخصیاش به همراه فرنان لژه، هنرمند سورئالیست فرانسوی به تدریس پرداخت. دوستی و آشنایی او با پابلو پیکاسو، ژرژ براک و گرترود استاین، در این دوره تاثیر زیادی بر نقاشیهایش گذاشت. "لباس برای رمئو و ژولیت" و "کالیماک" از شاهکارهای او به شمار میرود.
رمدیوس وارو
رمدیوس وارو، نقاش سورئالیست و آنارشیست اسپانیایی- مکزیکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین نقاشان مکزیک است. برخی از منتقدان هنری آثار او را به عنوان تمثیلهایی پست مدرن ارزیابی کردهاند. او در زمان حاکمیت فرانکو بر اسپانیا به پاریس گریخت و وارد حلقه سورئالیستهای فرانسوی شد. بعد از اشغال فرانسه در جنگ جهانی دوم نیز به مکزیک رفت و تا آخر عمر خود را در تبعید زندگی کرد.
آثار او واکنشی اعتراضی در به حاشیه راندن زنان از سوی هنرمندان سورئالیست مردسالار و زن ستیز است که به اعتقاد او هرگز همتاهای زن خود را به عنوان هنرمند نمیدیدند. او همه تصاویر الههگون سوئالیست ها از زنان و فیگورهای زنانه را برهم زد و در آثار گروتسک خود موجوداتی دوجنسی را با صورت هایی به شکل قلب و چشمانی درشت تصویر کرد که ترکیبی از چهره خود هنرمند و موجودات اساطیری اند. “بافت رویاها”، “جنگ” و “بهشت گربه ها “ از مهمترین آثار اوست.
مارگریت تامپسون زوراک
از نخستین نقاشان فوویست و کوبیست آمریکایی بود. او از چهرههای مهم جنبش مدرن در آمریکا به شمار میرود که سهم مهمی در معرفی سبکهای کوبیسم و فوویسم در این کشور داشته است. مارگریت تحصیلاتش را در دانشگاه استنفورد رها کرد و به پاریس رفت و در مدرسه پست امپرسیونیستهای آکادمی د لاپله درس خواند.
در پاریس با پیکاسو و گرترود استاین آشنا شد و با حمایت آنها نخستین نمایشگاه خود را در سال ۱۹۱۰ در پاریس برگزار کرد. او در سال ۱۹۱۲ با ویلیام زوراک، نقاش، مجسمه ساز و نویسنده آمریکایی ازدواج کرد. ویلیام زوراک با حمایتهای خود، نقش مهمی در موفقیت هنری مارگریت داشت. مارگریت پس از سفر به مصر، فلسطین، هند و ژاپن، سبکش تغییر کرد و بیشتر به کوبیسم متمایل شد. او در اواخر عمرش به سوزندوزی و و طراحی روی پارچه روی آورد. او هنر سوزن دوزی را به یک سطح هنری ارتقا داد.