سر دیوید چیپرفیلد، در سال 1953 در دوون لندن، به دنیا آمده است. او در دانشکده فنی کینگستون و انجمن معماری لندن تحصیل نمود و در سال 1976 فارغ التحصیل شد. پس از کار در دفاتر معماران بزرگی چون داگلاس استفن، ریچارد راجرز و نورمن فاستر، شرکت خود را در سال 1984 تاسیس نمود و در حال حاضر دفاتری در لندن، برلین، میلان و شانگهای دارد.
بهترین لحظه ی روزتان چه زمانی ست؟
هیچ وقت یکسان نیست و به روزی بستگی دارد که می گذرانم، اینکه کجا باشم یا با چه کسانی باشم.
در حال حاضر به چه نوع موسیقی ای گوش می کنید؟
در حقیقت به تمامی سبک ها گوش می دهم. من اغلب در زمان کار کردن به موسیقی گوش می دهم و آخرین چیزی را که به یاد دارم خریده ام، یک شامیسن ژاپنی بود.
به مطالعه چه کتابی مشغول هستید؟
کتاب " پرورش بدن " از هیلاری منتل و در حال خواند مجدد کتاب " سقوط انسان های عمومی " نوشته ی ریچارد سنت. آیا تا به حال، مجلات معماری را مطالعه کرده اید؟ بسیار کم. من دوست دارم که مقالات و تئوری ها را بخوانم، اما به شایعات معماری علاقه ای ندارم و بسیار نگران علاقه و تمرکز نسل جدید معماری به تصاویر می باشم. بسیاری از مجلات معماری، تاکید بیشتری بر ارائه و پرزنتیشن دارند و این امر، بخش بسیار کوچکی از معماری را تشکیل می دهد.
شما پیرامون اهمیت رندرها در معماری امروز، چگونه فکر می کنید؟
این یک فاجعه است. به نظر نمی رسد که دیگر کسی از طریق تجربه، به معماری نگاه کند و بیشتر مردم به تصاویر و تصویر سازی معماری اهمیت می دهند. مسابقات بزرگ، برندگان خود از روی تصاویر انتخاب می کنند و پس از ساخت ساختمان، نتیجه کاملا خوب نخواهد بود. مقاومت بسیار کمی در برابر این تمایلات وجود دارد و در نتیجه ی آن، ما اعتماد به نفس خود را در ساخت معماری با کیفیت، از دست داده ایم.
شما فکر می کنید که موثرترین راه ارائه یک پروژه چگونه است؟
ما در تمام مدت، با استفاده از مدل ها و ماکت هایی با مقیاس بزرگ کار می کنیم و همین مدل ها را در حال حاضر به مشتری ارائه می دهیم. البته ما مطمئنا، از 3D و رندرها نیز استفاده می کنیم؛ احمقانه اینست که استفاده نکنیم؛ اما مدل ها، بهترین راه ارائه، توسعه و بحث پیرامون یک ایده می باشد، چون شما می توانید آن را به تنهایی، همچون یک تیم، بررسی کنید. شما می توانید به راحتی آن را تغییر دهید و به سرعت، تغییرات را متوجه شوید. این یک وسیله ی فیزیکی ست برای استفاده ی ِ گروهیِ جمعی از مردم، که در معماری ضروری و بسیار مهم است.
شما غالبا ترسیم دستی هم می کنید؟
من اسکچ های سریع بسیاری می کشم، اما به آن، بیش از حد بها نمی دهم. در ابتدای شروع یک پروژه، یک اسکچ نمی تواند کمک بسزیی کند. یک پروژه، معمولا بیش از حد، پیچیده است تا در یک اسکچ خلاصه شود. این ایده ی طراحی سریع تصور یک معمار از یک طرح در چند لحظه، چندان واقع بینانه نیست؛ در اکثر پروژه ها افراد بسیاری درگیرند و جنبه های متعددی برای در نظر گرفتن، وجود دارد تا یک نفر بتواند بلافاصله تمام آن را بلافاصله متجسم شود. اما یک اسکچ می تواند برای مشخص شدن بعضی جزئیات، برای خودتان، همکارانتاین و یا مشتری هایتان، مفید باشد. اسکچ زدن می تواند یک روش بسیار موثر در برقراری ارتباط باشد میان آن چه که در فکر شماست و پروژه را به سرعت جلو ببرد.
نوع خاصی از پوشاک وجود دارد که شما از پوشیدن آن اجتناب کنید؟
هر چه مسن تر می شوم، علاقه ی من به مد کمتر می شود. هنگامی که جوان بودم، لباس هایی با طراحی طراحان معاصر ژاپنی می پوشیدم اما اکنون، لباس هایم را دست کم می گیرم، تقریبا همچون یک یونیفرم. سعی می کنم از پوشیدن لباس هایی که بیش از حد جلب توجه کنند یا تاثیر برانگیز باشند، اجتناب کنم.
آیا حیوان خانگی دارید؟
خیر. من در یک مزرعه بزرگ شدم و فکر نمی کنم نگهداری از حیوانات در شهر، ایده ی خوبی باشد.
هنگامی که کودک بودید، می خواستید که یک معمار شوید؟
به دلیل بزرگ شدن در مزرعه، ابتدا دوست داشتم که یک دامپزشک شوم. در زمان ورود به دانشگاه به معماری فکر کردم. در آن زمان شانزده ساله بودم و نسبتا در هنر خوب بودم و معلمم مرا به سمت این رشته هدایت کرد. در آن موقع، اطلاعات زیادی از معماری نداشتم، اما در نظرم یک حرفه ی بسیار جالب می آمد.
در چه مکانی بر روی پروژه هایتان کار می کنید؟
هنگامی که تنها کار می کنم، تفاوتی نمی کند که کجا باشم، در خانه، کافه یا هنگام یک پرواز در هواپیما. وقت من در بین کار کردن با گروه هایم در لندن، برلین، میلان و شانگهای تقسیم می شود. در زمان های دیگر، باید به سایت پروژه ها بروم و این سایت ها می توانند در هر کجا باشند.
آیا در باره ی کارتان، با افرادی خارج ار دفترتان هم صحبت می کنید؟
بله، با تعداد کمی از دوستان غیر معمارم صحبت می کنم و چیزهایی را برای هنرمندان و مردمی که خارج از زمینه معماری و علاقه ی کمتری برای درگیر شدن با آن دارند، بیان می کنم. هنگامی که در کنفرانس ها و رویدادهای معماری نیز، به ناچار با معماران دیگر، پیرامون کارهایمان بحث می کنیم و به حرف های هم گوش می دهیم.