معماری سیال را اگر نمودی از گرایشات معماری فرمال بدانیم تنها کالبدی زیباست بر عهده ی چشمان ناظر.
اما سیالیت در معماری، فرم و پرسپکتیو و قانون جاذبه را دنبال نمی کند. سیالیت پاسخی است به واکنش شخصی که در فضا قرار گرفته است. فضای سیال عناصرش پیوسته در حال تغییر است و به موسیقی می ماند؛ یک سمفونی یکتا در فضا و در حضور زمان.
تفاوت است میان آنچه "معماری سیال" ناخوداگاه و بدون اراده ی مخاطب به عنوان رفتار به وی می آموزد و بعد ها در رفتار انسان به شکل عادت مشاهده می کند و آنچه بدان "سیالیت در معماری" اتلاق می شود. سیالیت خصوصیتی است حاصل تجربه ی مشترک انسان و مکان؛ مکان هر شکلی که داشته باشد با حضور مخاطب است که می توان وجود فضا را مابین آن دو به رسمیت شناخت. سیالیت فضا به معنای پاسخ های بهتر یا بیشتری است که مکان می تواند به مخاطب دهد و از سوی دیگر انعطاف پذیری بیشتری که در ماهیت مکان نهاده شده تا کاربر بتواند به ماده ی فضا فعالیت های متنوع تری را نسبت دهد.
تعریف مخاطب از فضا با رفتارش تغییر می کند موقعیت شخص، فضا را تعریف میکند و فضا بنا به نقطه دید وی به صورتهای مختلف قابل ادراک میباشد.
این چنین پیش می رود که تعریف گوته از معماری می شود: " موسیقی جامد."
فضا با این خصیصه، حال بستری می شود برای خیال و آنچه خیال نیست.
البته نمی توان انکار کرد که این دیالوگ سازنده بین انسان و مکان تنها در بعد چهارم امکان پذیر است و دیگر سه بعد همیشگی معماری کافی نیست. با دانستن آنچه در سطور پیشین گذشت این سوال مطرح می شود که معمار باید سازنده ی فضا باشد؟ وی فضا را ایجاد می کند؟ یا خلق؟
در غالب مکاتب معماری دوران معاصر که بر محسوسات متمرکزند، فضا مکانی سه بعدی است، سه بعدی که در سه جهت ریاضی امکان امتداد دارد.
محیط با مشخصات مکانی و سه بعد قراردادی همیشه وجود داشته و دارد. تا همیشه اگر اتفاقی در آن رخ ندهد نام آن مکان است. همین طور است معماری اگر آن را "آفرینش مکان" تعریف کنیم. اما اینجاست که مقوله ی بعد چهارم مطرح می شود و به مکان روحی مکمل می بخشد و فضا را می سازد.
مساله ی مهم اینجاست که تفاوت است بین "ساختن فضا" به معنای نگاه کردن به آن با عنوان عنصر مثبت که تا به حال نبوده "ایجاد کردن فضا" به معنی خالی کردن آن در دل آنچه فضا نیست و "خلق فضا" به معنای آفرینش بستر یک اتفاق یا یک امکان.
عکس: دیاگرامی از کتاب "آینده ی بدوی" از سو فوجیموتو