پس از دیدن رود اسپری شهر سرد برلین و گنبد شیشه ایی ساختمان پارلمان آلمان ـ رایشستاگ ـ اثر نورمن فاستر برای رسیدن به مقصد بعدی باید پیاده از کنار پارك تيرْگارتن برای رسیدن به ساختمان فیلارمونیک برلین اثر هانس شارون و گالری ملی دی نویه اثر لودویگ میس ون دروهه گذشت. اما در این بین دو یادمان قدیم و جدید خودنمایی می کنند.
در 100 متری رایشستاگ، مهمترین لندمارک برلین و حتی شهر آلمان دروازه برندنبرگ با پنج لته و مجسمه های بزرگ خدایان قدیم رومی را می بینید. اما در ادامه شاید سردترین و به یادماندترین یادمان دنیا، يادمان هولوكاست از پيتر آيزنمن شما را منجمد می کند. سادگی سیستم موجود و اغراق بصری میدان هر بیننده ایی را برای لحظاتی محصور نسق اتمسفر میکند. حجم انبوه از بلوک هایی سرد و بسامان که انسان را در خود فرو می بلعد. قبل از مقارن شدن با فضا، این بعد پنهان فضاست که بر محیط تاثیر می گذارد؛ سطحی ناهموار و مستور که شاهد را با زمینه ای مواج مواجه می کند.
میدان در زمینی به مساحت 19هزار مترمربع با 2711 بلوک بتنی در الگویی شبکه ایی چیده شده است. طرح پیتر آیزنمن که در ابتدا پروژه ای مشترک با مجسمه ساز شهیر ریچارد سرا بود در می 2005 تکمیل شد و به گمان من یکی از سردترین سازه های موجود در جهان را رقم زد. در این یادمان، چشم انداز دور و نزدیک تفاوتی محسوس دارد. در چشم اندازی اولیه نداشتن هیچ ورودی مشخص و دعوت پذیری برای عابر در هر وجه به همراه فضای سرد بلوک های بتنی در تقابل با پارک سبز سرتاسری خیابان روبرو تضادی به شدت غیرطبیعی، سنگین، سخت، تیره و عجیب ایجاد میکند. اما با نزدیک شدن به فضای میدان توهم نظم نیز به این ذهنیت اضافه میشود. فضایی آکنده از سردی و بی روحی که چندین تاش سبز درخت در ترکیب با خیابان کناری به نرمی و در ادامه به پارک تیرگارتن اتصال می یابد.
نداشتن ورودیْ خروجی و مرکزیت باعث ایجاد تجربه ایی متفاوت در ورود و خروج برای بازدیدکنندگان می شود. ارتفاع مبهم در بلوک های بتنی باعث دعوت مردم به تعامل بیشتر با آنها میشود. بزرگسالان و کودکان آنها با صعود و پرش از یک بلوک بر دیگری نشان از تعامل جذاب انسان با فضا دارد. در مواردی مردم حتی متوجه اهمیت ساختار نیستند تا زمانی که توضیحی در این باره بشنوند. میتوان اینگونه نتیجه گرفت که بخشی از ماهیت عمومی یادبود پذیرش مردم و واکنش آنها به همراه تجربه متفاوت است.
نمادگرایی در این اثر به حد اعلا میرسد. میدان در جوار دیوار فروریخته برلین است و در 200متری درختی بلند، نشانه ی مخفی گاه آدلف هیتلر است که گفته می شود درآن خودکشی کرده. هر بلوک با شکل و اندازه ی خاص نشان از منحصر به فرد بودن هر قربانی دارد. تمام سطح میدان برخلاف یادبودهایی چون دیوار یادبود کشته شدگان جنگ ویتنام در واشنگتن و همچنین یادبود یازدهم سپتامبر در نیویورک نام و نشانی از قربانیان در ترکیب طراحی درج نشده است که نشان از گمنامی قربانیان دارد. سطح بلوک با موادی ضد رنگ پوشانده شده است تا ازخرابکاری و شعارنویسی نئونازی ها و ضدیهودیان جلوگیری شود، همین خود یکی از خبرسازترین موضوعات در مورد این یادمان بوده است. هر چه به مرکز محوطه نزدیک میشویم ستون ها بلندتر میشود و کف گودتر، دیدی محدودتر و پُرتر به وجود می آید توهمی از نظم و سردی ایجاد می شود. امکان دید و حرکت مورب وجود ندارد. همه چیز مستقیم است. محدودیت دید باعث میشود گاهی که یک نفر از روبرو یا از سمت راست و چپ به شما نزدیک یا دور شود بدون آنکه او در محدوده ی دید قرار گیرد.
با نزدیک شدن به محوطه بیرونی، بلوک ها همسطح زمین میشوند و فضا گویی محدودیت های حاصل خارج می شود. این نمادگرایی پایان واقعه ی هولوکاست را برای بیننده به همراه دارد. برای رفع نیاز به اطلاعات تکمیلی، بازدیدکنندگان به زیرزمینی مملو از دست نوشته ها، کارت پستال ها، آثار مکشوفی ، تصاویر واطلاعات تاریخی هدایت می شوند.
عموما یادمان ها فوق العاده گران قیمت اما پایدار هستند. انعکاس یادمان در طراحی، موضوعی است متنوع تر از همیشه. یادمان های معاصر درگیری و تعامل با بازدیدکنندگان را به همراه دارند که سبب تجربه ایی نو و سرزندگی فضای عمومی میشود. تفاوت بین یادمان سنتی و مدرن بیشتر در رابطه با فضای عمومی خلاصه میشود. یادمان های سنتی بیشتر تمایل دارند به عمودی سازی و یا بلندمرتبه سازی با ایجاد حریم از مردم. در مقابل یادمان های مدرن تمایل به گسترده بودن قطعات افقی دارند که اغلب در پارک ها و فضاهای باز جمعی استفاده میشوند. آنها مردم را به خود جلب میکنند و اغلب مردم میتوانند با راه رفتن و قدم زدن حتی بر روی اثر، با آن احساس مشترک پیدا نمایند. همانند یادمان مورد بحث که بازدیدکنندگان را به کشف و حس تلخی وسردی تجربه شده توسط انسان های کشته شده فرا می خواند.
یادمان ها منظرهایی هستند که به صورت شاخصی با کمک گرفتن از سمبل هایی قابل فهم برای اکثریت مردم داستانی را روایت می کنند، این یادمان ها اغلب یک بعد سیاسی به همراه دارند. گاهی طراحان این بناها راه های غیرمعمول، پیشرفته و پیچیده ایی برای روایت داستان اشیاء خاطره انگیز پیدا می کنند.آیزنمن در این پروژه با درک چگونگی تغییرات در طراحی بنای یادمان و استفاده و ایجاد روابط نزدیک و غنی تر بین سایت های یادمانی و بازدید کنندگان به حفظ و زنده ماندن یادمان ها کمک شایانی کرد، او عملا به مکاشفه ای در این حوزه دست زد و با این طرح به ما یاداوری کرد: بنای یادمان فضاهای اتصال مفید و جالب برای معماران، طراحان شهری و هنرمندان منظر است.
کلیدواژها: رود اسپری spree. رایشتاگ. نورمن فاستر. تیرْگاردن. هانس شارون. ساختمان فیلارمونیک برلین. میس ون دروهه. گالری جدید ملی برلین. دروازه براندنبورگ. يادمان هولوكاست . پیتر آیزنمن. ریچارد سرا.