ماکس رینهارت هاوس از پیتر آیزنمن و سی سی تی وی از رم کولهاس نه تنها موید انقلابی در طراحی آسمان خراش بودند، بلکه بر یک بعد دیالکتیکی از معماری معاصر نیز تاکید داشتند.
ظهور آسمان خراش حلقوی این ایده را بسط می داد که برج می تواند همچون یک نوار موبیوس دیده شود و از ان مهمتر، بارقه امیدی بود برای معماری، چرا که پس از منسوخ شدن مفاهیمی همچون مقیاس، کارکرد، سایت و برنامه، معماری می توانست هر نوع شکلی در هر مکانی را متصور شود.
به موازات زرق و برق اغواکننده معماری کاغذی، شهرت مسابقات، وسوسه جوایز و سرعت مخرب وب سایت ها، وبلاگ ها و دیگر روایت های الکترونیکی از معماری شاهد تسریع و چندگانه شدن میزان تصاویری هستیم که در قالب گفتمان معماری تولید و مصرف می شوند، این وضعیت به شدت بر رشته ی معماری که به کندی و تاثیرپذیری از دیگر حوزه های تولید فکر شهره است، سایه انداخته.
پی ایند این وضعیت تدقیق ناخودآگاه میزان و مقدار اشکال تعریف شده تحت شمول معماری و نهایتا تکرارشان در قامت یک روند مدْگون است.