آغاز یک دوران تازه اقلیمی که چشم انداز ایران را به تمامی دگرگون خواهد کرد، می تواند مهمترین مولفه در تحلیل و تبیین آینده سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران به شمار آید.
در باره وجهی از این مولفه، یعنی کمبود آب، در ماههای اخیر نه فقط کارشناسان مستقل، بلکه حتی دولتمداران بلندپایه کشور مکرر هشدار داده اند. اما بحران آب فقط یکی از بدفرجام های تغییر اقلیم ایران است.
سبک زندگی انسان تابعی است از متوسط های اقلیمی محیط پیرامونش. این تابعیت فقط شرایط معیشتی را در بر نمی گیرد و مشتمل بر همه آن وجوهی است که به طور عام فرهنگ نامیده می شود.
گذر از وضعیت نرمال به پست نرمال، یعنی آغاز یک مقطع تازه تاریخی که فرهنگ زیستی تازه ای را به ناچار پدید خواهد آورد.
پست ـ نرمال یعنی وضعیتی که در آن یک دوره از مولفههای نرمال به پایان رسیده و حالا قرار است نرمالی تازه و متفاوت شکل بگیرد. به زبان قدما، میشود نرمال را معمول و پست - نرمال را مابعدمعمول ترجمه کرد.
تاریخ سه هزار سال اخیر کره زمین سرشار است از فراز و فرودهای کانون های تمدنی بشر تحت تاثیر تغییرات اقلیم. در ایران اما این تجربه ها عمدتا میل به فرود داشته است. همچنانکه این تغییر اقلیمی تازه نیز چشم اندازی بس نگران کننده از آینده ایران پیش رو می گذارد.
واقعیت پست نرمال
در باره روند تغییر اقلیم خاورمیانه در سالیان اخیر پژوهش های متعددی انجام شده است. مبنای غالب این پژوهش ها گزارش های معتبرترین مرجع رسمی بین المللی یعنی پانل بین دولتی تغییر اقلیم (IPCC) است. بنابراین در باره متوسطی از تغییر اقلیمی منتهی به وضعیت خشکیدگی اجماع کامل علمی وجود دارد. از جمله می توان به گزارش بانک جهانی اشاره کرد که تاکید می کند بیشترین تاثیر منفی تغییر اقلیم بر اقتصاد جهانی نه در ماجرای ذوب یخ های قطبی و بالا آمدن سطح آب اقیانوس ها و بلکه تحت تاثیر خشکسالی بلندمدت خاور میانه رخ خواهد داد. نکته این است که بر اساس پیش بینی IPCC خاورمیانه می بایست تاکنون بین نیم تا حداکثر ۷۵ صدم درجه سانتی گراد گرمتر شده بود، اما آنچه که تاکنون رخ داده تقریبا دو برابر این مقدار بوده است.
در گزارش رسمی برنامه عمران سازمان ملل در زمینه تهدیدهای تغییر اقلیم برای توسعه انسانی کشورهای عربی اشاره شده که هر نوع برنامه ریزی برای توسعه این منطقه باید با لحاظ این نکته باشد که این منطقه آسیب پذیرترین منطقه جهان در برابر تغییر اقلیم بوده و از جمله اینکه تا سال ۲۰۳۰ دست کم ۲ درجه گرمتر شده و تا سال ۲۰۵۰ هم بارش به طور متوسط ۲۰ تا ۳۰ درصد کاهش پیدا خواهد کرد. در این گزارش میزان افزایش دما در خاورمیانه تا سال ۲۱۰۰ حدود ۴ درجه سانتی گراد پیش بینی شده است.
در کویت کشور همسایه ایران، متوسط دما در ۵۰ سال گذشته ۲ درجه افزایش یافته است. در ۴۰ سال گذشته در عراق از مجموع چهل دوره بارش فقط سه دوره ترسالی و هفت دوره بارش نرمال رخ داده و سی سال در این مدت (یعنی ۷۵ درصد دوره های بارش) خشکسالی یا خشکسالی شدید رخ داده است.
گزارش دیگری می گوید ۱۰ تا از ۱۲ زمستان بسیار گرم کشورهای شرق مدیترانه در یکصد سال گذشته، در همین بیست سال اخیر رخ داده است.
در ایران، مدیر طرح ملی تغییر آب و هوا در سازمان حفاظت محیط زیست می گوید که افزایش دما و کاهش بارش در ایران مطابق الگوی کشورهای همسایه بوده است. او می گوید تاکنون دمای ایران یک و نیم درجه افزایش یافته و در مناطقی از کشور میزان افزایش حدود ۲ درجه بوده است. در گزارش رسمی وزارت نیرو نیز آمده است که تاکنون (تاکید می شود که تاکنون) میزان بارش کشور ۱۵ درصد کاهش داشته و از متوسط سالانه ۲۴۰ میلی متر به ۲۰۵ میلی متر رسیده و دمای کشور نیز دست کم ۱.۱ درجه افزایش پیدا کرده است.
از مجموع آنچه که گفته شد می توان اینگونه نتیجه گیری کرد:
- به طور قطع در ایران تغییر اقلیم رخ داده و ایران هم اکنون به کشوری گرمتر و خشکتر تبدیل شده است.
- اگر تغییر اقلیم ایران مطابق مدل ها و الگوهای IPCC رخ داده بود می توانستیم امیدوار باشیم که در تداوم تلاش های جهانی برای مهار گرمایش زمین، شرایط اقلیمی ایران نیز برگشت پذیر باشد. اما روندهای تغییر اقلیم در ایران عمدتا مطابق روندهای عمومی منطقه خاور میانه است. یعنی لزوما آنتروپوژنیک نیست و می تواند ناشی از مولفه های کلان اقلیمی، مثلا جابجایی پر فشار جنب حاره یا بیش فعالی ال نینیو (ENSO) باشد. به هر رو این تغییر هم شدیدتر از روند جهانی گرمایش است و هم به نظر نمی رسد بشر ابزاری برای مهار آن داشته باشد.
-شدت تغییر در مولفه های اقلیمی به حدی است که با اطمینان می توان گفت که عمده مساحت ایران دچار تغییر چشم انداز خواهد شد.
- تغییر چشم انداز به معنای آغاز یک دوران تازه است. اهمیت موضوع تغییر اقلیم تاکنون چندان مورد توجه روشنفکران و حتی جامعه آکادمیک ایران در حوزه های تخصصی مرتبط مثل محیط زیست نبوده است. بعضا گفته می شود خشکسالی در ایران موضوع تازه ای نیست و کشور ما هزاران سال است با این پدیده روبروست. دیرسالی خشکسالی در ایران البته امر مسلمی است، اما به معنای آن نیست که ما در برابر این پدیده روئین تن شده ایم. شواهد متقن اقلیم شناسی دیرینه (پالئوکلیماتولوژی) نشان می دهد که فراز و فرود کانون های تمدنی ایران کاملا بر تحولات اقلیمی منطبق بوده است. ویژگی "هم عرضی" کانون های تمدنی در ایران، عرض شوش-زابل در تاریخ باستان، عرض مرکزی در قرون میانه و برآمدن اقتدار یک سوم شمالی کشور و عرض تبریز-تهران-مشهد در تاریخ معاصر بیانگر این واقعیت تاریخی است. با هر تحول اقلیمی بخت پهنه بزرگی از ایران فروخفته و ستاره اقبال جایی دیگر طلوع کرده است. اما خشکسالی کنونی نشانی از برآمدن ستاره بخت برای هیچ جایی از ایران ندارد.
عصر جدید
تغییر اقلیم فقط پدیده ای در حوزه محیط زیست و یا اقتصاد نیست. این تغییر دامن می گستراند و همچنانکه گفته شد همه وجوه حیات آدمی را در بر می گیرد. در باره ابعاد فراگیر عبور ایران از یک دوران چند صد ساله اقلیمی و ورود آن به یک دوران تازه عجالتا می توان این نکات را برشمرد:
ـ بحران آب مهمترین مسئله ایران در سال های پیش رو خواهد بود. این بحران گستره کشاورزی و دامداری را در کشور بسیار محدودتر کرده و اقتصاد ایران را کاملا دست به دهان نفت می کند.
ـ قهقرای زیستی در ایران شدت خواهد گرفت. ایران هم اکنون نیز از جمله صدرنشینان فهرست انواع بحران های محیطی از قبیل بیابانزایی، فرسایش خاک، جنگل زدایی و نابودی تنوع زیستی است و تغییر چشم اندازهای طبیعی باعث خواهد شد کمتر زیستبومی در ایران توان زادآوری پسین را داشته باشد.
ـ حیات روستایی منحصر می شود به باریکه هایی در استان های ساحلی خزر و یا کرانه برخی رودهای دایمی. روند مهاجرت از روستا به شهرهای کوچک، از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ، از شهرهای بزرگ به تهران و از تهران به خارج از ایران شتاب افزونتری پیدا خواهد کرد. عدم استقرار ذهنی، تقلیل حس زادبومی را پدید می آورد و تقلیل این حس سکونتگاه های ایران را باز هم ناامن تر و نامناسب تر خواهد کرد.
ـ کمبود آب بسیاری از صنایع را به تعطیلی می کشاند و مزیت نسبی بخش خدمات را نیز بسیار کاهش خواهد داد.
ـ مشکل پیچیده تر برآمدن جریان های نوی افراطیگری، بنیادگرایی و خشونت طلبی است. تجربه دهه های اخیر در خاور میانه و شمال آفریقا نشان داده که خشکسالی و خشونت به شدت میل به همآمیختگی دارند. ـ خشکیدگی کاتالیزور و محرک همه ضعف های جوامع انسانی است. در جایی که مستعد تنش های قومی بوده، آتش این جنگ ها را شعله ور می کند و در جایی که زمینه بروز اختلافات مذهبی وجود داشته این اختلافات را به جنگ هایی بعضا مهارناپذیر تبدیل می کند. نتایج یک تحقیق می گوید که ۲ درجه افزایش متوسط دما امکان بروز جنگ های منطقه یی را ۵۰ درصد افزایش می دهد.
ـ چرا خشکسالی ده سال اخیر خاور میانه زمینه ساز اصلی بهار عربی به شمار می رود؟ به این دلیل ساده که فروپاشی زیر ساخت های اقتصادی و تشدید تنش های قومی و مذهبی و افزایش هزینه های معیشت و کاهش کیفیت زندگی که دومینووار متعاقب بحران آب رخ می دهد پایه های اقتدار حتی با ثبات ترین حکومت ها را هم می تواند تضعیف کند. طبیعت به راحتی جوامع انسانی به انقیاد توتالیترها در نمی آید و در هنگامه شدت های اقلیمی، انرژی بسیار افزون تری برای تغییر، جوامع انسانی را فرا می گیرد.
چه خواهد شد؟
چنانکه ذکر شد متاسفانه اهمیت تحولات اقلیمی ایران چندان مورد توجه روشنفکران و اقشار مرجع نیست. اگر هم گاه اشاراتی می شود اغلب با اتکا به متوسط های اقلیمی پنجاه یا سی ساله است که ژرفای بحران تغییر اقلیم در ایران را نشان نمی دهد.
فضای سیاست زده رسانه های فارسی زبان، و نیز برخی جریانات سیاسی حاکم بر حتی رسانه های مستقل و خارج از ایران که ترجیح می دهند مشکلات ایران را فرو بکاهند به دوره ریاست جمهوری قبلی ایران از جمله عوامل این خردگریزی تاریخی است.
کارشناسان محیط زیست نیز در این زمینه بی تقصیر نیستند. نهضت سبزگرایی در ایران طی سالیان اخیر فروکاسته شده به جریانی علیه سدسازی. انگار که تنها عامل بروز بحران آب در ایران فعالیت های انسانی و سوء مدیریت است و تنها سوء مدیریت قابل اشاره هم سدسازی است و بس. و البته فراموش نباید کرد که در جامعه توسعه نیافته ایران حفظ محیط زیست اولویت نیست و از سوی دیگر تصور غالب از مفهوم توسعه یک پروژه سیاسی ـ اقتصادی است که اجرایش شرط لازم و کافی برای توسعه است و چون غول چراغ جادو هر سرزمین خشکیده ای را می تواند پر برگ و بار کند و در غیابش هم هیچ کاری شدنی نیست. به اینگونه تلاش برای حفظ محیط زیست ایران تلویحا تعلیق به محال شده است برای روزی در دوردست که آن پروژه جامع جامه عمل بپوشد.
نکته مهم این است که تا پارادایم و گفتمان عصر پست ـ نرمال در ساحت اندیشه ورزی ایران شکل نگیرد، همان وضعی می شود که بعضا حتی استادان محیط زیست به آن دچارند: برای نجات ایران از خشکسالی همچون ده سال پیش نسخه می پیچند که باید دریچه سدها را باز کرد. غافل از آنکه آبی پشت سدها باقی نمانده و بسیاری از سدها عملا خشک و متروک به حال خود رها شده اند. خلاصه آنکه شرط اول اندیشه ورزی در باره ایران پذیرفتن اقتضائات عصر پست ـنرمال است. عصری تازه از تاریخ شوربختی در ایران.