"رابینهود گاردنز" نامِ یک مجموعه مسکنِ اجتماعی است که در شرقِ لندن و در منطقهی مسکونی "پُپلار" قرار دارد. این مجموعه را الیسون و پیتر اسمیتسن در سالِ ۱۹۷۲ طراحی کردند. بروتالیسمِ آشکار در ساختمانهای این مجموعه نمونهای عملی از نظریاتِ اسمیتسنهاست؛ نمونهای که امروز با آیندهی مبهماش مواجه شده است. "رابینهود گاردنز" در بریتانیای پس از جنگ ساخته شد؛ درست زمانی که برجهای مسکونی بهمثابه نمادِ بهبودی و رهایی از جنگ ساخته میشدند. بسیاری از این ساختمانها، از جمله مجموعهی مذکور،در سبکِ بروتالیسم و با استفاده از بتن ساخته شدند.
در نزدیکی این مجموعه،برجِ بالفرون قرار گرفته که آنرا ارنو گلدفینگر در سال ۱۹۶۷ طراحی کرده است. این دو ساختمانِ به فاصلهی یک دهه ساخته شدهاند، اما امروز یک تفاوتِ اساسی دارند. "برجِ بالفرون" بهعنوانِ یک اثرِ بااهمیتِ معماری در فهرست ابنیهی محافظت شده قرار گرفته، در حالیکه به "رابینهود گاردنز" آنطور که باید اهمیتی داده نمیشود.
در دههی ۷۰، الیسون و پیتر اسمیتسن بهعنوانِ پیشگامانِ معماریِ دورانِ پس از جنگ شناخته شدند. این زوج علاوه بر "رابینهود گاردنز" ساختمانهای متعددی چون ساختمانِ اکونومیست را طراحی کردند. این دو در عینِحال نظریهپردازانِ شناخته شدهای هم بودند. اسمیتسنها معماریِ مدرن را با مصالحِ ارزان و در دسترس صیغل دادند. آنها در رستهی بروتالیستها قرار میگرفتند و به دنبالِ آن بودند تا هر بنا را بسته به مکان و کارکردش طوری طراحی کنند که تمامِ این خصوصیات در فرمِ ساختمان متجلی شود.
"رابینهود گاردنز" با استفاده از پنلهای پیشتنیدهی بتنی ساخته شده و شامل ِدو سازهی افقی است که در مجموع شاملِ ۲۱۳ آپارتمان میشود. در هر دو ساختمان، که به آرامی به سمتِ باغ میانی خم شدهاند، آپارتمانهای یک و دو طبقه وجود دارد. برای استفادهی بیشینه از نورِ جنوب، یکی از ساختمانها ده طبقه و دیگری نه طبقه دارد.
در باغی که میانِ این دو بنا قرار گرفته، یک تپه وجود دارد که از پسماندهای حاصل از ساختوساز شکل گرفته است. از نظرِ اسمیتسنها که دغدغهی اصلاحِ زندگیِ مردم از خلالِ طراحی را داشتند، این فضای اشتراکی نقطهی عطفِ مجموعه محسوب میشد. برای آنها "رابینهود گاردنز" فرصتی بود تا این چشمانداز را برای مسکنِ اجتماعیِ پیشرو به منصهی ظهور بگذارند.
مثالِ دیگری از خواستههای اجتماعیِ این معماران چگونگیِ استفادهی آنها از مفهومِ "خیابانهایی در آسمان" است. یک بالکنِ بتنی در فاصلهی هر سه طبقه از ساختمان به سمتِ مرکزِ سایت و رو به باغ بیرون زده است. وسعتِ این بالکنها به اندازهای است که چند نفر میتوانند روی آن راه بروند و بچهها میتوانند آنجا بازی کنند. اسمیتسنها این فضا را بهمثابه خیابانِ محلیِ جدیدی برای این واحدهای مسکونی میدانستند.
موفقیتِ این مجموعه از همان ابتدا محلِ بحث بود: در وهلهی اول اینکه مباحثِ ساختاری موجبِ افزایشِ هزینهی زندگی میشد. منتقدان این ساختمانها را از منظرِ جرمخیزی حاصل از طراحی معیوب دانستند. اما مباحثِ متعددِ دیگری وجود داشت که سبب شد "رابینهود گاردنز" از ایدهآلِ آن تنزل کند. مشکلاتِ نگهداری باعث شده تا آپارتمانها مکانهای چندان مطلوبی برای زندگی نباشند. سوداگرانِ ساختوساز هم بهدنبالِ منفعتِ خود علاقمند به تخریبِ مجموعه هستند. اگر بناست "رابینهود گاردنز" تخریب نشود، نیاز به نوسازی است تا ساختمانها جانی تازه بگیرند. مشخصاً هزینهی هرگونه نوسازی به وضوح کمتر از طرحِ فعلی برای تخریب مجموعه است. جدا از اینکه چه سرنوشتی در انتظار این مجموعه است، باید گفت که "رابینهود گاردنز" تجسمِ چشماندازِ الیسون و پیتر اسمیتسن است برای فرمِ تازهای از مسکنِ اجتماعی. با وجود مطلوبیتها و کاستیها، تصورِ رادیکالِ اسمیتسنها همیشه با این مجموعه خواهد ماند. "رابینهود گاردنز" بیشک یکی از آثار مهمِ معماری در جغرافیای بریتانیای کبیر است و بهعنوانِ یادمانِ مدرنیسمِ بریتانیایی در یادها باقی خواهد بود.