فوردیسم، ازنام
هنری فورد، برگرفته شده و به نظریات گوناگون در مورد تولید و پدیده های
اجتماعی- اقتصادی مرتبط با آن اشاره دارد. هنری فورد سیستمی تشکیل شده از همزمانی،
دقت و تخصص را در شرکت ایجاد کرد. فوردیسم همچنین باعث افزایش رونق اقتصادی در دهه
های ۱۹۴۰ تا ۱۹۶۰ در آمریکا شد، ولی از اوایل دهه ۱۹۶۰ به دلیل رکورد اقتصادی و برخورد بین طبقات اجتماعی دچار بحران
گردید. قبل از پرداختن به بحث فوردیسم به طور مختصر به جامعه شناسی صنعتی سنتی
(تیلوریسم) اشاره می شود، زیرا فوردیسم خود بر پایه اصول علمی تیلور است که تیلوریسم
نام گرفت.
جامعه
شناسی صنعتی سنتی (تیلوریسم)
جامعه شناسی
صنعتی با کار “فردریک تیلور” پایه گذار “مدیریت علمی” ، در اوایل قرن بیستم شروع
شد. او ادعا می کرد که اگر روش زمان سنجی او را در کارخانه ها و شرکت ها به
کار ببرند، میزان سودشان به حداکثر می رسد. در این روش میزان وقت صرف شده در
انواع وظایف کارگران ثبت می شود و بر اساس آن، به فرد کارگری که
بیشترین کار را در یک زمان محدودی کمتر از حد معین، انجام داده است، پاداش بیشتر
پرداخت شده و به کارگری که در همان مدت کار کمتری انجام داده پاداش کمتری
داده می شود. شعار معروف تیلوریان عبارت بود از فرد مناسب برای کار
مناسب و بهترین طریق انجام هر کار. جوهره تیلوریسم، جدایی فکر و عمل است،
به این معنا که کار ذهنی از کارگاه بیرون رفته و توسط مدیران و برنامه ریزان صورت
بگیرد. اهداف سرمایه گذاری تیلوریان، کارایی و تولید بیشتر بود و ابزار
رسیدن به این اهداف، تقسیم کار، سازمان یا کار علمی، استخدام کارگران غیر ماهر و
مکانیزه کردن خط تولید است. طبق تئوری تیلوریسم ، به انسان به عنوان
موجود مادی نگریسته می شود که مرتباً باید کنترل شود . منابع نیروی انسانی با
نیروی صنعتی برابر فرض می شود. به طور کلی آن چه از تیلوریسم به ذهن متبادر
می شود، افزایش سرعت در تولیدات صنعتی، بهره کشی و افزونی قدرت مدیران صنعتی
است.
تیلوریسم
و ارتباط آن با ادبیات توسعه
تعداد قابل
ملاحظه ای از جامعه شناسان، به دنباله رویی از تیلور در ایجاد مکتب روابط انسانی
در جامعه شناسی صنعتی پرداختند. مکتب روابط انسانی برخلاف تیلوریسم، آشکارا سعی در
زیر نفوذ خود در آوردن کارگران نداشتند، ولی به طور غیر مستقیم این جامعه شناسان
که از مدیریت کارخانه حقوق می گرفتند تلاش می کردند تا کارگران را زیر نفوذ
خود در آورده و کارایی شان را بالا ببرند، به علاوه آنان را ترغیب به عدم مشارکت
در اتحادیه های کارگری کنند. حضور این کارشناسان سبب شد تا کارگران احساس کنند (که
درست یا نادرست) مدیریت کارخانه به مشکلات آن ها توجه دارد ، که خود این امر، سبب
همکاری بیشتر، بهبود کارایی و وفاداری بیشتر کارگران می شود.
تیلوریسم هنوز
در فرم بندی سازمان های جدید به دو صورت تأثیر خود را دارد:
- بسیاری
از شیوه های افزایش کارایی جزئی از صنایع مدرن امروزی است.
- نظریه اصلی تیلور در باره مدیریت به عنوان یک” علم” و استفاده
ازعلوم اجتماعی در اداره امور مؤسسات بازرگانی و صنعتی و یاری بخشیدن به سرمایه
داری در جهت بهبود کارایی منجر به پیدایش گروهی از جامعه شناسان شده که آرزومندند
بتوانند در “ مدیریت سرمایه داری” مفید واقع شوند.
گذر
از تیلوریسم به فوردیسم
فورد بر پایه
تیلوریسم، اهمیت رابطه بین کارگر و کارفرما را درک کرد وحقوق بیشتری در نتیجه
افزایش تولید به کارگران پرداخت و آن حقوق که نتیجه آن به وجود آمدن تقسیم پیچیده
کار به اجزاء ساده و سپردن هر یک از اجزاء به کارگران غیره ماهر به قوت خود باقی
ماند. با مهاجرت داخلی و خارجی که بر اثر گسترش سرمایه داری به وجود آمد، در دهه ۱۹۳۰ این هجوم به شهرها برای داشتن شغل دربخش صنعت نیاز به تولید و
مصرف انبوه دیده شد.
در مبنای
خرد فوردیسم همان نظام مدیریتی تیلوری به علاوه ماشینیسم است. فورد دو بدعت
را به هم پیوند زد؛ خط تولید نیمه اتوماتیک و پنج دلار بابت هشت ساعت. این دو
جریان باعث شکل جدیدی از تولید به نام” فوردیسم” شد.
تاریخچه
فوردیسم
اگر چه هنری
فورد مخترع اتومبیل نبود، اما شیوه های بی نظیرتولید و بازار زیادی را طراحی نمود
که امکان داشتن اتومبیل را برای طبقه کارگر آمریکایی مهیا کرد. او قصد داشت
اتومبیل هایی را تولید کند که کارگرانش توان خرید آن را داشته باشند. او شرکت فورد
موتور را تأسیس کرد که یکی از تولید کنندگان اتومبیلی بود که در اوایل قرن بیستم
پا به عرصه وجود گذاشت.
در این راستا
فورد، شیوه تولید و بازاریایی را طراحی نمود که به کارگران امکان داشتن اتومبیل را
می داد. شرکت فورد ماشین های کوچک و محکمی را ( سادو پسیک T) مناسب جاده
هایشان تولید کرد. موقعیت فورد و تکنیک های تولید متحول کننده او از آن زمان
فوردیسم نام گرفت. او از یک طرف با تولید انبوه قیمت واحد را پایین آورد، از طرف دیگر
با بالا بردن دستمزد کارگران توان خرید آن ها را بالا برد.تولید انبوه منجر به این
شد که در سه سال اول به ۶۰
درصد بازده اتومبیل در ایالات متحده دست
یابد. فوردیسم سیستمی متشکل از همزمانی، دقت و تخصص را در شرکت ایجاد کرد که به
فوردیسم انجامید. این ایده خلاقانه سبب رونق و شکوفایی آمریکا در سالهای ۱۹۴۰-۱۹۶۰ شد.
بنیان
های نظری فوردیسم
فوردیسم منسوب
به صنعتگر معروف آمریکایی هنری فورد (۱۸۶۳-۱۹۴۷) است. او سیستمی از تولید را معرفی کرد که امکان ساختن تعداد
زیادی از کالا در زمان کوتاه را ممکن میساخت. فورد هر کارگر را چنان متخصص نمود
که فقط کار ویژهای انجام دهد.کارگران که بیشترشان مردان بودند در تمام روز
دور یک میزمتحرک( خط مونتاژ) نشسته و هر کدام عمل خاصی را انجام می دادند. این امر
یک انقلابی موفق در جهت کارایی تولید و محصول ارزانتر بود.
فوردیسم به
نظریات گوناگون در مورد تولید و پدیده های اجتماعی- اقتصادی مرتبط با آن
اشاره دارد.این واژه ازنظر محققان غیرمارکسیست و مارکسیست معانی گوناگون اما مرتبط
با هم دارد.
فورد بر پایه “
تیلوریسم” اهمیت بین کار و کارگر را شناخت. شعارش ۸ ساعت کار، ۵
دلارمزد در روز بود.
فوردیسم یک
رژیم سرمایه داری است.این سیستم تولید، شکلی از سرمایه داری است که در مقطع مختلف
تاریخ گونه های متعددی به خود گرفته است.
اصطلاح “
فوردیسم “ را مارکسیست برجسته ایتالیایی، آنتونی گرامشی ابداع کرده که ناظر
بر نحوه اداره صنایع اتومبیل سازی توسط هانری فورد است. گرامشی به بُعد اقتصاد
کلان فوردیسم توجه داشت و در فوردیسم آمریکایی نوع جدیدی از هژمونی را کشف کرد. از
نظر او، فورد با دو برابر کردن حقوق مزدبگیران، انگیزه آنان را برای افزایش
محصولات بیشتر کرده و بدینسان طبقه مزدبگیر را در تقویت سلطه ذینفع ساخت. در این
راستا او معتقد بود جنبش های سوسیالیستی جهت رهایی بشر باید ضد هژمونی ایجاد
کنند.
مکتب نظم
نئوساختاری فرانسه که بر اساس این ایده بنا شده بود و در دهه های ۱۹۷۰، ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در پاریس گسترش یافت، معتقد بود که:
- چارچوب
کلی و اجتماعی سرمایه داری، گونه های تاریخی و جغرافیایی متعددی را شامل می شود.
- این
مکتب تاریخ سرمایه داری را به رژیم هایی تقسیم کرد که اساساً مبتنی بر
فرآیند کار حاکم بودند.
الف- تولید کارگاهی در سال های بین ۱۷۸۰ و ۱۸۷۰ در کشورهای سرمایه داری
ب- تولید ماشینی در سال های بین ۱۸۷۰ و ۱۹۴۰
پ- مدیریت علمی تیلوریسم و فوردیسم در آغاز قرن و از ۱۹۴۰ تا اواخر ۱۹۷۰
ت. انباشت انعطاف پذیر یا پسافوردیسم در آغاز بحران های
اقتصادی 1970 و گسترش سریع آن در اواخر قرن بیستم.
از
دیدگاه اقتصاد خرد، فوردیسم همان نظام مدیریت تیلوریسم به علاوه ماشینیسم است،
مدیریت سلسله مراتبی عمودی، قاعده تقسیم کار بین طراحی و اجرا، تقسیم کار به اجزای
ساده و سپردن هر جز کار به کارگران غیرماهر. فوردیسم در سطح کلان اقتصاد با تولید
و مصرف انبوه سبب گسترش بازارهای داخلی و ملی شد. این امر در سه دهه
به رشد و رونق ۵ درصدی ۱۶
کشور صنعتی جهان منجر شد.
کارایی ویژه
شیوه انباشت فوردیستی
ارتقای بارآوری
کار و افزایش سود صنعتی بود که با رشد بازارها متناسب بود نه با کاهش
دستمزدها. به علاوه سطح دستمزدها به نوبه خود متناسب با رشد میزان بارآوری کار
افزایش می یافت و سبب بازارهای مصرفی شد و به توسعه فعالیت بنگاه های صنعتی یاری
رساند.
فوردیسم مستلزم
مداخله دولت در اقتصاد و
ایفای نقش فعال از جانب بانک ها در میانجیگری فیمابین سرمایه ( کافرمایان
خریداران منازل مسکونی و…) و عرضه کنندگان سرمایه( صاحبان سپرده های بانکی و نظام
اعتبارات بانکی) بود.
فلسفه فوردیسم
پایه فوردیسم
بر تولید انبوه متمرکز است. از نظر آدم اسمیت، تقسیم کار سبب بهبود نیروی تولید
کار می شود. تقسیم کار نقطه آغازین توری رشد اقتصادی اسمیت است. اسمیت معتقد است
که افزایش قدرت بهره وری کار است که:
- موجب افزایش مهارت هر کارگر خواهد شد.
- سب افزایش پس اندازها برای تولید
بیشتر کالا خواهد شد.
-
سبب ابداع تعداد زیادی ماشین آلات برای صرفه جویی در استفاده
از نیروی کار خواهد شد.
از نظر مارکس،
مکانیزاسیون سبب تمرکز کارگر بر جزئی از کار میشود. تکرار و مداومت سبب تبحر
آن کارگر در آن کار و در نتیجه تثبیت و انباشت میشود. از نظر مارکس بدون
انباشت ابتدایی سرمایه نه انقلاب صنعتی و نه توسعه بعدی رخ نمیداد. به عقیده او،
اشکال عمده انباشت ابتدایی با استثمار کشورهای آفریقایی و هند صورت گرفت. از طرف
دیگر تولید انبوه فقط زمانی سودآور است، که بازارهای بزرگ داشته باشندکه توانند
چنین طیف عظیم کالاهای مصرفی استاندارد را جذب کرده و آن چنان ثابت و پایدار که
بتوانند منابعی را که در تولید این کالاها نقش دارند، همواره به کار گیرند.
از نظر
اشمیتز بازارها به خودی خود به وجود نمی آیند، بلکه آن ها را باید ایجاد کرد.
برای این کار سیستم فوردیسم نیاز به شکل ویژهای از دخالت و مقررات دولتی داشت،
دولت یارانهای یا کینزی در این راستا به کمک این سیستم آمد. از طرف دیگر برای
دسترسی به بازارهای جهانی کشورهای سرمایه داری شروع به دخالت در امور کشورهای دیگر
کرد تا بازارهایی در سطح بین المللی برای سرمایه داران خود فراهم آورد. بلا،
توسعه در غرب را آرام و انباشتی و صنعتی شدن در شرق را زیر نظر دولت می داند، زیرا
تنها دولت توان تأمین سرمایه لازم را دارد. بنابراین پویایی فوردیسم کاملاً با
مشکل وعملکرد و ضعیت رفاه کینزی مرتبط است که به نوبه خود مفاهیم ضمنی مهمی
در باب دینامیک و پویایی فوردیسم ارایه می نماید.
ویژگیهای
فوردیسم
۱- بسط اصول مدیریت علمی به تولید انبوه
۲- بیگانگی کار و کارگر
۳- فناوری ثابت و ماشینی
۴- تولید برای مصرف توده و نسبتاً ارزان
۵- نیروی کار از هم متفرق ، وظایف اندک، تشخیص اندک، اقتدار سلسله
مراتبی، کنترل فنی.
فوردیسم
در کشورهای مختلف
آمریکا
ایلات
متحده در طول دهه های ۱۹۴۰ تا ۱۹۶۰ شاهد رونق اقتصادی زیادی بود. دوره رشد بین دهه ۱۹۷۰تا ۱۹۹۰ آرامتر شد و نابرابری درآمد افزایش
یافت. در این مدت در شکل فوردیسم تغییراتی ایجاد کردند تا شاید سبب رشد اقتصادی
شود. سیستم جدید، سیستم انعطاف پذیر یا سیستم مدیریت ژاپنی نام گرفت.
از نظر تولید؛
کاهش هزینه اطلاعات، کاهش هزینه بالاسری مدیریت کیفیت، کنترل به موقع موجودی کالا
و گروه های کاری بدون سرپرست و از نظر مصرف، جهانی شدن بازارهای کالاهای مصرفی
ویژگی های سیستم انعطاف پذیر است.
آلمان
در حوزه صنعت،
نیرومندترین سازمان کنفدراسیون صنایع آلمان که متشکل از صنایع مختلف بود با ۷۵ اتحادیه در سال ۱۹۸۵
شکل گرفت. تصمیم گیرنده های این سازمان از صاحبان صنایع و مدیران شرکت های بزرگ
بودند. اگرچه انسجام درونی اعضاء به واسطه منافع و ایدئولوژی های مشترک تأمین
می گردید و اعضایش وفادار به احزاب سیاسی بوده ولی نقش و نفوذ احزاب
بورژوازی ، به جهت منافع مالی، در آن بسیار پررنگ بوده است.
ایتالیا
برای
مارکسیت ایتالیایی گرامشی، فوردیسم به معنای به جریان انداختن و فشار نیروی کار
برای ارتقاء تولید بود. آن ها بر این نظر بودند که فوردیسم بعد از جنگ جهانی دوم
در زمان چیرگی و مصرف انبوه آمریکا به اوج رسید ولی به دلیل بحران های سیاسی و
فرهنگی در دهه ۱۹۷۰ فرو ریخت. تا قبل از دهه ۶۰ دوگانگی آشکاری بین مناطق عقب مانه جنوب، مرکز و شمال شرقی
ایتالیا و منطقه صنعتی پیشرفته شمال بود. اواخر دهه ۶۰ تغییرات عمده ای در مرکز و شمال شرقی ایتالیا رخ داد، تغییر
ساختاری سهم نیروی کار در بخش کشاورزی و تمرکز بر صنایع کوچک و متوسط در بخش صنایع
ایجاد شد .
ژاپن
دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ برای دنیای سرمایه داری به عصر طلایی
مشهور است و در ژاپن نیز تنها ۱۰
سال بعد ازجنگ در سال ۱۹۵۶، منابع به سمت بکارگیری تکنولوژی
جدید انتقال یافت. ژاپنی ها در استخدام نیروی کار ، رویکرد استخدام طولانی مدت را
اتخاذ کردند.پیامد طبیعی این نوع مدیریت شخصی انباشت مهارت و توسعه سرمایه انسانی
در بازارهای نیروی کار داخلی بود. قوانین پیشکسوتی وتعیین رتبه بندی کیفیت که نیاز
به مدیریت بلند مدت شخصی داشت برای تعدیل و تصحیح سیستم استفاده شد.
در در ژاپن
مدیریت روابط کارگری و رفتارهای اقتصادی، اجتماعی ویژگی های خاصی دارند که سبب
رشد آن ها در دهه ۶۰ و ۷۰ شد. بعضی از این ویژگی ها شامل؛
نظام مدیریتی کارا، همزیستی بین ارزش های اخلاقی و معنوی و توسعه چشمگیر، حفظ و
نگهداری الگوی مصرف سنتی همراه با میل به پس انداز بالا، هماهنگی جامعه در جهت
مصرف ملی، جامعه گروه گرا که اهداف ملی بالاترین ارزش گروهی آن ها است، وجدان کار
به عنوان یک ارزش ملی پذیرفته شده و افراد دارای تحصیلات عالیه است .
تأثیر
فوردیسم در کشورهای توسعه نیافته
تقلید و پیاده
کردن همه جانبه سیاست های صنعتی غرب یعنی فوردیسم (تولید انبوه، مصرف انبوه) در
کشورهای جهان سوم تا سال ۱۹۷۰ موفقیت آمیز بوده است. اما در دهه ۱۹۸۰ این کشورها با نابسامانی اجتماعی اقتصادی روبه رو
شدند، که فقر و محرومیت، مهاجرت سریع روستا به شهر، زایش طبقات خطرناک در شهرها،
سیکل های تورم بسیار بالا و رکود، بوروکراسی های بی محتوی تعهدات صنعتی
زیربنایی با بودجه های قرض گرفته شده از خارج در حالی که نیازهای اساسی مردم مرتفع
نشده بود و نیز ظهور مراکز شهری دارای رشد غیر عادی که منجر به نادیده گرفتن سایر
مناطق دیگر بود، نمونه هایی از این نابسامانی هاست.
نتایج
توسعه ای منتج از فوردیسم
نتایج توسعه ای
منتج از فوردیسم در دو محور فقر جهانی و انباشت سرمایه و مسأله جدید
نیروی کار قابل بررسی است:
فقر جهانی و
انباشت سرمایه
مدرنیزاسیون
دارای ابعاد مثبت و منفی است. ابعاد مثبت، انباشت سرمایه و افزایش باروری تولید
است. ابعاد منفی آن عبارتند از: فروکاستن نیروی کار به کالایی که در بازار کار به
فروش می رسد، نابودی محیط زیست، تولید و ایجاد شکاف عمیق در توزیع ثروت در سطح
جهانی. مدرنیزاسیون با گسترش بازارها بخشی را جذب کرده و بخش اعظم دهقانان
جهان سوم در این نظام جدید به حاشیه رانده می شوند و جذب نیروی کار نمی شوند.
مدرنیزاسیون، از طریق بازار سرمایه داری نئولیبرالی دو مؤلفه را در کنار هم قرار
می دهد، تولید غذایی در مقیاس جهانی به وسیله کشاورزی رقابتی مدرن و اساساً در
شمال، و به حاشیه راندن، حذف و مستمند شدن فزاینده اکثریت (سه میلیارد)
دهقان جهان سومی. بر اساس تفکر لیبرالی، علت فقر بیرون از منطق اقتصاد بوده و
صرفاً بر اساس افزایش جمعیت یا سیاست های اشتباه به وجود می آید. ویروس
لیبرالی منتج از این دیدگاه، این که بازار خودگردان شرایط بهینه اجتماعی را به
وجود می آورد، ادعایی که تاریخ و استدلال منطقی آن را رد می کند، تفکر اجتماعی
معاصر را آلوده کرده و مانع توانایی درک درستی از جهان شده است.
مسأله جدید
نیروی کار
توده
عظیم جمعیت شهری در بخش های مرکزی و پیشرفته جهان را کارگران تشکیل می دهند. این
توده عظیم به دو دسته تقسیم می شوند؛ دسته اول، زحمتکشان تثبیت شده ای هستند که
امنیت شغلی نسبی دارند، سازمان یافته در اتحادیه ها می باشند ولذا قدرت چانه
زنی آن ها بالا است. دسته دوم توده عظیمی از کارگران هستند که به علت مهارت اندک
یا نداشتن مدارک اقامت و تابعیت، شغلی ناپایدار دارند و فاقد توان چانه زنی هستند
. در نیمه دوم قرن بیستم جمعیت شهری بخش ناپایدار طبقات زحمتکش دو برابر
شدند، فرآیندی که از آن به عنوان فراین مستمندسازی یاد میشود .
رابطه
فوردیسم با اقتصاد
فوردیسم در
حقیقت مبتنی بر اقتصاد نئولیبرالی است که در آن مالک فقط به دنبال منافع
شخصی خویش است. الگوی فوردی به دنبال این بود که با افزایش تولید به افزایش مصرف و
بالعکس در کشورهای توسعه یافته برسد و از طریق سیاست جانشینی واردات به جای صادرات
مواد اولیه در کشورهای در حال توسعه ، به توسعه دست یابند.
رابطه
فوردیسم با علوم اجتماعی
رابطه فوردیسم
با مصرف توده مردم( فرهنگ)
در عصر فوردیسم
تولید و مصرف دچار تغییر اساسی شدند. علاوه براینکه تولید انبوه به یک هنجار
تبدیل شد، مصرف انبوه نیز از طریق افزایش نسبی دستمزدها، کاهش قیمت کالاهای مصرفی،
اشتغال کامل و گسترش شیوه خرید قسطی و اعتباری به یک هنجارتبدیل شد. فرآیند غربی
کردن ملت ها به این معنا که استانداردهای زندگی که مصرف، صورتی از آن است از طریق
فیلم، مد، تبلیغات برای مردم جهان تعریف و عرضه می گردد.
رابطه فوردیسم
با توسعه فضای کالبدی
تولید
انبوه نتایج خاصی بر فضای شهرها داشت. در مناطق روستایی مسئله عدم اشتغال سبب
مهاجرت به شهرها شده و رشد انفجاری شهرها را سبب شد. بنابراین اطراف شهرها مکانی
مناسب برای تأسیس کارخانه ها شد. زیرا شهرها بیشترین جمعیت را در خود داشتند.
درحقیقت فوردیسم هر جا حضور یافت، محیط مصنوعی و شکل فضایی ویژه ای در شهرها ایجاد
نمود. در این راستا تولید و ساخت مسکن در اطراف شهرها و در نزدیکی کارخانجات برای
اسکان کارگران آغاز شد. مجتمع ها و شبکه های وسیع شهری بر پایه صنعت به وجود
آمدند. درون و اطراف شهرها مجموعه های بزرگ صنعتی ایجاد شد. راه آهن و جاده
برای رسیدن به این مکان ها ساخته شد. کارخانجات بزرگ صنعتی از نقطه نظر
کارکردی و به طور فضایی از مساکن و فضاهای تفریحی و تجاری جدا شدند و….، فوردیسم
همچنین آثار اجتماعی هم داشت. این شکل فیزیکی ویژه در مجموعه از از منطقه بندی و
سایر آرایش های برنامه ریزی کالبد فیزیکی ویژه تبلور یافته و به عنوان شکل مشخص
شهر سازی در اذهان نقش بست. کارگران و کار فرمایان از نظر اجتماعی از هم جدا شدند.
رابطه
فوردیسم با اوقات فراغت و توسعه گردشگری
در
مدرنیته ، تمایز میان کار و خانه، کار و اوقات فراغت شکل گرفت. کار به صورت جدید
نیاز به تفریح و استراحت برای دور شدن از وظایف مدرن را افزایش داد. از این رو،
افراد کار و تلاش بیشتری را متحمل شده تا بتوانند، پس اندازی برای مسافرت و گردش
خود فراهم کنند. از طرف دیگر، تغییرات اجتماعی سبب گسترش طبقه متوسط شد که اصولاً
توان بیشتری برای هزینه کردن در جهت مسافرت و تفریح داشت. در نتیجه افزایش تقاضای
تورهای مسافرتی در این راستا شکل گرفت. در این زمینه نیز دیده می شود که سرمایه داری
به شکل گیری گردشگری انبوه فرصت داد تا در آن گردشگری به عنوان محصولی استاندارد
شده و بسته بندی شده عرضه شود .
تاریخچه
فوردیسم در ایران
در اوایل قرن
نوزدهم، بنا به نیاز بریتانیا، تولید نفت ایران افزایش یافت. حجم تجارت خارجی به
خاطر تکیه بر صادرات نفتی و عدم موفقیت در صادرات غیرنفتی که اساساً محصولات
کشاورزی بود کاهش یافت. در دوران پس از مشروطه ، ورود سرمایه داران خارجی به ایران
بیشتر شد. سرمایه گذاری عمدتاً شامل اکتشافات، بهره برداری و تصفیه نفت، بهره
برداری شیلات و راه آهن بود. دوران رضا شاه، دوران استقرار نهادهای زیربنایی و روبنایی
در ایران است که باعث شد سرآغاز تحولات اجتماعی و اقتصادی عظیمی در ایران
شود. البته وقفه ای در روند نوسازی در بین سالهای ۱۳۲۰-۱۳۳۲ ایجاد شد که بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
تا اصلاحات ارضی با شدت و حدّت بیشتری دنبال شد .
بعد از کودتا
نقش ایران در تقسیم بین المللی کار تسهیل شد، با کمک دولت و شراکت مستقیم یا
غیرمستقیم خارجی ها صنایع مختلفی تأسیس شد، از طرف دیگر روند نوسازی نیاز
به تغییر الگوی مصرف ایرانیان داشت که دولت با گسترش زیر ساخت های ارتباطی و
اقتصادی به این امر کمک کرد، با افزایش قیمت نفت در دهه ۷۰ به صنعتی شدن ایران سرعت بخشید به این معنا که فروش مواد خام
زیاد شد و به دنبال آن ، کالاهای مصرفی، ماشین آلات و متخصصین خارجی روانه
ایران شدند . در کشور صنایع رنگ ، پتروشیمی، الکترونیک به شیوه فوردیستی رایج
گردید. به دلیل عدم وجود بورژوای صنعتی، دولت در روند نوسازی پیش قدم شد.
پیامدهای
فوردیسم در ایران
فوردیسم در شکل
صنایع مونتاژ بدون توجه به نیازهای کشور و بدون توجه به ساخت سنتی صنعت وارد ایران
شد. صنایع سنتی در رقابت با صنایع مدرن شکست خوردند. ایران که به لحاظ ماشین آلات،
قطعات و نیروی متخصص وابسته بود، بعد از انقلاب ۵۷ و جنگ، ساختار وابسته اقتصادی کشور چهره واقعی خود را نشان
داد و سیستم صنعتی کشور که بر پایه فوردیسم شکل گرفته بود محکوم به شکست شد. اقتصاد
ایران مثل همیشه نسبت به جوامع صنعتی دیر متوجه شکست فوردیسم در جهان شد.علاوه
بر این، توسعه شهرنشینی در ایران نسبت به جوامع صنعتی با یک قرن تأخیر رخ
داد. روستاها در مقابل شهرها به دلیل تخلیه جمعیتی آن ها شکست
خوردند. از جمله نتایج این امر در کشور عبارت بود از: رشد سریع و
انفجاری شهرها و افزایش جمعیت آن ها، استقرار کارخانجات صنعتی در درون و اطراف
شهرها، آلودگی محیط به ویژه محیط شهرها، ایجاد متجمع های مسکونی در اطراف
کارخانجات و شهرها، ایجاد جاده ها و راه آهن، جدایی اجتماعی و طبقاتی کارگران و
کار فرماها و به وجود آمدن طبقات اجتماعی، به وجود آمدن محلات شمال و جنوب،
جدایی محل سکونت از محل های کار، گسستن از تاریخ و فرهنگ سنتی شهر.
بحران
فوردیسم
سیستم
فوردیسم با تولید انبوه و باروری بر حسب کارگر به طور مداوم رو به افزایش بود.
اما پس از جنگ جهانی دوم اوایل دهه ۱۹۷۰
به دلایل اشباع بازار داخلی، رقابت از طرف کشورهای تازه صنعتی شده در پی آن بسته
شدن بسیاری از کارخانه ها و بیکاری کارگران سبب رکود اقتصادی شد. به طور
کلی عواملی که موجب بحران برای فوردیسم شد عبارتند از: رکودهای مزمن اقتصادی،
برخورد بین طبقات اجتماعی و گروه های ذینفع، کاهش باروری تولید و افزایش
بیکاری،رقابت از طرف ژاپن و کشورهای تازه صنعتی شده، اشباع بازار داخلی
کشورهای توسعه یافته، متحد شدن هر چه بیشتر صفوف کارگران، شوک های بزرگ نفتی از
سال ۱۹۷۳، دخالت های بیش از اندازه دولت در بازار.
عکسل العمل نظام سرمایه داری به این مسئله، گسترش روش های
فوردیستی به کشورهای پیرامون بود که عمدتاً از طریق سرمایه گذاری مستقیم توسط شرکت
های چند ملیتی جهت یافتن نیروی کار ارزان قیمت در این کشورها انجام گردید.
رقابت بین ژاپن و کشورهای تازه صنعتی شده بیش از پیش گردید و
ضربه های جدی بر پیکر بخش های تولید انبوه در کشورهای مرکزی در آمریکای شمالی و
اروپای غربی وارد کرد. این بحران با افزایش و موجی از تورم و رکود اقتصادی که باعث
کاهش باروری تولید و افزایش بیکاری گردید، تشدید شد و هزینه های عمومی که جهت نگه
داشتن دولت رفاه کینزی موردنیاز بود، به طور خیلی ساده در عمل نتوانست بدون انحراف
از سیاست های متعارف مالی حفظ شود.
در اواخر ده ۱۹۷۰
کلیت رژیم انباشت فوردیسم همراه با نظم اجتماعی آن بر پایه دولت
کینزی دست خوش طوفان های مهم گردید .
- اشباع بازار داخلی و عدم تمرکز فضایی
سرتاسری در پاسخ به متحد شدن صفوف کارگران، موجب سطح بیکاری و پایین آمدن
سطح تولید در کشورهای مرکزی گردید.
- رقابت از طرف کشورهای
خارجی به طور وسیعی موجب رکود بازارهای داخلی شد.
- نتیجه بارز این موارد، تشدید لزوم
بازساخت صنعتی و تجدید سازمان در کشورهای صنعتی بود که موجب بسته شدن کارخانه های
فراوان، عدم تمرکز جغرافیایی بیشتر و بیکاری شدید تر گردید.
- دخالت دولت در اقتصاد موجب تورم
گردید، زیرا دولت با چاپ اسکناس و افزایش نقدینگی بر آن شد تا کسری بودجه و بدهی
های دولتی را پرداخت نماید.
- بازگشت به بازار به عنوان تنها راه حل
عقلایی و کارا در امر تخصیص منابع بار دیگر ، شعار دولتمردان و تصمیم
گرندگان شد. بنابراین ، نولیبرالیسم احیای اصل اتکای صرف به نیروی تنظیم بازار بود
که پیش از سقوط عظیم سال ۱۹۲۹ مورد قبول عامه و ونیز نئوکلاسیک ها
بود. بازگشت به فلسفه اقتصادی دوران قبل از ۱۹۲۹، مدل جدیدی از انباشت سرمابه را باخود به همراه داشت که به
نام های متعددی چون: نئولیبرالیسم، رژیم انباشت بعد فوردیستی، مدل آمریکایی سرمایه
داری، رژیم انباشت پاتریمونیا، رژیم انباشت متکی به سهام و نظام آمریکایی سرمایه
داری بازاری نامیده شده است. این مدل انباشت به ویژه در ایالات متحده امریکا توسعه
یافت و ازپایان دهه ۸۰ میلادی کمی بیشتر از یک دهه سال ضامن
رونق اقتصادی در آن کشور بود و به تقلیل نرخ بیکاری از ۵/۶ درصد به کمتر از ۵/۴
درصد انجامید.
نقد
تفکر فوردیسمی
عدم
استقلال کارگران: در این
سیستم کار امری اجباری است، که در آن تعیین وظایف به عهده مدیریت و مرتبط با ماشین
هاست و کارگر استقلال عمل ندارد.
فرآیند
مستمندسازی : شکل گیری توده عظیم از
کارگران زحمتکشِ تثبیت نشده، که به دلیل ناتوانی در چانه زنی شرایط متزلزی
داشتند.
تأثیرات
مهاجرتی: زایش طبقات خطرناک به علت
مهاجرت بیرویه و سریع از روستاها به شهرها و نادیده گرفتن سایر مناطق کشور
فروکاستن
نیروی کار : فروکاستن نیروی کار به کالایی که
در بازار به فروش میرسد.
نابودی
زیر بنای محیط زیست:
نابودی زیربنای محیط ضروری برای بازتولید زندگی و تولید و ایجاد شکاف عمیق در
توزیع ثروت در سطح جهانی
تغییر
در بازار و اشتغال:گسترش بازارها
و ایجاد اشتغال بخشی از جامعه را جذب و بخشی دیگر را حذف کرد.
رضایت
به فقر: هژمونی سبب شد تا مردم ستمدیده به
فقر خود رضایت دهند.
بیگانگی
کارگران: کار مونتاژ سبب از خود بیگانگی
کارگران میشود و در جریان کار نمیتوانستند هویت شخصی خود را بیابند.