انتظام معماری
در سالهای اخیر دچار دگرگونی شده است. تغییر محسوس و مشخص هم در ذات مباحث
معماری و هم در ارتباطش با دیگر رشتهها به وجود امده است. نه تنها معماران و
تئوریهای معماری پذیرای هرچه بیشتر حوزهای فرهنگی شده اند بلکه، تئوریهای
فرهنگی، فلسفه، جامعه شناسی و غیره به طور گستردهای با چیستی معماری و محیط
انسان ساخت ادغام گردیده اند.
کتاب بازاندیشی
در معماری در حمایت و تقویت از این گسترش بین رشتهای در معماری گردآوری شده است.
تلاش این مجموعه قرار دادن معماری در حوزه ی پهناور فرهنگ است. توجه کتاب
بازاندیشی در معماری نه تنها به این نکته است که چگونه مباحث مرتبط با فرهنگ
و فلسفه میتواند حاوی اطلاعاتی در باب معماری باشد، بلکه چگونه معماری و محیط
انسان ساخت نیز زمینه و پتانسیل قوی برای مطالعات فرهنگی و دیگر رشتهها فراهم میکند.
این مجموعه برای اولین بار تعدادی از مقالات متفکران مشهور قرن بیستم
در رابطه با معماری را گرد آوری کرده است. تا نشان دهد که تفکرات انتقادی در باب
معماری خارج از گفتمان اصلی معماری نیز میتواند جریان داشته باشد، که باز اندیشی
مجددی را در حوزه معماری موجب میشود.
اتفاقی نیست
که این مجموعه در اواخر قرن بیستم ظهور پیدا کرده است. بازهای از زمان که به
عنوان زمانی برای تجدید قوا شناخته شده است. در حقیقت قرن بیستم با نگاهی مثبت به
آرمانشهر آغاز و با تفکر پایان میپذیرد. در حالی که با شعار به سوی معماری
نوین آغاز می شود با شعار باز اندیشی در معماری پایان میپذیرد.
از آنجایی که
معماری یک هنر مستقل و خودمختار نیست و به نوعی پی آیند بسط و توسعه خود در ارتباط
با شبکه اجتماعی و سیاسی موجود است در نتیجه، نادیده انگاشتن وضیعتی که
معماری و ساختمان در آن شکل گرفته است باعث میشود که واردات اجتماعی مؤثر در
معماری به درستی درک نشود. امتناع از اشاره به چگونگی این میانجی گری در واقع
امتناع از اشاره به سوال در باب معماری است.
به صورت مرسوم،
بحث معماری، سخن در باب فرم و سبک بوده است. که الزاماً به دام بحث نشانه شناسی
میافتد و همواره از جستجوی بیشتر و بررسی علل و عوامل اساسی باز می ماند. بیان
معماری، به دیگر سخن، در سطح و رویه باقی می ماند.
مقالههای جمع
امده در این کتاب به دنبال ارتقا دادن "محدودیتهای موجود" است. این
مجموعه، تعداد قابل توجهی از نوع دیگر نگاه به معماری را ارائه میکند و تلاش
دارد نیروهای پنهان در شکل دهی به محیط انسان ساخت را به نمایش بگذارد و نتیجه میگیرد
که فرم معماری نتیجه فاکتورهای مهمتری میباشد آنگونه که زیگفرید کرکور میگوید:"
تصاویر فضایی رویاهای جامعه اند هرکجا نوعی هیرگلیف از تصاویر فضایی رمزگشایی
شود، پایه ای از واقعیت اجتماعی نیز در آنجا بازنمود خواهد یافت." از آنجایی
که معماری حاصل تفکر است، اگر مشکل معماری در اصل و بنیاد آن بررسی شود آن زمان
توجه ما به سمت نوع تفکر و زیرساخت آن جلب خواهد شد.
مقالات انتخاب
شده در این مجموعه در جهت جواب گویی بدین گونه سوالات به پنج بخش تقسیم شده آند؛
مدرنیسم، پدیدارشناسی، ساختارگرای، پست مدرنیسم و پسا ساختارگرایی.
تمام نویسندگان
مقالات برگزیده از متفکران بنام قرن بیستم هستند که پیشینه و آرای متفاوتی از
یکدیگر دارند. در حالی که بسیاری از آنها در حیطه مشخصی در فلسفه کار کرده آند،
برخی از آنها آرا پیوسته و وابستهای به یک نقطه نظر فلسفی ندارند. به هر سو
نگاه بین رشتهای تمام این متفکران نشان دهنده ی ارزش تخطی کردن فلسفه به سوی معماری
است، هرچند این تخطی گیج کننده و مساله ساز باشد.
در نهایت
مجموعه ی حاضر تلاش دارد اصول پذیرفته شده ی گذشته در حوزهٔ تئوری معماری را به
وسیله نقطه نظر گسترده ی فرهنگ به چالش بکشد. ویراستار این مجموعه، نیل لیچ، آرای
مشابه را که قرابت معنای با یکدیگر داشته را در پنج دسته بندی مشخص، گردآوری کرده
و در تلاش برای معرفی هر کدام و متفکرانش مقدمهای ارزنده به آن اضافه کرده است.