این
مصاحبه در جولای 2009 توسط صنم سامانیان(با همکاری پریسا کوهبوردی)انجام شد. هانس
هولاین در سال 2014 درگذشت.
اولین
حضور من در وین در سال 2009 بود، احساس می کردم که در خانه ی خود هستم. مثل اینکه
من آن شهر، معماری زیبا و درک عمیق اش از زندگی را می شناختم. وین آرام است، عاری
از هرگونه سروصدا و شکایت از جهان. زمانی که من داخل استودیوی هانس هولاین راه می
رفتم، او مشغول انجام کار دیگری بود.
من به عنوان یک فارغ التحصیل جدید از
مدرسه معماری، در تلاش بودم که به عنوان یک نویسنده در زمینه هنر فعالیت کنم. با
دوست و همکارم که دانشجوی دانشگاه واترلو بود، با قطار از کشوری به کشور دیگر سفر
می کردیم. در گذشته من به دنبال گفت و گو با افراد بزرگ بودم. من به دنبال درک
اینکه چگونه حرفه خود را آغاز و کشف کنم، بودم. هرگز فکر نمی کردم که ممکن است این
آخرین گفتگو من با آقای هانس هولاین باشد. مردی که مسئول برخی از ساختمان های پست
مدرن کلیدی تاریخ معماری بود: ساختمان سفارت اتریش در برلین، شیشه و سرامیک خانه
در تهران، فروشگاه شمع رتی در وین.
وی جایزه پریتزکر خود را قبل از تولد من
دریافت کرد، با این حال مانند یک دوست قدیمی به سوالات من پاسخ می داد.
ـ جایزه پریتزکر در معماری بر تاریخ
بشریت تمرکز دارد، آیا دریافت این جایزه در معماری شما تغییری ایجاد کرده است؟
پریتزکر مهم ترین جایزه در معماری و در
واقع نوبل معماری می باشد. من هفتمین برنده این جایزه در آن زمان بودم که در مسیر
خود تبدیل به جایزه پیشرو در معماری شد. در واقع ممکن است من آخرین برنده پریتزکر
که مجسمه ی هنری مور (قبل از ۱۹۸۷
به جای مدال برنز فعلی، یک مجسمه از مجسمهساز معروف، هنری مور به برنده اهدا میشد)
را دریافت می کند، باشم. (او به جایزه خود که در کنارش بود، اشاره می کرد). دریافت
این جایزه قطعا برای من مهم بود اما قبل از آن، جایزه های مهم تر دیگری دریافت
کرده بودم.
ـ کدامیک به یاد ماندنی تر بوده اند؟
اولین ساختمان من، یک فروشگاه شمع در وین
بود که سه ماه پس از افتتاحش، برنده جایزه 25000 دلاری شد که بیشتر از هزینه ی
ساخت بنا بود. من از این فروشگاه هزینه ی زیادی دریافت نکرده بودم بنابراین این
جایزه بسیار به من کمک کرد و هم چنین مردم مجذوب این شدند که شما می توانید جایزه
ای دریافت کنید که از ساختمان گران تر باشد.
ـ چگونه شما یک معمار شدید؟
من بسیار زود شروع به کار معماری کردم.
زمانی که من در شیکاگو بودم بسیار به آسمان خراش ها علاقه داشتم و ایده های جدیدی
در مورد آسمان خراش ها وجود داشت.
در سال 1964 حدود یک سال قبل از اتمام
اولین کمیسیون خود، اولین کار خود را شروع کردم و مدت کوتاهی بعد، جایزه پریتزکر
را دریافت کردم.
ـ آیا همزمان با پروژه ای خاص
بود؟(دریافت جایزه پریتزکر)
همان طور که می دانید جایزه پریتزکر به
هر ساختمان خاص داده نمی شود، اما من بعد از اتمام موزه آبتِیبرگ، این جایزه را
دریافت کردم. همواره سعی کردم یک رویکرد جدید معماری را در آن پروژه نشان دهم و من
فکر می کنم که دریافت پریتزکر افتخار بزرگی بود همان طور که دریافت پریتزکر موزه
گوگنهایم بیلبائو فرانک گری افتخار بود.
ـ آیا این جایزه روش معماری شما را تغییر
داد؟
این جایزه برای من دلگرم کننده بود و من
بلافاصله قصد بازگشایی یک شرکت بزرگ را کردم.
ـ چگونه کار خود را آغاز کردید؟
من یک ارتباط بزرگ با ایالت متحده آمریکا
ایجاد کردم و برای ساخت و ساز در نقاط
مختلف جهان تلاش کردم.
ـ کِنت فرامپتون(معمار بریتانیایی) اظهار
داشت که شما همیشه در نمایشگاه های معماری
بسیار راحت حضور داشتید. شما در این باره چه فکر می کنید؟
نه واقعا، من با نظر او هم موافق و هم
مخالف هستم و این، یک فن نمایشی است.
ـ در مورد هنر چطور؟
اولین حضور من در دوسالانه ونیز به عنوان
یک هنرمند بود نه به عنوان یک معمار. برای مدت طولانی قبل از اینکه کار خود را به
عنوان یک معمار شروع کنم، عضو هیئت اتریش در زمینه هنر بودم.
ـ چگونه این نقش، معماری شما را تحت تاثیر
قرار داد؟
من همیشه سعی کرده ام که به معماری از
طریق یک لنز هنری نگاه کنم. هنر ارتباط بین یک دوره با دوره ی بعدی است. هنر مدرن
تاثیر بسزایی برروی معماری پست مدرن داشت.
ـ درست است. به نظر می رسد کار شما
ارتباطی بین معماری سنتی و پست مدرن است. آیا فکر می کنید دلیل این، آموزش شما در دوره ی سنتی و کار کردن در
دوره پست مدرن می باشد؟
سال های تحصیلی من در آکادمی هنرهای زیبا
در وین و همچنین موسسه فناوری ایلینو و دانشگاه برکلی سپری شد. یک دوره نسبتا قوی
رو به آینده که تاکید بسیار قوی بر ارزش ها و معماری سنتی داشت.
به یاد دارم مدتی که در آکادمی هنرهای
زیبا وین بودم یک گروه کوچک با استعداد و علاقه مند به تبادل فرهنگ بین شرق و غرب
در آنجا حضور داشت.
ـ چه نوع تبادلی؟
تبادل ایده ها
ـ چگونه شما با آن ها مشارکت می کردید؟
در آن زمان من به سوئد رفتم، کشوری که در
معماری بسیار ترقی یافت و از جنگ رنج نمی برد. وین یک شهر ویران شده بود. در آن
دوره، مانند امروز شما دسترسی آسان به اطلاعات نداشتید، منظور من این است که وجود
داشت اما من در کتاب ها ومجلات به دنبال مباحث سنتی بودم.
ـ چگونه مباحث غیر سنتی را بررسی می
کردید؟
با بررسی کردن ساختمان های شهری و
مداخلات معماری
ـ کدامیک از شهرها؟
لندن، توکیو، نیویورک نه، اما شیکاگو و
البته وین را بررسی می کردم.
ـ چگونه این روزها معماری را بررسی می
کنید؟ آیا روش خاصی دارید؟
می نشینم و فکر می کنم. بستگی به پروژه،
سایت و وضعیت خاص دارد.
ـ آیا هنوز هم از آن لذت می برید؟
بله، من هرگز نمی خواستم معماری شوم که
ساختمان هایش را در نقاط مختلف جهان بنا می کند، اما از آنجایی که می خواستم وضعیت
ها، رابطه ها، فرهنگ و تاریخ مردمان مختلف را بدانم، بنابراین در کشورها و فرهنگ
های مختلف ساخت و ساز داشته ام.
ـ چگونه پروژه های خود را انتخاب می
کنید؟
خب پیچیده است، در آمریکا کارفرما نزد
شما می آید و از شما می خواهد که ساختمانی را طراحی کنید، اما بسیاری از ساختمان
ها در اروپا، حتی اگر هزینه آن ها را بخش خصوصی تامین کند، از طریق یک رقابت عمومی
هستند. در اروپا گرفتن یک کمیسیون مستقیم برای من مشکل است. در آمریکا با این حال
فرصت های بهتری در زمینه دیدار کارفرما، طراح و بحث در مورد پروژه وجود دارد. در
قالب رقابت، شما هرگز با کارفرما ملاقات ندارید.
ـ شما یک کار طولانی و موفق در معماری
داشته اید. در 30 سال گذشته چقدر تکامل یافته اید؟
خب نکته مهم، مقدار اطلاعات است. 30 سال
پیش شما شخصی چون فیلیپ جانسون را به طور تصادفی در دفتر یک مجله می دیدید و سپس
با او ارتباط برقرار می کردید. بنابراین من فکر می کنم دسترسی به اطلاعات تغییر
کرده است و هم چنین گذر زمان نیز سریع تر شده است.
ـ زمان نسبی است. این را درک می کنم.
هم چنین گاهی اوقات سرعت گذر زمان افت می
کند، مگر این طور نیست.
بستگی به وضعیت فرهنگی و مالی یک محل
دارد. هم چنین فکر می کنم وقتی که شما زادگاه خود را ترک می کنید، این تغییر زمانی
وجود دارد.
ـ آیا این چالش برانگیز است؟
بله، من در زندگی خیلی زود تصمیم به ترک
زادگاهم کردم و مدت 2 سال به کشورهای اسکاندیناوی و آمریکا سفر می کردم، اولین
مقام استادی من در آمریکا و آکادمی وین بود. در آن زمان ارتباطات بین مسافت های
طولانی بسیار پرهزینه بود.
ـ به عنوان یک دکتر و استاد، آیا شما فکر
می کنید که در آموزش معماری این روزها چیزی گم شده است؟
در آمریکا شمالی برخی دانشگاه ها بسیار
خوب و برخی دیگر خوب نیستند. من حدس می زنم این روزها به خاطر ارتباطات و دسترسی
به اطلاعات، بسیاری از دانشجویان مطلع هستند، مانند آنچه که در اروپاست.
ـ آیا معمارانی هستند که شما را تحت
تاثیر قرار داده اند یا تحت تاثیر شما قرار گرفته اند؟
زمانی که من در شیکاگو بودم میس وندروهه
برای من بسیار الهام بخش بود، شاید او تنها دلیل رفتن من به شیکاگو بود. در آن
زمان در اروپا تنها یک کتاب در مورد کارهای او وجود داشت.
ـ آیا از کار هیچکدام از معماران معاصر
لذت می برید؟
بسیاری از دوستان هم نسل من در ایالت
متحده. من به خوبی می دانم که بسیاری از آن ها عالی هستند.
ـ اگر به ساختمان هایی که طراحی کرده اید
نگاه کنید، آیا ساختمانی است که بیشتر از بقیه از دیدنش لذت ببرید؟
این سوال شبیه این است که از پدر و مادری
بپرسید کدامیک از فرزندانشان را بیشتر دوست دارند.
ـ می دانم، تفاوت در این است که احتمالا
شما می توانید صادق باشید اما پدر و مادر قادر نخواهند بود؟
(او برای چند دقیقه می خندد)
برخی از پروژه ها کلیدی که متاسفانه هرگز
به اهمیت آن ها پی برده نشد و من برای طراحی هیچکدام از آن ها پشیمان نیستم. برای
من فروشگاه شمع در وین بسیار عزیز است. هم چنین کاری که روی گوگنهایم در عراق
انجام می دادم که متاسفانه هرگز ساخته نشد.
ـ آیا پروژه ای وجود دارد که هنوز مایل
به انجام آن باشید؟
من می خواهم یک قلعه قرون وسطایی را به
کاربری های عجیب دیگر چون: یک موزه، تالار کنفرانس و یا یک سالن کنسرت تبدیل کنم.
ـ شما در مورد پروژه های خود چه فکر می
کنید، فضاهایی که برای مردم ایجاد می کنید؟
در دهمین سالگرد یکی از ساختمان های من
همه ی افراد چون: کودکان، معلمان و والدین کودکان نزد من آمدند و با من در مورد
اینکه چگونه در طول سال ها از این ساختمان ها به روش های مختلف لذت برده اند، سخن
گفتند، روزهای بسیار خوبی بود. این موضوع گواهی بود بر آنچه که یک ساختمان می
تواند برای مردم انجام دهد.