محور اول بحث: امکان یا عدم امکان حدوث سقف شیشه ای
و وجود نوعی از تبعیض جنسیتی در فضای حرفه ای؟
آیا من به سقف شیشه ای در مورد زنان معمار یا اصولاً زنان در جامعه حرفه ای
قائلم؟
سیر تاریخی دهه های گذشته ی اروپا، خاور میانه و
ایران ثابت نموده است که اگرچه همیشه محدودیت هایی برای پیشرفت زنان وجود داشته است
ولی غالبا محدودیت ها باعث هم افزائی انگیزه و انرژی مضاعفی در جهت عوض کردن شرایط، اثبات توانایی ها و تاثیر روی روند رشد تحولات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و به
الطبع پیشرفت سطح فرهنگی، حرفه ای جامعه شده است، لذا با قبول اینکه هنوز به افق
های مطلوب برابری حقوق زنان در تمامی ابعاد جامعه و در تمامی ممالک دنیا دست
نیافته ایم، این به معنای آن نیست که سقف شیشه ای برای پیشرفت زنان را باور داشته
باشیم.
در دوران ما ظاهرا همه چیز، همزمان، آبستن ضد خودش هم
بوده و همیشه در لحظات و میزان های سکوت و آرامش دنیا، اتفاقات بسیاری در زیر
پوست شهرها در حال شکل گیری است. جنبش های اجتماعی، فرهنگی دیگر رویدادی نیستند
که اتفاق و در زمان ادامه یابد. تک رویداد ها، جنبش ها و انقلاب ها تبدیل به سلسله
شده، متداوم و در هم تنیده بوده مرتب و تبدیل به هم می شوند . آنها در زمان خود
را ترمیم نموده و مرتب به روز می شوند و به همین دلیل است که مرز جنبش ها با هم
قابل تمییز دادن نیست. به طور مثال جنبش
زنان و نقش این جنبش در طول تاریخ و در تمامی کشور های پیشرفته و در حال پیشرفت،
در تمامی رویدادها، رخدادها و جنبش های فرهنگی، اجتماعی نقش داشته و دارد.
من اعتقاد
دارم در بسیاری مقاطع تاریخی، نقش زنان بسیار زیرپوستی بوده، مانند روح زن در
تاریخ. حتی در زمانی که در مطبخ خانه ی مادر بزرگ آهنگ خوش چاقوی بندزده، تخته و
سبزی نواخته و سبزی ها با نظم و آهنگین خرد می شد ، تا زمان قل قل قورمه سبزی روی
گاز که حاکی از پخته شدن و جا افتادن آن بود، آگاهانه یا بطنی(که به نظر من بطنی
بوده است)، جنبش زنان، زاییده، پرورده، پخته و جا افتاده شده است.
از طرفی آنچه واقعیت دارد این است که به فرض حذف
فاکتور "شانس" یا " اقبال"
که به راستی عامل مهم و تعیین
کننده ای در معادلات، مناسبات و به دست آوردن جایگاه مناسب در فعالیت های اجتماعی
است، در صورتی که یک زن از حد متعارف شخصیتی و حرفه ای بسیار قوی تر و حتی فراتر
از توان متعارف سایر افراد، توان و انرژی بسیار زیاد، مانند ماهیت توان و عمل
"بلدوزر" داشته باشد، هیچ ممنوعیتی از جمله سقف شیشه ای جلودارش نیست!
مشخصا و مطابق تجربه شخصی من در فضای کار حرفه ای و
در لحظاتی که احساس محدودیت و وجود مانع برای پیشرفت را حس می کردم، با کمی صداقت
و تعمق، متوجه می شدم، این خودم هستم که آنقدر محکم و قوی نبودم که این مانع
توانست مرا متوقف کند .
لذا باید اعتراف نمود که هنوز پاره ای موارد و خصوصا در
جوامع در حال پیشرفت، متاسفانه اگر زنان در موقعیت هایی با حد توان و انرژی اش، کمی
پایین تر از "بلدوزر" ورود به موضوع نمایند، هنوز باور سقف شیشه ای را حس کرده و آنرا مانع جدی به حساب می آورند.
ولیکن در ادامه جهت اختصار در بحث ما دلایل رد باور
سقف شیشه ای را در سه محور زیر خلاصه می نماییم:
- باور این موضوع که همه
ناملایمات بخشی از یک حرکت یا مبارزه، جهت به دست آوردن افق های روشن تر و مرتبط
با حرکت جهانی، (البته به صورت ضرب اهنگ های
ناهمزمان)، دلیل واضحی است برای محکم تر ایستادن، طاقت آوردن و میدان را خالی
نکردن.
- به نظر من رد تاریخ بر زن ها
بسیار پر نقش تر و عمیق تر از مردان بوده است. در دنیای زن ها، ماجراها ساکت تر،
زیرپوستی تر و سپس پر هیاهوتر پر ماجراتر، پر چالش تر، با انگیزه و پر تلاش بیشتری
بوده است و سیر نقش زنان از حرمسرا، خانه و خانواده، تا نسبت آنها با مردشان یا
با مردانشان و به تعبیری پشت صحنه تا مفهوم خانه و خانواده معاصر، جامعه، سیاست و
در وسط صحنه، خود حاکی از سیر تاریخ، از رد عمیق و پر نقش تاریخ است بر زن و من
شخصاً به آن مفتخرم.
- از طرفی معتقدم که جایگاه و
مشارکت زن معاصر ایرانی در تاریخ این مرز و بوم بسیار پررنگ تر است تا مشارکت زن
معاصر اروپایی در روند تحولات اروپا. زنان دهه ی 70 اروپا نقش عمده یا با نگاه
محافظه کارانه، نقش بسیار عمده تری در تاریخ اروپا، نسبت به زنان عصر حاضر داشته
اند و به همین نسبت زنان معاصر خاورمیانه و در این بحث ایران نیز قطعاً مشارکت و
نقش تاثیرگذار تری در روند شکل گیری تاریخ خود خواهند داشت بنابراین به جرات می توانم بگویم بخشی از
تاریخ هستند.
- سقف شیشه ای را فراموش کنیم و
بدانیم ما صرفا در وسط این تصنیف هستیم، پیش درامد زده شده است، همهمه ها شنیده
می شود، در جریان این راه هستیم، هنوز مشکلات، موانع، نشنیدن ها، ندیدن هایی هست،
ولی سحر نزدیک است.
محور دوم بحث : تجربه ی عینی و ملموسی که فضای حرفه
ای با آن برخورد کرده اید موکداست و رویکردی است که در برخورد با چنین وضعیتی پیش
گرفته اید و آینده یی که حضور زنان در فضای حرفه ای متصورید
با توجه به اینکه بخشی از این پرسش را در محور قبلی
باز نموده ام در این بخش بیشتر تمرکز می نمایم روی ذن خودم از موضوع .
از منظر فرهنگی و اجتماعی ، برای من مواجه با یک
وضعیت با ثبات یا واضح تر بگویم قرار گرفتن در موقعیت مکانی و زمانی که سیر شکل
گیری و سازمان دهی و رفع نواقص و کمبود ها پایان یافته و قواعد و باورها شکل گرفته، نواقص و کمبود ها رفع شده، سازمان دهی ها جواب داده و به وضعیت با ثبات دست
یافته شده، مطلقاً جذاب و دلخواه نیست! اینکه در وضعیت با ثبات و مطلوب وارد شوم و
صرفاً قرار باشد "حالش را ببرم"، بسیار کسالت بار و بی انگیزه است. با
این استدلال، قوه ی محرکه ی اصلی من تلاش برای کمک به این جریانی است که مطمئنم
رو به جلو خواهد بود.
از منظر حرفه ای آنچه اشاره کردم را دو چندان می کند. همه به این باور هستیم که حرفه ی معماری،
از جایگاه آن در جامعه تا نقش آفرینی معمار تا حصول به معماری قوام یافته ، چالش
ها و گره های فراوانی داشته و داریم که به الطبع مستلزم تلاش ها و گره گشائی های
فراوانی خواهد بود و با توضیحات قبل، برای من به معنای "مشارکت در تاریخ" است، چرا که کرده و ناکرده های ما در تاریخ ثبت می
شود و نمی توان بی تفاوت بود. بدیهی است در این دوران گذار تا رسیدن به افق های
مطلوب، سختی های فراوانی هست، اشتباه خواهیم کرد، درک نمی شویم، راه هموار
نیست! ولی همین مشکلات خود انگیزه ای است برای تلاش مضاعف.
من قویاً
معتقدم که برای نفس انسان، برای خلق کردن و زایندگی، با انگیزگی، انگیزه حل
معضلات و چالش ها، قطعا از رفاه صرف ، شیرین تر است. چالش همیشه فضیلت به همراه
می آورد و پاداش فضیلت لزوما سعادت نیست، بلکه نفس فضیلت است.
به حق شرایط معماری و فرهنگی ما، با دهه های گذشته
فاصله زیادی دارد و این ماحصل همت و تلاش اقلیتی از جامعه است که دغدغه فرهنگ برای
آنها منجر به کار و تلاش بی وقفه شده و قطعاً زنان و معماران سهم عمده ای از این
اقلیت بوده اند. نسلی از زنان و معماران که شاید تعدادی از آنها از بین ما رفته
اند و خوشبختانه بسیاری از آنها هنوز در بستر جامعه و حرفه حضور دارند و شاید حتی
با شناختی که من از آنها دارم، بعضی از این زنان معمار، سقف شیشه ای را باور داشته
باشند ولی به نظر من، آنها در از بین رفتن سقف شیشه ای در باور نسل ما و بعد از
ما، مشارکت داشتند. آنها با صداقت و تعهد خود بستر امروزین را برای ما فراهم آورده
اند و به نظر من آنها به "جاودانگی" نائل آمدند، باشد که ما نیز به
جاودانگی نائل آییم.
این متن در قالب مجموعه "زنانِ معمارِ ایرانی و
سقف شیشه ای در نوزده روایت" پدید و در این لینک گرد آمده است.