"بخش بزرگی از
چیزهایی که صادقانه باور داریم و برآنها تا مرحله نتیجه گیری نهایی پا می فشاریم،
حاصل اشتباهی آغازین درباره مبناهاست ."
مارسل پروست
باورها و اندیشه های کهنه و فرسوده ای که به قدمت تاریخ اند
و نسل ها قربانی آن شده اند؛ آنچنان جزئی از زندگی ما گشته اند، که درست و یا
اشتباه بودن آن برای بسیاری از ما متصور نیست. این سقف شیشه ای که حاصل باورهای
رایج است، نه موضوع امروز و نه تنها مربوط به این سرزمین ، که قدمتی دیرینه و
وسعتی به اندازه جهان دارد .
کافیست نگاهی اجمالی به تاریخ فلسفه و اندیشمندان اعصار
مختلف که نقش بنیادی در شکل گیری تفکر و اندیشه بشری داشته اند، بیاندازیم تا در
یابیم که چه اندازه حضور و نقش زنان کمرنگ و بی رمق بوده است .
در زیر این سقف شیشه ای ، ما زنان به عنوان پرورش دهندگان
نسل های آینده، آنچنان برخی از عقاید را به غلط در رفتار روزمره به کار برده و به آن
عادت کرده ایم که جزئی از باورهایمان شده است .
همچنان که از همان ابتدای زندگی کودک، با تعیین رنگهای خاص
برای جنسیت معین و حتی شکل بازی با آنها، تفاوت را در ناخودآگاه آنها ترسیم کرده، و خودمان هم نمی دانیم که
چگونه با دستهای خود این مرزها را در فضای خانه، محل کار و زندگی شکل می دهیم. آری
گاهی خود ما زنان این مرزها را تعریف می
کنیم.
در جوامع سنتی ضمن تفکیک جنسیتی فضا، غالب فضاهای
زنانه کیفیتی درونی دارند و حریمی می
آفرینند که در آن حیا ارزش است .
در حالیکه مهمترین ویژگی جهان امروزی بی مرزی است، زن در
این جوامع، مرز را هر چه پررنگتر به دور خود ترسیم کرده و آن را هم به لحاظ ساختار
فضایی و هم مبانی فکری به دور خویش تنیده و هرچه بیشتر در انزوائی ناخواسته فرو می
رود.
این در حالیست که فضاهای مردانه هردو کیفیت را دارا هستند،
و مردان که از همان سنین کودکی آزادانه این مرزها را به بازی می گیرند، مانند
عابران مرزی هستند، که ضرباهنگ خود را در زندگی پیدا خواهند کرد و پیش فرضها و
باورهای نادرست، کمتر زنجیری برای آنان خواهد بود . به همین خاطر است که جامعه مرد
سالاری مانند ایران با وجودی که بیش از هفتاد درصد دانشجویان را بانوان تشکیل می
دهند، سهم آنها در فضاهای مدیریتی و اجرائی بسیار ناچیز است.
البته باورهایی که طی قرنها به غلط برای "زن خوب
" تعریف شده، نیز این خط و مرز را قوی تر کرده، و جرات خطر کردن و بلند
پروازی را در بسیاری از مسایل از زنان می گیرد. خاطرم هست زمانیکه در سال 92 در
فستیوال جهانی معماری برای معرفی خانه دانیال حضور داشتیم، با اینکه معماران از
سراسر دنیا در این مراسم حضور داشتند، از میان حدود دویست معماری که کارهایشان در
بخشهای گوناگون معرفی کردند، کمتر از سی معمار زن حضور داشتند و این برای همه
امری عادی بود تا اینکه قرار شد فینالیست ها به میهمانی شام بروند جالب اینجاست تا
آن زمان کسی متوجه این بی عدالتی نشده بود. وقتی همگی سوار اتوبوس شدیم که به سمت
میهمانی موسوم به "گالا" برویم تازه این موضوع به نظر دوستان آمد و اظهار نارضایتی کردند در آنجا بود که فضای مردانه غالب، بیشترمیهمانان
را اذیت می کرد. برای من همان لحظه این سوال پیش آمد که چطور در فضای حرفه ای این نابرابری امری عادی است ؟!
هرچند درسراسر جهان، نسل های جدید سعی در برداشتن این مرزها و محکم
کردن نقش و حضور خود بوده اند ، اما در بسیاری از مواقع این واکنش ها ، عکس العمل
های عجولانه و سطحی هستند،همانند جریان های فمنیستی که فاقد عمق و تاثیر کافی بوده است.
در نهایت فکر می کنم برای تغییر لازم است به ریشه ها و
باورهایمان رجوع کرده و از درون متحول شویم.
ناخودآگاه مان را فرا خوانیم و اعماق اندیشه مان را بکاویم
تا باورهای نادرست را متحول کرده و جهانی بسازیم .که در آن برتری، از اندیشه مایه
می گیرد، نه از هیچ چیز دیگری.
این متن در قالب مجموعه "زنانِ معمارِ ایرانی و
سقف شیشه ای در نوزده روایت" پدید و در این لینک گرد آمده است.