ب. پروژه ی
بهرام شیردل در ایران با مطرح شدن طرح
فرودگاه امام تهران آغاز شد. سال 1374 با دعوت شرکت کیسون، بهرام شیردل به عنوان
مشاور خارجی به ایران بازگشت و بیش از بیست سال است که در ردیف اول معماری معاصر
ایران ایستاده است. شیردل که در تورنتو معماری خوانده بود و تحت نظر
دنیل لیبسکیند
کار کرده بود، سال 1987 م. دفتر معماری اش را در لس آنجلس تاسیس نمود و یک سال قبل
از نمایشگاه موزه هنر مدرن نیویورک (موما) در مورد
معماری دیکانستراکشن، پروژه ی
فکری اش را همراستا با این جنبش تنظیم
کرده بود. یکی از ویژگی های معماران برجسته این است که دارای پروژه ی فکری
هستند و ممکن است پروژه ی فکری شان را تا مدت زیادی تغییر ندهد، مانند
میس وندر
روهه و
فرانک گهری، یا هرچند سال با توجه به رشد فکری و فرهنگی معمار و جامعه، پروژه
ی فکری معمار تغییر کند.
زاها حدید در کنگره ی اتحادیه جهانی معماران، استانبول
2005، گفت که حدودا هر چهار یا پنج سال پروژه ی فکری ما در دفتر تغییر کرده است.
در این راستا به تحلیل پروژه ی فکری بهرام شیردل خواهم پرداخت.
ه. اگر به آثار دوره ی اول شیردل نظر کنیم، مهمترین
ویژگی آثارش نگاه انتقادی نسبت به فرم و فضای معماری کلاسیک و مدرن بود. او
در یکی از گفتگوهایش گفته است که "به دنبال فضای
سوم هستم"، اگر فضای اول را متعلق به
معماری کلاسیک و فضای دوم را متعلق به معماری مدرن در نظر بگیریم، فضای سوم
متعلق به امروز است و باید متفاوت باشد. در همین دوران شیردل و همکارانش پروژه های
درخشانی را تولید نموند که همچنان در دیسیپلین معماری از آنها یاد می شود. او هم
مانند اکثر معماران برجسته ی دنیا مسیر مسابقه را جهت ورود به حرفه برگزید و در
مسابقه های تالار همایش نارا در ژاپن، کتابخانه جدید اسکندریه در مصر، موزه ی
اسکاتلند و طراحی شهر جدید چانگ لیو در چین توانست اعتبار جهانی بسیاری کسب نماید.
در آن سالها بود که جفری کیپنس با او همکاری می کرد و اخیرا در گفتگو با پویان
روحی در مورد شیردل گفته است: "دیدار با بهرام
همانند دیدار با میس وندر روهه بود."
ر. در همین زمان است که نوعی رقابت بین آیزنمن و
شیردل شکل گرفت و کیپنس به عنوان دوست و همکار این دو معمار نقش کلیدی در پیشبرد
مباحث تئوریک بین آنها را به عهده داشت. در این دوران آیزنمن با نقد فضای هموژن و
یکنواخت معماری مدرن به دنبال روشی برای دست یابی به فضای هتروژن و متنوع بود و
یکی از راهکارهایش استفاده از دو سیستم در کنار
هم بود و موضوعات و مفاهیم خارج از دیسیپلین معماری را در کنار
مفاهیم معماری مورد استفاده قرار داد. آیزنمن در یکی از تجربه هایش از ساختار
مولکول دی. ان. اِی. در پروژه ی بیوسنتروم الهام
گرفت و شیردل هم از ساختار گیاه "کلم پیچ" در سازماندهی فرم پروژه ی
تالار همایش نارا استفاده نمود. سعید میر محمدصادقی که مدتی با بهرام شیردل همکاری
داشت، از قول او نقل کرده است که شیردل پروژه ی نارا را "شهر کلمی"
می نامید. اگر به پوسته ی بیرونی پروژه ی نارا دقت کنیم، وجه تشابهی بین لایه های
آن و لایه های کلم پیچ قابل پیگیری است. لذا بهرام شیردل با این نوع نگاه، قبل از
مطرح شدن بحث هندسه ی فولد در معماری، به این هندسه با الهام از موضوعات خارج از
دیسیپلین معماری دست یافته بود. در پروژه ی تالار همایش نارا، مفهوم فضای بینابین
با استفاده از دیاگرام جعبه درون جعبه سازماندهی شده است و در مقاله ی دیگری به
طور مفصل به مقایسه ی مقطع این تالار و مقطع معابد سنتی ژاپن پرداخته ام.
ا. دوره ی دوم آثار شیردل را می توان از زمان حضورش
در ایران در پروژه های فرودگاه امام
تهران، کتابخانه کانسای کان، بانک توسعه صادرات ایران، توسعه حرم حضرت معصومه در
قم، سفارت ایتالیا در تهران پی گیری نمود. در این دوره مفهوم قطعه قطعه شدن و فرم
سازماندهی شده با نوارهای موازی به عنوان روش اصلی سازماندهی فرم در آثار او مطرح
بود. پروژه ی بانک توسعه صادرات ایران که به نوعی اولین تجربه ی مستقل بهرم شیردل
در ایران پس از تاسیس دفترش محسوب می شود، دارای ویژگی های منحصر به فردی است که
به نظرم نقطه ی عطفی در معماری معاصر ایران محسوب می شود. رضا دانشمیر که
در آن زمان در دفتر شیردل مسئول طراحی این پروژه بوده است، در توضیح این پروژه
گفته است که فرم پروژه با استفاده از "برش های متعدد و موازی از دیاگرام
کاسپ" شکل گرفته است. در
سازماندهی فرم پروژه به محدودیت های سایت توجه شده و با قاعده ی اِس. شکل از زمین
فاصله گرفته و به فرم مسطیل کشیده در راس نزدیک می شود و به نظرم محصول نهایی
دارای آن ویژگی هایی است که شیردل آنرا "فضای
سوم" خوانده است. یکی از مهمترین نکاتی که در مورد این
پروژه مطرح شده این است که فرم پروژه از هر زاویه به شکل متفاوتی به نظر می رسد و
مفهوم کلاسیک چهار نمای اصلی را به چالش کشیده و دارای اِن.
نما است. از زاویه های مختلف شفاف، نیمه شفاف و مات دیده
می شود و مدام در حال نو شدن است. اگر حرکت ناظر را با حرکت خورشید پیوند بزنیم در
ساعات مختلف و از زوایای متعدد آنرا ببینیم و به آن نزدیک شویم، فرم های متعددی را
تجربه خواهیم نمود. لذا در این پروژه هم آن دیاگرام، که موضوعی خارج از دیسیپلین
معماری است، به تولید یک فضای هتروژن کمک نموده است.
م. دوره ی سوم آثار شیردل که تا امروز هم ادامه یافته
است، متمرکز بر مفهوم تهی یا فضای خالی است که در پروژه های بسیاری از جمله: مرکز
نهاد ریاست جمهوری در تهران، سفارت ایران در برزیل، برج تجارت جهانی شیراز به آن
پرداخته است. در این دوره شیردل نوعی بازگشت مجدد به معماری ایران را تجربه می
کند. او که در تز کارشناسی ارشدش با عنوان "کشور تماشاچی ها" به بافت تاریخی
اصفهان پرداخته بود و به دعوت جان هیداک در همین مورد یک سخنرانی در مدرسه ی کوپر
یونیون داشته است، بعد از حدود ده سال حضور در ایران، مجددا سعی در ارتباط با
مفاهیم معماری ایران و بازنمایی آنها در آثارش را داشته است.
ش. نکته ی مهم در مجموعه آثار شیردل، که بجز چند مورد
محدود، تقریبا هیچ کدام از آثار اصلی و مهم او تا کنون ساخته نشده است، اعتقاد
راسخ او به معماری و ارزش های مرتبط با آن است که تا امروز باعث نشده بخاطر وسوسه
ی ساخته شدن، به کارفرما امتیاز دهد و اجازه ی دخالت در ایده ها و طرح هایش را
صادر نکرده است. به نظر می رسد که این ویژگی از طریق جان هیداک و دنیل لیبسکیند به
او منتقل شده است. هیداک، اعتقادی ویتروویوس گونه به نام معمار داشت. ویتروویوس در
کتاب "در باب معماری" نوشته است که
"خدا خالق جهان هستی است و معمار خالق این شهرها و
فضاهای زیستی" و به نوعی معمار را در مقام دوم
پس از خدا قرار داده است. ضمنا جان هیداک مفهومی را در مدرسه کوپر یونیون مطرح
کرده است با عنوان "معماریِ معماری" که در مقابل "معماری حرفه
ای" قرار می گیرد. معماریِ معماری به
عنوان نوعی علم به رشته ی معماری می نگرد و سعی میکند در هرپروژه نگاهی انتقادی
مطرح نماید و مسئله ی پیشرفت در این دیدگاه بسیار حائز اهمیت است. لذا ارزش اصلی
به تحقیق و تولید اندیشه از طریق طرح یا پروژه داده می شود و معمار دغدغه ی ساخته
شدن اثرش را ندارد و بیشتر به دنبال پژوهش و نقد وضع موجود و به پیش بردن لبه ی
علم معماری است. در مقابل معماری حرفه ای به تولید ساختمان می پردازد و عمدتا از
طریق تکرار پیش می رود. بسیارند معمارانی که سالها در یک حوزه ی تخصصی فعالیت می
کنند و مثلا چهل سال بیمارستان و فضاهای درمانی مشابه طراحی می کنند و بر ساخت
آنها نظارت می کنند، اما به علم معماری ارزش ویژه ای اضافه نمی کنند و بیشتر به
بازتولید نمونه های عملکردی و اقتصادی می پردازند و نگاه چالشی و رو به جلو
ندارند. در همین راستا دنیل لیبسکیند، حدود 15 سال به تحقیق در مورد فرم و فضا
پرداخت و پروژه های مختلفی ترسیم نمود و از حدود سال 1999 آثارش ساخته شد و اگر
بخواهیم با نگاه هیداک به آثار اخیر او بنگریم، به نظر می رسد که بعد از طرح توسعه
موزه تاریخ یهود در برلین، او هم به سمت معماری حرفه ای متمایل شده و در حال
بازتولید و تکرار است. در این میان، پیتر آیزنمن، دوست و یار هیداک در گروه پنج
معمار نیویورک، همچنان روحیه ی انتقادی خود را حفظ کرده و همچنان به پیشبرد لبه ی
علم معماری کمک می کند. آیزنمن در یکی از گفتگوهایش با ژاک هرزوگ در دانشگاه پلی
تکنیک میلان، از هرزوگ سئوال هوشمندانه ای پرسید که چطور می شود پنج دفتر در نقاط
مختلف زمین داشت و با حدود سیصد تا چهارصد کارمند در این دفاتر در ارتباط بود و
همچنان روحیه ی انتقادی و خلاقانه را در کارهای معماری حفظ نمود؟
ی. در این نوع جهانبینی معمار با اثرش به تفسیر جهان
می پردازد و کار معماری به عنوانی ارزشی فرهنگی مطرح می شود و بسیار با ساختمان
سازی و مهندسی و تکرار روزمره ی اصولی ثابت متفاوت است. در این نوع نگاه به
معماری، به چالش کشیدن و نقد وضع موجود همواره مهمترین ویژگی هر پروژه است و به
همین دلیل است که آثار این گونه معماران به راحتی قابل دسته بندی نیست. بهرام شیردل
با این نوع نگاه وارد ایران شد و متاسفانه فضای فکری و فرهنگی ایران در بیست سال
گذشته برای استقبال از این رویکرد فراهم نبوده است. لذا به نظر می رسد که شیردل
همچنان در مسیر هیداک و آیزنمن قدم بر می دارد و حاضر نشده معماری معماری را به
معماری حرفه ای تقلیل دهد. هرچند او در گفتگوهای اخیرش با مطرح کردن مفاهیمی چون
معماری غربی و معماری شرقی و مطرح کردن مباحثی که در راستای علاقه ی جناح راست
حاکم است، قصد نزدیک شدن به نهاد قدرت را دارد، ولی امیدوارم که در صورت نزدیک شدن
به نهاد قدرت، بتواند همچنان روحیه ی انتقادی اش را دامه دهد. هرچند می توان این
نقد را هم به شیردل وارد کرد که ساختار سازمانی مناسب را برای فراهم نمودن قابلیت
اجرای پروژه ها در دفترش ایجاد نکرده است. در این راستا امیدوارم پروژه ی بهرام
شیردل، مانند پروژه ی مدرنیته از منظر یورگن هابرماس، یک پروژه ی ناتمام بماند و
همواره انتقادی و در حال پیشرفت و رو به جلو.
ر. یکی دیگر از عرصه هایی که پروژه ی شیردل در ایران
بر آن تاثیرگذار بود، حوزه ی نشریات تخصصی معماری است. حضور او در کنار موسسان
مجله ی معتبر معمار و مطرح شدن خط فکری او در این مجله باعث شد کم کم جریان
نوگرایی در معماری ایران شکل بگیرد و همین "لیدر در سایه" بقول ایشان
کافی بود تا جوانان بسیاری بیدار شوند و درصدد یافتن راه درست برآیند و هرچند هیچ
یک از آثار او ساخته نشد، اما می توان او را تاثیرگذارترین معمار ایران بعد از
انقلاب 1357 نامید. لذا پروژه ی ناتمام بهرام شیردل در آستانه ی شصت و پنج سالگی
او در ایران و جهان همچنان ادامه دارد و امیدوارم در اوج پختگی شاهد آثار درخشان
دیگری از او در بیست سال آینده باشیم و برای گسترش محدوده ی تاثیرگذاری او بر
جامعه، امیدوارم شاهد ساخته شدن تعدادی از آثارش باشیم. نکته ی بسیار مهم در
این مورد این است که تا زمانی که اثری ساخته نشود، حوزه ی تاثیر گذاری اش محدود به
جامعه ی تخصصی معماری خواهد بود، اما اگر اثر ساخته شود، می تواند بر حوزه ی عمومی
تاثیرگذار باشد و تحول فرهنگی ایجاد نماید.
د. بعضا هنگام صحبت در مورد شیردل، از اخلاق متفاوت
او در عرصه ی تخصصی گلایه می کنند، اما به نظرم اگر به مطالعه ی احوال نوابغ در
تاریخ بپردازیم، می بینیم که اکثر آنها نگاه متفاوتی به هنجارهای زمانه داشتند و
یا اهمیتی برای بازخورد جامعه قائل نبودند. مثال صادق هدایت در تاریخ ادبیات ما
بسیار مشهور است که توان تحمل هنجارهای جامعه ی ایران در آن زمانه را نداشت و
همواره به نقد آن هنجارها می پرداخت تا جایی که رمان عظیم "بوف کور" را
برای سایه اش نوشته است و البته برای نخبگان محدود آن روز و آینده.
ل. اگر چه تاثیر آکادمیک و حرفه ای بهرام شیردل بر دو
نسل از معماران معاصر ایران قابل پی گیری است، اما این پتانسیل امکان آنرا داشت و
دارد که به یک جریان جهانی تبدیل شود. معماری معاصر ژاپن بر دوش کنزو تانگه بنا شد
و معماری معاصر هلند بر دوش رم کولهاس. تفاوت اصلی در این است که در ژاپن و هلند
دولت و کارفرماهای بخش خصوصی با
ارزش فرهنگی و نگاه انتقادی نهفته در آثار
این معماران واقف شدند و سرمایه هایشان را در این راستا هزینه نمود. هرچند با تلاش
بیست ساله ی شیردل و اثرگذاری مستقیم و غیر مستقیم او بر معماری امروز ایران تا
حدودی باعث تقویت دیدگاه انتقادی در معماری امروز ایران شده است، اما تا رسیدن به
نقطه ی مطلوب، تلاش های بسیار دیگری نیاز است و جدا این شیر معماری ایران، یک تنه
دستاورد عظیمی داشته است.