چند شهر هستند که مسافران را از
بریتانیا و آمریکا به سمت خود می کشند:
شهرهای وین و بوداپست بیش از سایر شهرهای اروپایی، از آن دسته اند. این پایتخت های
دوگانه سابق امپراتوری اتریش-مجارستان
همچنان تجسم عظمت مدنی و تجاری دودمان
هابسبورگ قدیمی را، از فرهنگی که با شکوفایی بورژوایی شناخته شد و توسط روشنفکران هنری و ادبی که به خانه های قهوه
مشهور رفت و آمد داشتند، شکل گرفت، تجسم می بخشند. هر دو شهر درکنار رود دانوب قرار دارند و تا حد قابل توجهی همگنی بصری جذابی را حفظ کرده اند که میراث
برنامه ریزی شهری قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است. گردشگران در وین هنوز از ویترین امپریالیستی هافبورگ، موزه هنرهای زیبا و موزه تاریخ طبیعی که توسط گوتفرید زمپر طراحی شده، و ساختمانهای قدیمی
خیابان رینگ اشتراوس دیدن می کنند و عکسهای زیادی با چرخ و فلک می گیرند. بودابست چشم اندازرمانتیک
ساختگی ای از رود دانوب را هنرمندانه به نمایش می گذارد با مجموعه ای از پل های
معلق عرشه ای که بخش شهری مرتفع بودا را
به بخش شهری مسطح ِ پِست وصل می کنند، با
فانتزی تاریخی ترکیبیِ گوتیک و باروک و با قلعه باستانی بودا ، که در اواسط قرن
نوزدهم توسط امپراتور فرانتس-یوزف با احداث برج های متحرک و قلعه های عجیب و غریب بازسازی شد که چیزی جز
الهام پذیری از پادشاهی جادویی را نشان
نمی هد.
وین و
بوداپست؛ هردو، متروپلیتنی، چند فرهنگی و پرجمعیت هستند. هر دو شهر عمیقا با
وقایع آشفته قرن بیستم؛ از فروپاشی اتریشْ مجارستان پس از جنگ جهانی اول تا گسترش
سوسیالیسم، فاشیسم و نازیسم؛ از وقوع جنگ جهانی دوم تا ظهور پساجنگ روسیهء شوروی و
بلوک شرق عجین شده اند. اخیرا شهرها در سیاست بی ثبات اتحادیه اروپا، در امتداد فلسفه خوشبین
مآبانه جهانی شدن که پس از سقوط دیوار
برلین و در حال حاضر در بازخیزش ایدئولوژی های راست افراطی در سراسر قاره،
پدید آمد، گیر افتاده اند. در انتخابات ریاست جمهوری اتریش به سال ۲۰۱۶؛ کشور در آستانه انتخاب فردی از گروه
راست افراطی قرار گرفت، حزبی که در اواسط دهه ۵۰ توسط نازی های سابق تاسیس شده
بود. برای چندین سال مجارستان، به رهبری حزب
محافظه کار فیدز، به شدت تغییر کرده است. بر اساس آنچه آشکارا نخست وزیر، ویکتور اُربان ، "دموکراسی غیر لیبرال" نامید که از "اروپای مسیحی" در برابر تهدیدات
درک شدهء چند فرهنگی و پناهندگان مسلمان دفاع خواهد کرد. او در پاییز امسال پناهجویان
را "سمی" نامید و موضع ضد مهاجرت دونالد ترامپ را "شجاعانه"
توصیف کرد.
امروز؛ وین و بوداپست را می توان به مثابه عرصه منازعات در بحرانهای
اروپاییء درحال ظهورِ هویت و اعتماد مشاهده کرد که وحدت سیاسی قاره را تهدید می کنند
و پرسش های بنیادی را در مورد آنچه که دقیقا به معنای اروپایی شدن است،
به وجود می آورند. آیا می
توانیم این بحران ها را در سطح معماری مطالعه کنیم؟ برای بررسی این سوال، مفید است
که لحظات کلیدی در مسیرهای تاریخی این دو شهر را در طول قرن گذشته مورد بررسی قرار
دهیم، و در جایی که این اتفاق افتاده است. جهت کاووش
، می بایست لحظات کلیدی در مسیرهای تاریخی
این دو شهر را با جانمایی رویدادها در طول
قرن گذشته مورد بررسی قرار
دهیم.
مسکن اجتماعی در وین
در سال ۱۸۹۸؛ معمار و نظریه پرداز آدولف لوس، شهر خود، وین را مورد انتقاد قرار داد. متروپلیسی که در آن خودنمایی های اشرافی بلوارهای بزرگ، بنگاه
های تبعیض آمیز و گچ بری های پیش پا افتاده و تزئینیِ نمای ساختمان ها، آپارتمان های بورژوایی را پوشانده بود وآگاهی
نسبت به فقر شدیدِ کارگران پرولتاریا را نادیده
انگاشت. در نهایت دو دهه بعد، شهر به نابرابری های طولانی مدت پاسخ می دهد جهت برپایی آنچه که مسلما قابل ملاحظه ترین و مطمئنا پایدار و سازگارترین برنامه
مسکن عمومی در اروپا است.
آزمونگری
وین در حوزه مسکن اجتماعی با رد آشکار ایده های اتوپیایی آغاز می شود. در سال
های پرالتهاب پس از جنگ جهانی و انحلال امپراتوری، برخی از معماران و متفکران
برجسته شهر ـ از جمله آدولف لوس، یوزف
فرانک، مارگارته شوتهْ لیهوتسکی و اتو
نویرات برای دگردیسی اساسی در راه سازماندهی شهر به بحث پرداختند. سکونتگاه
های نامتعارف(اسکواتر) در حومه
ها، دسته بندی شده بودند و این فضاهای خود سازمان ده، امکان نوع جدیدی از بافت شهری را برای کارگران فراهم می کرد که محیط پیرامونشان را باهزینه کم، به شکل یک خانه و همچنین با شیوه ای نوین در نزدیکی به طبیعت و استقلال آنارشیستی که ممکن است در املاک درون
شهری به دست نیاورند؛ بسازند. این
دیدگاه به سرعت توسط حزب سوسیال دموکرات که در سال ۱۹۱۹به قدرت رسیده بود رد شد و سراسر وین را پیمود ـ وین در این زمان دیگر نه
مسند امپراتوری پر زرق و برق، بلکه صرفا پایتخت فقیر جمهوری جدید آلمانْ اتریش
استـ به مثابه
یک دولتْ شهرِ اتریشیْ مارکسیستی تا اواسط دهه ۱۹۳۰، زمانی که توسط فاشیست
های افراطی در سال های قبل از جنگ جهانی دوم سرنگون شد. رهبران جدید در مواجهه با کمبود بحرانی مسکن مناسب،
مشتاقانه برای پاسخ فوری دست بکار شدند،
درعوض آنچه که بحث می کردند، راه
حل پراگماتیک تر برای ایجاد مسکن جمعی
متراکم از طریق بکارگیری قطعات زمین باقی مانده و رها شده میان ساختمانها ی
درون شهری در سراسر متروپلیس پیشنهاد
دادند.
ممکن است
سوسیال دموکرات ها رادیکال نبوده باشند، اما آنها تحت فشار شدیدی قرار گرفتند. حتی امروز در معماری بلوک های آپارتمانی، مسکن هایی که توسط شهرداری ساخته شده(مسکن اجتماعی) از اواسط۱۹۲۰
تا اواسط ۳۰ این امر مشهود است. اینها
فقط املاک استیجاری نبودند: بلکه ساختمان های برجسته ای بودند که در سراسر بلوک های شهری بدنبال مدل محلی خانه های پیش ساخته یا مسکن های بلوکی محصور
گسترش پیدا کردند. در واقع مسکن اجتماعی
پاسخی نه تنها به بحران مسکن بلکه یک وضعیت
دشوار اگزیستانسیال تر بودند. هویت این شهر چیست؟، حالا که دیگر امپراطوری در سرزمین عظیمی که از تریسته در آدریاتیک تا لووف در پشت کوه های
کارپات گسترده بود؛ حکومت نمی کند. برای
سوسیال دموکراتها، پاسخ واضح بود: وین می
خواهد یک متروپلیس اختصاص یافته به رفاه و تعلیم و تربیت ساکنان آن، به ویژه طبقه
های کارگری که مدت ها نادیده گرفته شده اند، باشد.
پس از گذشت بیش از یک دهه، از طریق ابزارهای مختلف، به ویژه اخذ
مالیات کلان از ثروتمندان، پایتخت
امپراتوری به یک شهر سوسیالیستی تبدیل شد: وین سرخ. در این راستا، مسکن های عمومی را می توان نه تنها کنشی پرکتیکال، بلکه
ایدئولوژیک دانست. گفتمان مسکن عمومی، بر شهر بارگذاری شد: سوپر
بلوک های نیمه قیمتی عظیم با برج ها، گذرگاه های طاقدار، ایوان های سرپوشیده و دهانه ها و فواصل بین دو ستون؛ تزیینات بحجاری و نقوش برجسته، کاشی، فلزکاری و مجسمه هایی که کارگران و
خانواده های کارگر را نشان می دهند. ساخت و
ساز پُرکارگر، خود بخشی جدایی ناپذیر از برنامه بود: ابزاری جهت استخدام
تعداد
زیادی از کارگران تا جایی که امکان داشت. معروفترین مسکن عمومی که توسط شهرداری
ساخته شد؛ مسکن اجتماعی کارل مارکس
به نظر می رسد معادل معمارانه ی تظاهرات
توده مردم است، با ورودی های طاقدار و برج های پرچم دارکه به مثابه حرکتی شانه به
شانه، آینده ای پرشکوه را می نمایاند.
این مجتمع مسکونی توسط کارل اِن (از
دانشجویان اتو واگنر) طراحی و در
سال ۱۹۳۰ افتتاح شد.
ساختمان عظیم
الجثه است ـ شامل ۱.۶
میلیون فوت مربع، با نمای اصلی سه چهارم از یک مایل ـ که ۵۰۰۰ مستاجر را در ۱۴۰۰ آپارتمان
جا
داده است. با این حال؛ کارلْ مارکس بزرگترین از میات ۴۰۰ بلوک آپارتمانی است که
توسط سوسیال دموکرات ها در طول دوره نسبتا کوتاهی که در قدرت بودند، ساخته شد. هدف؛ بوضوح، تمرکز قدرتمندی بر وجه جمعی و اشتراکی دارد: در ارائه محوطه های بزرگ و باز و طیف قابل توجهی از امکانات مشترک. همانطور که ایو بلَو در مورد
معماری وین سرخ (رد ویانا) می نویسد:
ساختمان
هایی که توسط بیش از ۱۹۰ معمار در کمتر از ده سال طراحی شده بودند، کیفیت و تفسیر
بسیار متنوعی داشتند. به مثابه بخشی از برنامه اشتغال شهر، تولیدات هنرمندان و
صنعتگران، عمدتا با مجسمه سازی، تزئینات قالبی و نقاشی شده، کاشی های شیشه ای و
آجر های زینتی و فلزکاری، استادانه و منحصر به فرد بودند...آپارتمان های شخصی در مسکن اجتماعی،
کوچک و مجهز به حداقل ها بودند. آب، توالت، گاز و برق داشتند، اما هیچ "لوازم لوکسی" مانند
وان حمام و دوش، کابینت یا کمد در آنها
تعبیه نشده بود. در مسکن اجتماعی تاکید بر امکانات عمومی و همگانی بود مانند لباس
شویی های مجهز به وسایل مدرن، گرمابه ها ی
مجهز به وان و دوش و برخی به حمام بخار و
استخر شنا، مهد کودک، مراکز مراقبتی از کودکان، کلینیک، کتابخانه، فروشگاه لوازم
چوبی و نجاری، اتاق اجتماعات، تئاتر و حتی سینما.
در طول
دهه ها، مسکن اجتماعی وین سرخ به مثابه مسکن کاربردی و مورد توجه، با فضاهای عمومی قابل
دسترس و جذب کننده به حیات خود ادامه داد . در نزدیگی گورتل، در بلوار رینگستراس که اصطلاحا "پرولتاریای
رینگستراس" نامیده می شود؛ شما هنوز هم می توانید برای یک مایل در
آنجا پیاده روی کنید
یا به همین ترتیب مسیر بین محوطه ها را طی کنید. همه چیز به خوبی حفظ
شده و مورد استفاده قرار می گیرد. شما هنوز هم می توانید کتیبه هایی که بر ساختمان
ها نصب هستند را مشاهده و با افتخار اعلام کنید: توسط شهرداری وین ساخته شده است. این مورد
هم تعجب آور و هم محرک است. در این دوره که مسکن اجتماعی به عرصه آمد، مفهوم
کاهنده ای بر جاه طلبی و شأن اعمال
کرد ؛ مشخص شد فرو کاهیدن احساس غرور را می توان در ابعاد خفیف تر و در شرایطی تاب
آورد.
در نهایت؛ وین سرخ، موفقیت خود را به پایان نرساند، به سال ۱۹۳۴در
یک کودتای خونین توسط حزب اجتماعی مسیحیِ فاشیسم
روحانیون که گفتمان مسکن جمع گرا را در ابعاد معمارانه و ناسازه ای درک کرده بود، سرنگون شد. در طول قیام؛ مسکن اجتماعی کارلْ مارکس در میان ساختمان هایی بود که توسط توپخانه
فاشیست ها گلوله باران شد. جان گونتر نویسنده آمریکایی آن زمان در مورد
تقسیم شهریْ روستایی که تا حدودی امروز هم ادامه دارد؛ نوشت: "عدم توازن میان وین
مارکسیستی و حومه شهری فاشیستی روحانیون، موتیف غالب سیاستهای اتریش تا زمان ظهور
هیتلر بود. وین،
سوسیالیست و ضد مذهبی بود، و به مثابه حوزه
شهری، نسبتا غنی بشمار می امد. هینترلند؛ فقیر وعقب مانده، محافظه کار، کاتولیک رومی، و در حال رشک بردن از استاندارد بالای زندگی در وین بود.
در دوره
پساجنگِ وین؛ که به طور مشترک از سوی نیروهای متفقین و شوروی در اواسط دهه ۱۹۵۰
اشغال شده بود، برنامه ی مسکن اجتماعی بطور نامنظم و به آرامی از سر گرفته شد. با این حال شهر دست کم
دوبار برای پیشرفت میراث مترقی خود بشدت
تلاش کرده است. اولین بار دهه ۱۹۷۰ بود که دو بخش مسکونی جدید در بخش جنوبی شهر ساخته
شد. معروف
ترین آنها مسکن اجتماعی پارک
مسکونی آلت-اِرلا است.
ساخت این مجتمع بزرگ مسکونی، راه آهن قدیمی را به یک خط حمل و نقل جدید بسیار جذاب تبدیل کرده است با ایستگاه هایی که از پلاستیک های قالبی پوشیده
شده اند و اکنون یک آینده گرایی نوستالژیک را نشان می دهند. این مجموعه را هری گلیک طراحی کرده است و توسط یک تعاونی مسکن متعلق به شهرداری ساخته شد
و دارای بیش از ۳۰۰۰ آپارتمان است. نیمی از طبقات
آپراتمان (طبقات پایینی) با چشم انداز های
سبز در تراس تزیین شده است. ترکیبی کمیاب از زیبایی شناسی بروتالیست و غنای فضامند. همچنین در برنامه ریزی سایت می توان ردی از شهر درخشان لوکوربوزیه
را یافت. در آلتْ اِرلا، برج های مسکونی
حالتی زیگورات وار را دارد که در آن بخش، اکثر واحد ها می توانند در بالکن های خود
درخت بکارند. در نزدیکی ایستگاه حمل و
نقل ، یک مرکز خرید وجود دارد که به مثابه
مرکز محله بشمار می رود.
زمانی که
بسیاری از تجربه های مسکن بلند مرتبه در اواسط
قرن گذشته اینگونه نبوده اند؛ چرا آلتْ اِرلا موفق
می شود؟ یک عامل اساسی مطمئنا بعد بصری است؛ معماری
فوق العاده هیجان انگیز، با دراما و اُبهتی که در حوزه مسکونی وین از زمان کودتای فاشیستی غایب بود. اما فاکتور مهم دیگر برنامه ریزی محوری است، شیوه
هایی که طراحی یک زندگی اجتماعی را تشویق می کند. طرح های برج های آلتْ اِرلا، تعمدا پراکنده و عمیق هستند، به طوری که می توان فضاهای داخلی
وسط را برای باشگاه های اجتماعی، سالن های استخر، مراکز تفریحی یا هر آنچه که
ساکنان ممکن است بخواهند، بکار گیرند. همه
ساختمانها از این الگوی کلی پیروی می کنند و هر
بلوک شامل امکانات کمی متفاوت است. در بالای
هر برج، یک استخر شنا و سونا و در محوطه، زمین های تنیس و مینی گلف وجود دارد. بنابراین آلتْ اِرلا، میراث وین سرخ را توسعه می دهد.ایو بلو اینگونه استدلال کرده است، "
مگاساختارهای گلیک"؛ می تواند به
مثابه اصلاح طلبی فرهنگ زندگی پرولتاریا درک
شود... در جهت فرهنگ مصرفی پساجنگ". این یک چشم انداز لوکس جمعی متقاعد کننده
برای دهه ها بوده است، به همین دلیل این
مکان هرگز نابود نشد بلکه تبدیل به
دیستوپیا شده است. از سوی دیگر رادیو
عمومی آمریکا به عنوان سر تیتر اعلام کرد آلتْ اِرلا
یکی از دلایلی ست که می توان فهمید چرا طبقه مرفه اتریش خواهان زندگی در پروژه های
مسکن اجتماعی هستند.
با این
حال، این پروژه هنگامی که افتتاح شد به شدت در مطبوعات معماری مورد انتقاد قرار
گرفت، دست کم بخشی از آن به دلیل طرح های طبقه ای جدید بوده است. شما می توانید یک میز بیلیارد در سالن عمومی بزرگ داشته باشید اما نمی
توانید آپارتمان هایی با دو جهت داشته باشید؛ سقف ها کوتاهند و در طراحی واحدها، توجه به بعد جمع گرایی از
اولویت برخوردار است. مهمتراز همه، آلتْ اِرلا کانسپت بدی به طور گسترده برای شهرسازی در نظر گرفته شد، دقیقا بدلیل بکارگیری
تقسیمات لوکوربوزیه وار میان برج های مگااستراکچرال با پارک ها و شهر موجود، یک مفهوم
در برنامه ریزی که سپس بطور فزاینده ای توسط چپ جدید و فعالان کمونیست مانند
جین جیکوبز رد شد. معمار اهل وین، مایکل کلین یکی از
نویسندگان کتاب مدل سازی شهر وین : داستان واقعی مسکن اجتماعی؛ یاد
آور می شود که نقد آلتْ اِرلا با جریان مردود سازی هر چه گسترده تر مسکن های اجتماعی
همزمان شد ـ سپس مجتمع های مسکن عمومی متحدالشکل در سراسر اروپا ساخته شدند. او گفت :"آلتْ اِرلا به مثابه یک اتوپیای
مستقل دیده می شد که که به شهر کمک نمی کرد."
توسعه
قابل توجه دیگر مسکن در آن دوره، بخشی از واکنش، علیه چنین پروژه های خودْدربردار
بود. مسکن اجتماعی "در شوپفورک" ، طی سالهای ۱۹۶۷ تا ۱۹۸۰ توسط
شهرداری احداث گردید. درست در گوشه ای از
آلت-اِرلا، نزدیک ایستگاه مترو محلی قرار دارد. در اینجا مالکیت نه به مثابه یک تعاونی، بلکه کاملا
عمومی است؛ اجاره پایین تر است و بافت، متنوع
تر و چند فرهنگی تر است. این مسکن اجتماعی توسط تیمی از معماران به رهبری ویکتور
هوگنل طراحی شده است. این پروژه از جهات مختلفی، تلاشی خودآگاهانه جهت خلق و به روز رسانی
مفهوم مسکن اجتماعیِ وین سرخ می باشد ـ برای
ایجاد مسکن جمعی بزرگ درون شبکه ای از بلوک ها که به مثابه یک شبکه خیابان شهری قابل شناسایی باشد. مجتمع
شامل برج های
مونومنتال و همچنین یک سری از ساختمان های نیمه بلند است به همراه محوطه های
بسته و فضاهای عمومی که حاوی بارها، کافه ها و مدارس هستند. به نظر می آید شوپفورک، پروبلماتیک بوده است. فضاهای عمومی آن محرک وندالیسم هستند. در بازدید من ،
طراحی پله های داخلی ، تا حدی عجیب و غریب و ترسناک بودند ـ فضاهایی گالری وار و
نورگیرهای سقفی . آنها احساس
یک پروژه بشردوستانه ویکتوریا یی را
داشتند یا مدلی از زندان. اما در متن شهر وین، که در آن مسکن شهری؛ فوق العاده خوب، و به دقت مراقبت می شود، این مورد، یک استثنا
بشمار می آید.
به طور
گسترده ای مورد بحث قرار گرفته است که در قرن گذشته، اروپا با کاهش گزینه ها جهت
حکومت های محلی و دولت های ملی در برابر فشارهای قاره ای گسترده در جهت خصوصی سازی،
قطعا تحت سیاست های نئولیبرالیسمی قرار گرفته است. با این حال حتی در طی این سال
ها، وین همچنان به ایجاد و پیاده سازی مسکن اجتماعی نوآورانه ادامه داده است. با
برگزاری نمایشگاه عکاسی به سال ۱۹۹۱
توسط گروهی از برنامه ریزان شهری با عنوان "چه کسی مالک فضای عمومی است: زندگی روزمره زنان در شهر "
؛ مدیران شهری در جریان برنامه های تاثیرگذار و جامع "جریان اصلی جنسیت"
قرار گرفتند. این پرکتیس به مثابه پژوهش گسترده ای در زمینه روش های متفاوتی که مردان و زنان (و پسران و
دختران) درسپهر زندگی شهری بکار می گیرند، با هدف ارتقای برابری بیشتر از طریق
طراحی مسکن، پارک، زمین بازی، حمل و نقل و فضاهای عمومی متنوع می باشد.
اولین پروژه مسکن که بازتابی از رویکرد جریان اصلی جنسیتی بشمار می
رفت با نام زنانْ کارْشهر بوده است
که توسط تیمی از معماران از جمله فرانسیسکا اولمن با لیسولوت پِرِتی، گسِیلا پُدرکا و السا پروچاسکا
طراحی و به سال ۱۹۹۷ افتتاح شد؛ برنامه
ریزی و طراحی آن برای واحدهای مختلفی که به زندگی چند نسلی اجازه ظهور می داد،
قابل توجه بود؛ سالن ها و پله های بزرگ و روشن امکانات عمومی شامل فضاهای خشکشویی،
اتاق بازی و تراسهای مسقف؛ فضاهای بزرگ برای دوچرخه و واگن های کودک؛ پارکینگ با نور
طبیعی؛ و یک مهدکودک و کودکستان است. این پروژه بسیار موفق بود تاحدی که
منجر به ساخت فاز دوم و سوم در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۱۰ شد و ایده ها به
نوعی حس مشترک در روند شهرنشینی وین تبدیل
شده اند. شهرداری، دپارتمان جریان اصلی جنسیت را
در وین تاسیس و کتابچه ای را جهت راهنمایی کارمندان شهر منتشر کرد. پی آیند
ها، فمینیستی و جهانی اند. همانطور که فرانسیسکا اولمن نوشته است، زنانْ کارْشهر؛کم از یک
"تحول داراز مدت"، در چگونگی ساخت و ساز مسکن اجتماعی در وین ندارد.
در گام اول، افزایش قابل توجهی در
مشارکت زنان معمار و برنامه ریز در روند برنامه ریزی و پیاده سازی، صورت گرفته
است، با زنان به طور جدی در تقریبا تمام روندهای رسمی که نیاز به سرمایه گذاری تخصصی در
شهر داشته اند، مشارکت شده است. در گام دوم، درس هایی که زنان برنامه ریز در طراحی
مسکن سازگار با زنان، فرا گرفته اند، به طور فزاینده ای در سایر پروژه ها گنجانده و
از همه مهمتردر مقررات ساختمان وین بکار گرفته شده اند. شهر به مثابه منظر ناسیونالیستی؛ بوداپست
قسمت دوم: شهر به مثابه منظر ناسیونالیستی؛ بوداپست