ایجاد شرایط فضایی تیپیکال راهکاری بود که از طرف دولت و
جریان سرمایه برای مدیریت جمعیت مطرح شد. شاید این مهمترین عامل مطرح شدن و ظهور
تایپولوژی در نظریه معماری بود. تایپولوژی که به شدت و عمیقا با توسعه مفهوم مسکن
مدرن عجین شده است تلاشش را بر تبدیل خانه به فضایی فاقد هر نوع درگیری برای سوژه
هایی ـ مادر، پدر، کودک ـ قرار داده، سوژه هایی که به وضوح از یکدیگر جدا شده اند
و فردانیت خودشان را حفظ کرده اند.
تحت شمول یک چنین ایده ای است که هر اتاق خانه به یک کارکرد فضایی خاص اختصاص پیدا
می کند و به یکی از اعضای خانواده و یا به زمان خاصی در طول روز. اگر خانه قرون
وسطایی انباشتی از اتاق ها بدون هیچ هویت کارکردی خاصی بود، خانه مدرن تبدیل به ترکیبی
از فضاهای خاصی همچون اتاق خواب، حمام یا فضای نشیمن شد.
این اتاق ها با محوریت یک کریدور ـ فضایی که همْ زمان بخش های متفاوت خانه را از
یکدیگر جدا و به هم متصل می سازد ـ در قالب یک ارگانیسم به هم متصل کنار یکدیگر
سازمان می یابند. از قرن 14 ام به این سو، ارتباط بین مسکن و سوژه هایش به واسطه
انچه انرا مالکیت خصوص می خوانیم تقویت شده است، شمولی که خانه تجسد کامل ان است.
به این ترتیب ساکن شدن در خانه به معنای پذیرش همزمان مفهوم خانواده [به مثابه یک
کل خُرد] و البته قرارگرفتن در نظام اقتصادی برامده از به رسمیت شناختن مالکیت
خصوصی است، حال چه صاحب خانه باشیم و چه مستاجر.