در شماره نوامبر و دسامبر 2107 نیو لفت ری وی یو، روزنامه
نگار ایتالیایی مارکو دی ِارامو مقاله ای به رشته تحریر دراورده است با موضوعیت
رابطه میان جهانی شدن و تکنولوژی های مدرن ارتباطی که به تحریف فهم ما از جغرافیا
منتهی شده اند. تکنولوژی هایی که، به ظن نویسنده، موجب شده اند، شهرهای جهانی دور
افتاده ای همچون پاریس و توکیو برای ما اشناتر از شهرهای کوچک و البته کم زرق و
برق تر کشور یا منطقه ای که در ان زندگی می کنیم به نظر آیند، به گمان او ما در
جغرافیای بی خبری و شاید جهل به سر می بریم. آنچه از پی می اید تکه ای است از این
متن: فاصله میان دو نقطه را دیگر با کیلومتر نمی سنجند، هزینه سفر و دردسرهای جا به جا
شدن از یک نقطه به نقطه دیگر ملاک انتخاب مقصد سفر است. از این منظر نیویورک از یک
شهر سیسیلی همچون تراپانی به میلان نزدیک تر است. پی آیند این فشردگی جغرافیایی
یکی از غرایب نوظهور اجتماعی است، این روزها گپ و گفت با کسی که فرسنگ ها از ما
دور است، اما به لحاظ فرهنگی با ما همخوان تر است و به لحاظ انچه منزلت اجتماعی می
دانیم و البته درامد به ما نزدیک تر است، بسیار ساده تر از معاشرت با همسایه ایست
از یک طبقه اجتماعی متفاوت.
و این بیشتر بدان دلیل است که خیلی ها دیگر خواهان
مباحثه و تعامل با کسانی که شبیه به خودشان نمی اندیشند نیستند، اینترنت، موجب شده
است گروه هایی که حول ایده ها و افکار مشترک گرد می ایند، صرفا، به تایید همدیگر
بر اساس باورها و تعلق خاطرشان مشغول باشند. تمام این تفکیک های فضایی موجب شده
است تجربه ما از جهان دیگر منسجم و همْ کانون نباشد، بله همچون پوست یوزپلنگ بر
اساس پراکندگی و عدم انسجام شکل بگیرد.
ما دانش خیره کننده ای در مورد جزایر
دورافتاده داریم، اما انچه از مکان های دم دستی خودمان می دانیم خیلی کم است، همه
ما در دریای نادانی محاط امده ایم. در تمام شهرهایی که ما در ان ها متولد شده ایم
و رشد کرده ایم به طور قطع محله هایی ظهور کرده اند که برای ما خیلی بیشتر از
متروپلیس های دورافتاده، غریبه و بیگانه اند.