مقاله مارکو دی اِرامو
حامل واقعیت های وخیم نهادینه شده درون شبکه است، واقعیت هایی که تحلیلشان ما را
به کاوش بر روابط میان هویت شبکه ای، معرفت شناسی شبکه ای و مرزهای میان جهان
واقعی و دیجیتال وامی دارد. هویت دیجیتال انگونه که در یادداشت مارکو دی اِرامو امده است درون قطعهْ شبکه ای
محدود از کل شبکه در فهم عام و در مقیاس وسیعش شکل می گیرد و البته معطوف به مکان
است. مسئله این نیست که تو نیویورکی باشی یا برلینی یا تمایل به رفتن به انجا را
داشته باشی، مسئله این است که به ان اشراف داشته باشی و این آگاهی دیجیتال در فضای
دیجیتال یکی از شناسه های هویتی و منزلتی تو در فضای مجازی است که این امکان را
برای تو به همراه دارد تا ارتباطت با فضای واقعی پیرامونت را به حداقل رساند.
واقعیت دیگری که از دل این مقاله می توان به ان نزدیک شد پذیرش این موضوع است که شبکه
برخلاف پیش بینی ها یکسان کننده و همگن ساز نیست، بلکه تمام مناسبات حاکم بر جهان
پیشاشبکه ای بر جهان شبکه ای سیطره دارد و همچنان ما با همان مفاهیم سلسله مراتبی
مواجه هستیم که قرار بود شبکه تقلیلشان دهد، طبقات اجتماعی درون شبکه محفل ها و
حلقه های مخصوص خودشان را دارند که درون این حلقه ها دانش، اطلاعات و آگاهی مطلوب
خودشان را بازنشر می دهند.
مقاله بر نکته ی دیگری هم تاکید می گذارد؛ شهرها در جهان واقعی و فیزیکی فارغ از
شبکه رشد می کنند و بیرون از شبکه تعریف می شوند، نگاشت دیجیتال نمی تواند با رشد
کالبدی برابری کند، ابتدا ساختارهای کالبدی شهر رشد می کنند و بعد از ان
دیجیتالایز می شوند و البته روند دیجیتال کردن واقعیت فیزیکی به معنای امکان ثبت
همه واقعیت فیزیکی درون جهان دیجیتال نیست، ما در جهان شبکه ای همچنان شاهد
سیاهچاله های کالبدی بیرون از شبکه هستیم.
اما زیرین ترین نکته نهفته در این مقاله تاکید بر حلقه محدود آگاهیِ درون شبکه ای،
قطع فهم هستی شناسانه از جهان و بسنده کردن به معرفت شناسی جهالت نهادینه شده درون
یک مدار مختصر منزلتیْ هویتی شبکه ای است؛ شبکه می تواند ما را درون مغاکی از کوری
دیجیتال سرخوشانه نگاه دارد.
این یادداشت درست زمانی بر اتووود بارگذاری می شود که جهان شاهد اذعان مارک زاکربرگ
به اشتباهاتی است که فیسبوک مرتکب شده است، اشتباهاتی که براساس آن شرکت کمبریج
آنالیتیکا از اطلاعات شخصی میلیونها کاربر ـ 50 میلیون کاربر ـ فیسبوک برای کمک به
کمپین انتخاباتی دونالد ترامپ بهرهبرداری کرده است و این در حالی است که کمیسیون
تجارت فدرال آمریکا هم گزارش داده تحقیقات خود درباره به اصطلاح "دروی"
اطلاعات شخصی پنجاه میلیون کاربر فیسبوک برای تبلیغات انتخاباتی دونالد ترامپ را آغاز
کرده است.
اگر این رویداد را کنار مطالعاتی بگذاریم که در ام ای تی انجام و در قالب ان نشان
داده شد انسان ها هستند که تمایل به پخش اطلاعات انحرافی دارند و اطلاعات غلط و
خبرهای دروغ 70 درصد سریعتر از اطلاعات صحیح و اخبار درست منتشر می شوند می توانیم
نتیجه بگیریم شبکه تمایل ذاتی به رخنه کردن در حوزه خصوصی دارد و البته امکان
تولید حلقه های معیوب معرفتی و بازتوزیع ناآگاهی در میان حلقه های وسیعی از
کاربران را به راحتی و توسط عامل انسانی بلفعل می سازد. عامل انسانی ای که اتفاقا
برای نیل به هویتی واجد منزلت خاص، ناآگاهانه و از سر جهالت تبدیل به عنصری از
چرخه بازتوزیع شبکه ای دروغ می شود.