سُلوی گارد در شماره دسامبر 2017 مجله سلویج، فیلم گاست این د شل را بستری ساخته است برای ورود به بحث چگونگی شکل دادن به بدن ها در نظام سرمایه داری. گارد معتقد است فهم این فرایند، در زمانه ای که هژمونی نئولیبرالیسم در حال اضمحلال است، برای مبارزات آزادیخواهانه حیاتی است. انچه از پی می اید بخـش هایی است از این مقاله:آیا من واقعا واقعی هستم؟ ایا اصلا وجود دارم؟ یا من شبحی از یک هویت ام؟ این ها پرسش هایی اند که هر انسان درگیر با چالش های جنسیتی بایستی بدان ها پاسخ دهد: پیچیدگی های بعضا گیج کننده و عمیقی که از فهم چگونگی تجربه و حس کردن بدنتان برمی اید، اگرچه این تجربه به خودی خود مالامال از معنایی است که جامعه و دیگران در فهم شما از بدنتان تزریق می کنند. این پرسشی است که غیرِ سیبرگ های فیلم گاست این د شل هیچگاه خود را ملزم به پاسخ دادن به ان نمی دانند، چرا که وجود سایبورگ ها عملا قطعیت انسانی شان را تضمین و تایید می کند. جامعه به لحاظ جنسی همْ سو به ندرت مطالبه سایبورگ ها و دیگر اقلیت های جنسی برای به رسمیت شناختن به هنجاری جنسیتی شان را به رسمیت می شناسد.در این میان لایه هایی از فمینیسم متریالیستی راهی را به ما نشان می دهند که غایتش فهم انچیزی است که سرمایه داری تلاش می کند با مفهوم بدن انجام دهد، فیلم گاست این د شل به ما یاداوری می کند هیچ نوع غایت شناسی تکنولوژیکی [حتی سایبورگ ها] نمی تواند خود را بیرون از سرکوب جنسیتی شده تعریف نماید. گاست این د شل در این خوانش، جهان تهوع آور را به نمایش می گذارد؛ جهانی که تحت شمول ان بالاترین تکنولوژی سایبورگ به کار می اید تا بدن های به لحاظ هویتی معلوم و به هنجار دارای قدرت بیشتر را در راستای کنترل اجتماعی تبیین نماید، جهانی که مشخص می کند کدام بدن ها واقعی اند و به عنوان بدن های مشروع مورد پذیرش و کدام بدن ها به سبب مرزشکنی هاشان، شایسته زورْورزی.