عصر ما حقیقتا عصر نهایت هاست، چرا که ما تحت تهدید
دائم دو سرنوشت به یک اندازه رعب اور اما ظاهرا در تقابل با یکدیگر قرار داریم:
پیش پا افتادگیِ بی پایان و دهشت غیر قابل تصور. خیال پردازی ست که به بیشتر مردم
امکان می دهد تا با اشباح دوگانه کنار بیایند، خیالی که هنرهای عامه پسند در
ابعادی عظیم ان را در اختیارمان می گذارند. زیرا یکی از کارهایی که خیال پردازی
قادر به انجام ان است بیرون کشیدن ما از ملال غیر قابل تحمل و جدا کردن ما از دهشت
های واقعی یا محتمل به واسطه پناه آوردن به موقعیت های غریب و مخاطره امیزی است که
در لحظات آخرْ، پایانی خوش فرجام را برای ماجرا در اختیارمان می گذارد. اما کار
دیگری که خیال پردازی انجام می دهد معمولی کردن چیزی است که از نظر روان شناختی
غیر قابل تحمل است و در نتیجه خود دادن ما به ان است. در یک مورد، خیال پردازی
جهان را زیبا جلوه می دهد و در مورد دیگر ان را خنثا می کند.
خیال پردازی های فیلم های علمیْ تخیلی هر دو کار را با هم انجام می دهند، این فیلم
ها نگرانی های جهان گستر را بازتاب می بخشند و ان ها را تسکین می دهند. . . این
فیلم ها زمانی که پای فاجعه ای چشم گیر در میان باشد کیفیتی مفرح پیدا می کنند . .
. ولی در عین حال چیزی در خود دارند که بسیار درداور و به شکل مهلکی جدی است.
حسی وجود دارد مبنی بر اینکه کل این فیلم ها با فاجعه هم دست هستند. . . در این فیلم
ها ناگزیر از کنار امدن با چیزهایی هستیم که غیر قابل تصورند. . . این فیلم ها
کلیشه هایی را در مورد هویت، اراده، قدرت، دانش، شادمانی، وفاق اجتماعی، احساس
گناه و مسئولیت نهادینه می کنند که کمترین چیزی که می توان در مورد انها گفت ان
است که پرداختن به ان ها در شرایط بحرانی کنونی چندان مفید نیستند. در عین حال نمی
توان کابوس های جمعی را با نشان دادن این که از نظر عقلانی و اخلاقی بی اساس هستند
از صحنه بیرون کرد. این کابوس بیش از حد به واقعیت ما نزدیک است.