ریچارد
فلوریدا و بنجامین اشنایدر به بررسی بحران جهانی مسکن در
کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه می پردازند و با توجه به تبعات و معرفی برخی
از راهکارهای ارائه شده در
این زمینه به این نتیجه می رسند که شیوه نگرش به مسکن می بایست تغییر یابد:
با
خواندن مطبوعات فکر می کنید بحران مسکن عمدتاً باید مربوط به شهرهای سوپراستاری
مانند نیویورک، لندن و سانفرانسیسکو باشد.
اما گرانی مسکن در طیف گسترده ای از شهرها، من جمله فیلادلفیا
و دیترویت نیزدر حال افزایش است. و وخیم ترین بحران مسکن تا حد زیادی منحصر به شهرهای ثروتمند کشورهای
توسعه یافته نیست، بلکه شهرهایی با رشد سریع شهری شدن در کشورهای در حال توسعه را،
که صدها میلیون نفر آن در خانه های نامناسب، بدون برق، آب و بهداشت و درمان اولیه زندگی
می کنند؛ در برگرفته است.
بحران
جهانی مسکن بازتابی از پارادوکس اساسی
سرمایه داری معاصر است. شهرها در
سراسر جهان از لحاظ اقتصادی قدرتمندتر و ضروری تر از هر زمانی بشمار می آیند. این
امر موجب ایجاد تقاضای زیادی برای زمین های شهرها می شود که منجر به افزایش
هزینه های مسکن و رقابت می گردد.
در همین
حال؛ مسکن، مالی شده و تبدیل به یک ابزارِ سرمایه گذاری، که منجر به عرضه بیش از حد مسکن لوکس و فقدان مسکن ارزان
قیمت در بسیاری از شهرهای جهان گردیده است.
بحران جهانی مسکن با کمبود شدید مسکن برای افراد کمتر برخوردار و در بسیاری از موارد برای
طبقه کارگر و طبقه متوسط مشخص شده است.
گرچه
افزایش عرضه مسکن و تقویت ابزارهای حمایتی از مستاجر گامی ضروری و مهم بشمار می رود، اما شهرها به
تنهایی نمی توانند به مشکل عمیق ساختاری مقرون به صرفه بودن مسکن رسیدگی کنند. در
صورت امکان، سطوح بالاتری از حکومت و سازمان های توسعه بین المللی می بایست برای جلوگیری از مالی شدن و
ارائه مسکن مقرون به صرفه که به شدت مورد نیاز است، اقدام نمایند. اما اگر شرایط
مواجهه با این امر به روال گذشته پیش رود،
شهرها با بسیاری از این مشکلات باقی خواهند ماند و باید راه حل های خلاقانه ای جهت
دفع این بحران بیابند.
بحران
مسکن در کشورهای توسعه یافته
بیایید
با شناخته شده ترین نمود بحران شروع کنیم: نقطه بحرانی مقرون به صرف بودن در گران
ترین شهرهای جهان. نمودار شماره "یک"، غیر قابل مقرون به صرفه ترین شهرهای جهان را بر اساس داده های دموگرافیا به سال 2017
نشان می دهد. مقرون به
صرفه نبودن آنها براساس یک معیار هوشمندانه با نام "متوسط چندگانه"
محاسبه می گردد که نسبت هزینه های متوسط مسکن به
درآمد متوسط است. این معیار
اجازه مقايسه مستقيم چندين درآمد اختصاص يافته به مسکن در شهرهای سراسر جهان را ممکن
می سازد.
همانطور که مشاهده می کنید در بالای
لیست این نمودار؛ بازارهای جهانی مسکن که مقرون به
صرفه نیستند در نیویورک، لس آنجلس و حتی
سان فرانسیسکو قرار ندارند اما هنگ کنگ،
سیدنی، ونکوور و ملبورن را شامل می شوند. لندن، تورنتو و بریزبن نیز در بالای لیست جانمایی شده اند. با توجه به سایر مطالعات انجام شده، در توکیو، سنگاپور،
شانگهای، پکن، مسکو، پاریس، استکهلم، آمستردام، ژنو، رم، میلان و بارسلونا نیز به
طرز وحشتناکی با فقدان مسکن مقرون به صرفه روبرو هستیم.
به نظر
می رسد عوامل متعددی منجر به بحران مسکن
مقرون به صرفه در جهان پیشرفته شده اند. شهرهای گران قیمت به
سادگی خانه های کافی برای حفظ
و ادامه رشد در اشتغال یا جمعیت ندارند. دلایل واضح زیادی برای این امر وجود دارد،
از جمله نیمباییسم، سیاست
های محدود سازنده کاربری زمین، و محدودیت های جغرافیایی. و البته، ما شاهد یک
احیای شهری نسنجیدهء فراگیر و افزایش شهری شدن "همه چیز از آن برنده است" هستیم، که در آن
استعداد، فناوری و سایر دارایی های اقتصادی در تعداد کمی از محله ها بصورت فشرده بسته
بندی و ارائه شده اند.
گزارش سال 2018 در
مورد نرخ های املاک و مستغلات اروپایی توسط
PwC و موسسهء
زمین های شهری، شهری شدن را "شاید
مهمترین فاکتور تأثیرگذار در راهبرد های
املاک و مستغلات طی سال های اخیر" می داند. در ایالات متحده، نه تنها
استارت اپ های تکنولوژیکی، بلکه شرکت های
دیرپا، دفاتر مرکزی خود را به مناطق مرکز شهر منتقل کرده اند. کوکاکولا اخیراً 2،000 نفر از کارمندان خود
در حومه شهری را به یک آسمان خراش درمرکز شهر آتلانتا منتقل کرده است. ژنرال
الکتریک دفاتر مرکزی خود را از حومه کانِکتیکات به مرکز شهر بوستون انتقال داد؛ و
مک دونالد نیز در حال انتقال دفاتر مرکزی خود
از حومه های شهری به مرکز شهر شیکاگو است.
در حالی
که افراد برخوردار از دانش، تخصص و طبقه خلاق حتی پس از پرداخت هزینه مسکن
در این شهرها ، پول کافی دارند، افراد کمتر برخوردار از خدمات و طبقه کارگر قادر
به تامین نیازهای ضروری خود نیستند. آنها به سمت حاشیه این مکان ها رانده می شوند
و یا همه با هم تحت فشار قرار می گیرند.
بسیاری
از افراد کمتر برخوردار، مستاجر هستند نه مالک. مالکین اساسا قادر به قفل کردن
هزینه های مسکن خود حین خرید بودند و در
نتیجه از امتیاز قابل توجهی بهره مند شدند در نتیجه اجاره ها حتی بیش از قیمت مسکن
در بسیاری از متروپلیتن ها افزایش یافته است. در واقع، اجاره در ایالات متحده طی
سالهای 2006 تا 2014 به طور متوسط 22 درصد افزایش یافت، در حالی که درآمد متوسط به
میزان 6 درصد کاهش داشته است. این بدان معنی است که بار
اجاره تشدید می شود که سنگین ترین سقوط برای کمترین برخوردار ها است. تقریبا نیمی از
همه اجاره دهندگان در سراسر آمریکا تحت فشار هزینه هستند و بیش از 30 درصد
از درآمدشان صرف هزینه مسکن می شود. و تقریبا سه چهارم خانوارهایی که درآمد کمتر
از 15000 دلار در سال دارند بیش از نیمی از درآمد خود را به مسکن اختصاص می دهند. جای تعجب نیست که بی خانمانی در سراسر
ایالات متحده رو به افزایش است. اردوگاه های بی خانمان ها که در مکان های پر رونقی مانند اورنج کانتی، کالیفرنیا و سیاتل ظاهر می شوند، یادآور سکونتگاه های غیر رسمیِ کشورهای درحال
توسعه هستند.
بحران
مسکن در کشورهای در حال توسعه
مهمترین
جنبه بحران جهانی مسکن تا به امروز وضعیت مسکن حدود 850 میلیون نفر است -بیشتر از مجموع جمعیت ایالات متحده و اتحادیه اروپا- که در شهرک های غیر رسمی زندگی می کنند. نقشه
شماره "دو" از بلومبرگ، شاخص مقرون به صرفه بودن مسکن شهری جهانی را نشان می دهد که به اندازه بحران مسکن مقرون به صرفه در شهرهای گران قیمت،
نامطلوب است، در شهرهای کشورهای در حال توسعه سهم اجاره از درآمد به طور متوسط 100
درصد ، 150 درصد،
200 درصد یا حتی بالاتر است. گران
ترین شهرهای آمریکای شمالی و اروپا در مقایسه ، بسیار مقرون به صرفه تر هستند.
براساس
این معیارغیر قابل مقرون به صرفه ترین شهرها
در جهان، همه در شهرهای کشورهای جهان سوم مثل هانوی، بمبئی، بوگوتا، بوئنوس
آیرس و ریودوژانیرو قرار دارند که هزینه های مسکن بیش از 200
یا 300 درصد درآمد است. غیر قابل مقرون صرفه ترین شهر در کاراکاس است
که اقتصاد آن در یک سراشیبی قرار دارد. در آنجا،
متوسط هزینه های مسکن بیش از 3000 درصد از درآمد می باشد.
با توجه
به اینکه 200000 نفر هر روز در شهر های کشورهای در حال توسعه وارد می شوند پیش بینی می شود تعداد افرادی که در مسکن غیر رسمی زندگی می
کنند تا سال 2020 به بیش از یک بیلیون نفر برسد. بحران مسکن کشورهای در حال توسعه با افزایش تصاعدی "شهری شدن
بدون رشد" همراه است. در گذشته، شهری شدن از توسعه صنایع محلی مورد نیاز برای
حمایت از رشد، مانند تولید، ساخت آجر و پردازش مواد غذایی پشتیبانی می کرد که به نوبه خود منجر به رشد طبقه متوسط می شد. در اقتصاد جهانی امروز،
اینگونه از ارتباطات محلی متوقف شده است، و این فعالیت ها می توانند در هر نقطه
جانمایی شوند و از شهرها خارج می شوند و میان کارمندان ثروتمند که بر اساس اقتصاد مبتنی بر دانش فعالیت می کنند و افراد کم
برخوردار شکاف ایجاد می نمایند.
مالی
سازی جهانی مسکن
فقط صنعت و خدمات نیستند که جهانی شده اند، بلکه مسکن نیز هست. در گذشته، مسکن ساخته شده و به صورت محلی هزینه خرید یا اجاره آن
پرداخت می شد. حتی در
اقتصادهای پیشرفته مانند ایالات متحده، موسسات پس انداز و وام محلی ای بودند مانند
بانک جیمی استوارت در بخش عمده ای از تامین مالی مسکن فعالیت داشتند، تا زمانی که مقررات زدایی
گسترده مالی دهه 1980 آغاز گردید. اما با
ایجاد ابزارهای مالی جدید مربوط به مسکن، این اتصال محلی شکسته شد. مسکن، و به ویژه تامین مالی آن، به یک صنعت ملی و سپس یک صنعت
جهانی تبدیل شده است.
بر اساس گزارش
سال 2017 از گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در مورد مسکن مناسب، مالی سازی مسکن به
مثابه "تغییرات ساختاری در مسکن و
بازارهای مالی و سرمایه گذاری جهانی است که در آن مسکن به مثابه کالا، ابزاری جهت
جمع آوری ثروت و اغلب به عنوان فاکتوری امنیتی برای ابزارهای مالی بشمار می رود که
در بازارهای جهانی معامله می شوند و به فروش می رسند". به بیان دیگر، مسکن به
طور فزاینده ای با جریان سرمایه جهانی مرتبط می شود؛ بازار مسکن در حال حاضر به
این جریان ها واکنش بیشتری نشان می دهد تا شرایط محلی.
بر طبق
گزارش سازمان ملل ارزش کل املاک و مستغلات جهان، 60 درصد دارایی های جهانی، 217
تریلیون دلار، برآورد شد که سه چهارم آن
متعلق به بخش مسکن است: تقریبا سه برابر کل تولید اقتصادی
جهان. از زمان رکود بزرگ (که به طرز افسارگسیخته ای ناشی از احتکارات و زمین خواری در حوزه املاک و مستغلات بوده است)، بازارهای املاک و مستغلات
با سرعت بیشتری نسبت به بسیاری از بازارهای مالی دیگر رشد کرده اند.
همانطور
که ساسکیا ساسن
استناد کرده است، بازیکنان اصلی این بازار، شرکت های غول پیکر و شرکت
های سهامی خصوصی هستند. در سال 2015، شرکت ها یک تریلیون دلار از املاک و مستغلات
را در 100 شهر برتر دنیا خریداری کرده اند. بانک های دولتی از کشورهایی مانند چین، که اخیرا قوانین سرمایه گذاری
خارجی خود را تسهیل کرده اند و همچنین کشورهای غنی از نفت که به دنبال منابع متنوعی از اوراق بهادار هستند مانند نروژ و قطر،
نیز در بازار جهانی املاک و مستغلات نقش قابل توجهی ایفا می کنند. لورنس فینک، مدیر عامل شرکت سهامی خصوصی
بلک
راک، گفته است: "آپارتمان ها در شهرهایی مانند نیویورک، لندن و ونکوور
جایگزین طلا به مثابه مخزن اصلی ثروت برای ابر ثروتمندان شده اند".
شاید
ناامیدکننده ترین جنبه در مورد مالی شدن
مسکن این واقعیت باشد که تمام پولهایی که به بازار مسکن وارد می شوند، به افزایش
قابل ملاحظه عرضه کمک نمی کنند، بلکه به افزایش تولید گرانترین واحدهای منجر می شوند. بر طبق گزارش
سازمان ملل متحد، حتی اگر بخشی از این سرمایه گذاری جهانی مسکن "به سمت مقرون
به صرفه بودن مسکن و دسترسی به اعتبار برای افرادی که به آن نیاز دارند هدایت شود"،
هدف توسعه پایدار سازمان ملل متحد که " اطمینان از مسکن مناسب برای همه تا
سال 2030"می
باشد، به خوبی قابل دسترس خواهد شد.
در
شهرهای سراسر جهان، شهری شدن بدون رشد با
یک پیامد نگران کننده همراه است: شهری شدن
بدون مسکن. در
گذشته، شهرهای پرجمعیت می توانستند هجوم عظیم ساکنان جدید را در خود جای دهند، اما
دیگر این اتفاق
نمی افتد. امروزه مکان هایی با بیشترین فرصت اقتصادی، برای افرادی که بیشتر از
آن سود می برند، بیش از حد مقرون به صرفه نیست.
در زمینه
مسکن، حتی پیشرو ترین و پرتکاپو ترین شهر ها
نیز به حاشیه ها چسبیده اند. برلین یک سقف اجاره ی جهانی برای ساکنان
کم درآمد خود ایجاد کرده است. منطقه
بندی فراگیر، حباب مسکن را در بسیاری از شهرهای ایالات متحده آمریکا از میان بر
داشته است.
استان
بریتیش کلمبیا، که ونکوور در آن واقع شده است، مالیات ویژه ای را برای سرمایه
گذاری خارجی در املاک و مستغلات وضع کرده است. توکیو
مسکن نسبتا مقرون به صرفه را از طریق نرخ بسیار بالای ساخت و ساز مسکونی
حفظ نموده است. برخی از شهرهای کشورهای در
حال توسعه که وضعیت نامناسبی دارند، خواستار گسترش بیشتر حاشیه شهری و یا زیرساخت بهتر هستند و هنوز هم برخی می خواهند
که محله ها و اجتماعات قادر به ساخت بیشتر
مسکن برای خود باشند.
این ها
همه ایده های ارزشمند با مزایای اثبات شده اند، اما در نهایت، ممکن است به اندازه
کافی برای تغییر نیروهای ساختاری بازی کافی نباشند.
ما
باید با این واقعیت روبرو شویم بحران
جهانی مسکن چیزي نیست که فقط بر یک بخش از جهان و یا بخش دیگر تاثیر بگذارد. این امر برآمده از ساختار دنیای به سرعت
شهری شده است. در حالی که عواملی مانند نیمباییسم و محدودیت های استفاده از زمین
قطعا مشکل مسکن و قیمت مسکن شهرهای سوپراستار را تشدید می نمایند، تقریبا تمام
شهرهای جهان فاقد ساخت مسکن کافی و کاربردی و مسکن مقرون به صرفه برای افرادی که بیشتر
به آن نیاز دارند، هستند.
به منظور
اصلاح این روند، ما دیگر نباید مسکن را به مثابه یک ابزار مالی یا سرمایه گذاری در
نظر بگیریم، بلکه باید آن را به مثابه یک
حقوق اساسی بنیادین بشمار آوریم.