سوژه مدرنیته ـ که عملا سوژه ای تکین است ـ دارای
انسجام و اتحادی است دیالکتیکی، اتحاد و انسجامی تجمیعی، وحدتی ذاتا متفاوت که در حوزه تفکر به منشی
یکسان ساز تمایل دارد. سوژه معاصر اما از یک انسجام پَخشاری و فراگیر برخوردار
است. با در نظرداشت این واقعیت می توان نتیجه گرفت، گفتمان ملی و محلی مدرنیته های
چندگانه فقط و فقط زمانی می توانند به یک انسجام نظری، ان هم در سطح کلی (تاریخ) دست
یابند که به نوعی خود را در مفصل بندی و ارتباط با فهم امر معاصر تعریف نمایند و
این ارتباطِ منفصل به رغم محتوای به لحاظ مفهومی مجزای مدرنیته و معاصریت به مثابه
ایده هایی زمان مند رقم می خورد.