پشت در ورودی ساختمان پلکانْ سکویِ ورودی است که
کارکردهای اجتماعی گوناگونی دارد، اول این که فضایی خوب، واسط و فیلترْمانندی است
که گذار از زندگی عمومی خیابان به زندگی خصوصی ساختمان را تعدیل می کند. بالارفتن کوتاه
به انسان حس رسیدنی می دهد که ناشی از دو مرحله ی تشریفاتی است: راهرو و در ورودی،
صحنه ی اداب ویژه وارد شدن، امتحان کردن کلیدها، اولین نگاه سرسری به قبض های
پرداختی، جابه جا کردن بسته ها از دستی به دست دیگر برای اسان شدن چرخش کلید در
قفل و هل دادن در.
به خاطر یک مکث کوتاه اجباری و به خاطر این که هر کس باید در ساختمان فرایند مشابه
رفتن و امدن را تکرار کند، سکوی ورودی جایگاه توقف های بسیار، خواندن نام زنگ ها
از طرف غریبه ها، وراجی با همسایه ها و زیرچشم داشتن بچه ها و گردشگران و بی
خانمان ها نیز هست. پلکانْ سکویِ ورودی ما، بر خلاف اکثر ساختمان های این بلوک،
همیشه برای بی خانمان ها جذاب است، چون راهروی بالای ان تنها یک در داخلی دارد و
پناهگاه خوبی برای ان ها فراهم می کند.
پلکانْ سکویِ ورودی جدا از اینکه مکانی است برای ملاقات، فضایی برای تماشان هم
هست، خیابانی با ردیفی از سکوهای ورودی، نوعی استادیوم عرضی برای تماشای قدم زدن
مردم، چه رفت و امدهای رسمی، مانند راه پیمایی هم جنس گراها و چه رژه ی هالووین و
البته چه رفت و امدهای شبانه روزی غیررسمی تر. وقت گذراندن روی سکوی ورودی به کسی
که نشسته اجازه می دهد تا رقص فعالیت های روزمره را ببینید و متوجه شود چه چیزهایی
سر جایش نیست و نوعی حس حضور در عرصه عمومی داشته باشد، کنشی که رفتارهای دوستانه
و صمیمی را ترویج می کند.
. . . ما مستاجران اعتقاد داریم که نسبت به سکوی ورودی صاحب حق ایم، به ویژه در
زمان رژه ها که رقابت برای جای نشستن ممکن است شدیدتر شود. وقتی مردم را در حال
نوشیدن یا خوابیدن روی سکوی ورودی می بینیم، زمانی که ردیف بچه هایی در حال سیگار
کشیدن مسیر ما را می بندد، یا وقتی افراد حین صحبت کردن با تلفن فراموش می کنند که
پلکانْ سکویِ ورودی فضایی کاملا عمومی نیست، کفرمان بالا می اید.
چنین قلمروگراییِ اغلب به روش های معمارانه ای تقویت می شود. ساختمان کناری ما،
نرده ای چدنی و همْ سطح خیابان و یک در چفت و بست دار در پایین پله ها دارد. . .
همان ساختمان یک در بیرونی و یک در داخلی هم دارد که هر دو کلید دارند و بدین
ترتیب راهرو را به سرسرای کوچکی تبدیل می کند که جلو جمع شدن غریبه ها را می گیرد
و محیط اسوده تری برای دیدن نامه ها مهیا می کند. همین طور مانع کشیدن گرافیتی می
شود. در حالی که راهرو ما از ان استقبال می کند، نه تنها با دردسترس بودنش بلکه با
کهنگی و از قضا نورپردازی منکوب کننده اش، نورپردازی ای که بیش تر برای حیاط زندان
مناسب است تا خیابانی ارام.