پائول گالوز: شما جهان را به مثابه پدیده ای که بر
مدار جریان ها مدیریت می شود توصیف می کنید، جریان هایی از بی نظمی، عدم قطعیت،
آشفتگی و نشت کردن، جریان هایی که برخلاف انتظار قدرتی بیش از پیشرفت خطی و سیستم
های نظام مند در خود نهادینه دارند. در عمل، بسیاری از آثار شما پیرامون شکل های
غایی آشفتگی رقم می خورند؛ انچه می توان فاجعه نامیدش. پرسش مشخص من این است؛ آیا
فکر می کنید یازدهم سپتامبر و دیگر اعمال تروریستی، در زمانه ما، تاثیری مشابه هیروشیما
در زمانه خودش دارند؟ آیا ما همچنان درگیر همان محدودیت های تاریخی ای هستیم که بر
مبنای ان فجایعی همچون هیروشیما و آشویتس خلق شدند یا نه، در قرن بیست و یکم، با
عصری نو، رژیم های تازه و پرداخت های تازه ای از فاجعه، سیاست و فلسفه مواجه
خواهیم بود، که برای تحلیلشان به چیزی فراتر از نظام تحلیلی برامده از هیروشیما و
آشویتس نیاز خواهیم داشت؟ امروزه چه چیزی تغییر کرده است؟
میشل سر: یکی از راه های فهم تفاوت میان این دو فاجعه ـ هیروشیما و تروریسم ـ
نگاه به این دو از منظر مقیاس و کمیت سنجی quantification است و
البته به رابطه ما با دانش نیز بازمی گردد. از یک سو، هیروشیما، یک اتفاق منفرد و
عمیقا بزرگ است که در پایان اولین جنگ حقیقتا جهانی رخ می دهد. هیروشیما تبدیل به
نمادی شد از انچه ما تفکر بر علم می خوانیمش، به ویژه علمِ بزرگ و همچنین پروژه
های بزرگی همچون پروژه منهتن و پژوهش هایی که هزارن نفر را برمی گیرد. به این معنا که علم، تا مدت ها برای ما، حامل پیشرفت،
تمدن و انسانگرایی بوده است؛ اما به ناگهان متوجه می شویم که علم این توانمندی را
دارد که یک فاجعه واقعی ایجاد کند؛ هیروشیما. علم امرغیرقابل تصور را به امر قابل
تصور تبدیل کرد. این واقعیت برای نسل من، یک شکست بسیار مهم در رابطه با تحقیقات
علمی بود، از همین روست که انچه امروزه "اخلاقیات علم" می نامیمش را ابداع
کردیم. نکته دیگری که باید بدان اشاره کنم این است: جنگ جهانی دوم حدود شش میلیون
کشته برجای گذاشت، این میزان
از تلفات حادثه ایست از نظر عددی عظیم و بینهایت وحشتناک، حادثه ای که تمام درک ما
از مقیاس و توانایی های علم را برای همیشه تغییر داد. در مورد تروریسم، ترجیح می دهم یک نگاهی بیاندازیم به گزارش هایی در مورد امار
سالانه مرگ و میر و علل ان؛ مثلا تصادف های اتومبیل که سالانه 1 میلیون کشته و بیش
از 4میلیون مجروح به جای می گذارد. در این گزارش ها، تروریسم، با حدود 15 هزار مرگ
در سال، در اخر لیست علت های مرگ قرار می گیرد [این مصاحبه در سال 2003 انجام
گرفته]. امروز این رسانه ها هستند که ریسک تروریسم را بالاتر از انچه هست نشان می
دهند و البته خود این فرایند صنعت ترس را سبب می شود. ما هر روز در مورد تروریسم صحبت می کنیم و خودمان را
برای ان آماده می سازیم، اگرچه فراگیری تروریسم، کلا، کمتر از آن چیزی است که
مطبوعات پوشش می دهند. و البته این وضعیت به هیچ وجه از حجم عظیم خشونت در سراسر
جهان نمی کاهد، ما درون یک کشمکش ممتد زندگی می کنیم، که شمایل نوعی از خسران فردی
وحشتناک به خود می گیرد، اما کلیت تروریسم تحت شمول نظم متفاوتی با نظم حاکم بر
جنگ جهانی تعریف می شود. همانگونه که مشاهده می کنید، بین هیروشیما و تروریسم هم
در حد و اندازه و هم در نوع تفاوت فاحشی وجود دارد.