رامین جهانبگلو: . . . و هنگامی که 15 سال داشتید،
واقعه هیروشیما روی داد. بعدها نوشتید که در حقیقت هیروشیما یگانه موضوعی است که
فلسفه ی شما به ان می پردازد.
میشل سر: درست است در مورد هیروشیما احساس خاصی داشتم، چون چیز دیگری را برایم
مطرح می کرد. هیروشیما فقط جنگ نبود؛ پیامد یک بمباران هوایی نبود. بلکه علم نیز
بود و علم را ما در کلاس مدرسه یاد گرفتیم؛ و علم امید بشریت و صلح جهانی بود و
ناگهان چشم گشودیم و دیدیم که علم به همان اندازه، اگر نه بیشتر، موجب خشونت بود
که ناعلم و این موضوع به مسئله خشونت برای من صورت جدی تری بخشید و تصور می کنم که
مسئله خشونت نوعی حلقه رابط میان تمام کتابهای من است.
رامین جهانبگلو: فیلسوفان اندکی درباره هیروشیما و بمب اتمی صحبت کرده اند. مثلا
در این مورد می توان از یاسپرس نام برد. به عقیده شما علت سکوت فیلسوفان در این
خصوص چیست؟
خوب، برای اینکه فلسفه غرب مدتهای مدیدی آنچنان سرگرم تاریخ خودش، تاریخ اندیشه ها
و تاریخ علوم بوده است که اینک بسختی می توان درباره این مسئله تازه در چارچوب های
قدیمی فکر کند. مثلا در بیست سال پس از واقعه هیروشیما، در فرانسه و آمریکا
کتابهای متعددی درباره شناخت شناسی فیزیک منتشر شد، اما هیچکدامشان به این مسئله
اشاره ای نداشتند. هیچ کسی علم شناختی cognitive
را از دیدگاه مسئله
مسئولیت اخلاقی مورد توجه قرار نمی داد. هیچ نظریه ای امکان تفکر در این باب را
فراهم نمی کرد. تصور می کنم سنت فلسفی غرب، از این جهت که فرصتی برای تفکر در باب
این گونه مسائل به دست نداده است، بسیار قابل ملامت است. یعنی مسائلی که بسیار نو
هستند، چون از هیروشیما تا کنون مسائل دیگری نیز پدید امده و رفته رفته برای علوم
پرسش های اخلاقی و پرسشهای حقوقی در ارتباط با جامعه طرح می شود.