منظور
از نگاه مردانه و زنانه چیست؟
نگاه"gaze" اصطلاحی است که چگونگی تعامل بینندگان
با رسانه تصویری را توصیف می نماید. با مروری بر تاریخ تئوری و نقد فیلم در دهه
1970، درمی یابیم که چنین اصطلاحی به نوع دید و برداشت ما از نمایش های بصری اشاره
دارد. اغلب این نوع از نمایش ها شامل تبلیغات، برنامه های تلویزیونی و سینما می گردد.
زمانی که در میان منتقدان فیلم صحبت از نوع نگاه
باشد، اغلب به"نگاه مردانه" اشاره دارند. اما چنین اصطلاحی واقعا به چه
معناست؟ آیا معادلی برای زنان نیز در نظر گرفته می شود؟
"نگاه مردانه" به آن دسته از سیاست های
جنسیتی می پردازد که در ارتباط با نوع نگاه مردان نسبت به زنان است؛ به عبارتی نوع
خاصی از نگاه را نشان می دهد که بر مبنای آن مردان روز به روز قدرت بیشتری می یابند
و زنان نیز تنها بر ارزش وجه مادی آنها افزوده می گردد. درواقع در نگاه مردانه،
زن از لحاظ بصری به عنوان یک"شی" در نظر گرفته می شود که تنها قادر است
تمایل مردان به برقراری ارتباط با جنس مخالف را پاسخ دهد.
ایده اصلی تئوری فیلم فمینیستی با مفهوم نگاه
مردانه توسط لورا مالوِی، محقق و فیلم ساز انگلیسی در مقاله معروف او تحت عنوان
لذت بصری و سینمای روایت گر در سال 1975 مطرح گردید.
مالوِی با بهره گیری از زبان روانکاوی این چنین
استدلال نمود که فیلم های سنتی هالیوودی به یک نیاز غریزی عمیق و ریشه دار موسوم
به"اسکوپوفیلیا"پاسخ
می دهند. از طرفی او معتقد است که اکثر فیلم های محبوب به روشی ساخته می شوند که
اسکوپوفیلیای مردانه را برآورده می سازند.
اگرچه گاهی اوقات نگاه مردانه تنها به عنوان
نگاهی از دریچه یک مرد به دنیای پیرامون تعبیر می گردد اما اگر به مفهومی که از
سوی مالوِی مطرح گردیده است با دقت بیشتری توجه کنیم؛ درمی یابیم که هدف او توصیف
نگاهی مردانه از روی میل و علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف بوده است.
رسانه تصویری با وجودی که به رضایت . . . مردانه
پاسخ می دهد اما همچنان تمایل دارد که بینندگان مرد، تنها با جاذبه زنان
مواجه شوند. همانطور که مالوِی نیز بدان اشاره کرده است، زنان در اکثر موارد به
دلیل نمایان شدن ظاهر و زیبایی خود در سینما شناخته می شوند. درواقع این چنین
تعبیر می گردد که زن موجودی"تماشایی" است و مرد نیز"ناظر بر
زیبایی" اوست.
"پستچی همیشه دو بار زنگ می زند" فیلمی در ژانر جنایی و
درام است که به کارگردانی تی گارنِت در سال 1946 ساخته شده است و همچنین جزء نمونه های
مشهوری است که این نوع از نگاه مردانه را به خوبی نشان می دهد. در این فیلم مخاطب
با کورا اِسمیت، شخصیت اصلی زنِ فیلم آشنا می شود، شخصیتی که کارگردان سعی نموده
است با ارائه صحنه های کلوزآپ از او، بیننده را مجبور نماید که مجذوب ظاهر زیبای
او گردد. درواقع چنین صحنه هایی یک نوع نگاه خاص . . . را ایجاد می نماید که کاملا
مرتبط با دیدگاه شخصیت اصلی مردِ فیلم است.
در طی فیلم به دو نکته مهم اشاره می گردد: نخست
آنکه قهرمان داستان به کورا علاقه دارد و دیگری آنکه کورا نیز به علاقه و اشتیاق
او پاسخ مثبت می دهد. اما می توان چنین برداشت نمود که مهم ترین پیام فیلم میزان
زیبایی و شهوت انگیزی کورا است. درواقع بینندگان حتی قبل از اینکه با نام کورا
آشنا شوند، درمی یابند که او تا چه اندازه زیبا و فریبنده است. حتی اگر بیننده در
طول زندگی شخصی خود نیز جذب هیچ زنی نشده باشد، هنوز هم وجود چنین صحنه هایی در
فیلم از دید سازندگان توجیه قابل قبولی دارد. از این رو یک عمر
تماشای بهره برداری . . . از زنان در تلویزیون، موزیک ویدئوها و تبلیغات منجر شده
است که ما نوع نگاه مردانه حاکم بر جامعه را به راحتی بپذیریم.
در جستجوی نگاه مردانه
نگاه مردانه جنبه های مختلفی به خود می گیرد اما
برای شناسایی چنین جنبه هایی باید دو موقعیت خاص را مورد بررسی قرار داد: موقعیتی
را که مردان در آن به کنترل شخصیت های مختلف یک زن می پردازند و یا موقعیتی که
اکثرا خود را در آن به عنوان یک قهرمان نشان می دهند. بادی بُتیکِر از کارگردانان
معروف فیلم های وسترن کلاسیک در دهه 1950 است که در ارتباط با این موضوع چنین بیان
می نماید:
"آنچه که حائز اهمیت است همان چیزی است که
خشم قهرمان زنِ فیلم را برانگیخته می کند یا بهتر است بگوییم آن چیزی است که درونیات
او را نشان می دهد. از طرفی این چنین برداشت می شود که آن زن، تنها کسی است که از
نیروی عشق و ترس نهفته در درون وجود قهرمان مردِ فیلم الهام می گیرد و یا به عبارت
دیگر میزان نگرانی احساس شده از جانب زن باعث می گردد که مردِ داستان بر مبنای
شیوه رفتارش عمل نماید. بنابراین از دید زنِ داستان، جایگاه زن کوچکترین اهمیتی
ندارد."برای مطالعه بیشتر می توان به کتابی در زمینه نقد فیلم های فمینیستی
رجوع نمود.
در بسیاری از فیلم ها می توان دید که چگونه با
بهره گیری از روش های مختلف و تنظیم موقعیت دوربین، نگاه ما را بارها معطوف به
زنان می نمایند. به فیلم پنجره عقبی"Rear Window"(1954)
بیاندیشید که چگونه بدن زنان را به صورت ساده در سکانس های مختلف قاب بندی نموده
است یا فیلم او همه چیز است"She’s All That"(1999) که حول محور آرایش می چرخد و یا
در مثال های نزدیکتر می توان به مینی سریال تبدیل شوندگان"Transformers"(2006-2014)
اشاره نمود که چگونه زنان را به عنوان اشیای جنسی مورد نیاز مطرح می کند.
فیلم سازان غالبا با ارائه داستان های پیچیده،
انگیزه های قوی و همچنین نقش های فعال در طرح داستانی فیلم هایشان، قصد دارند که
از نمایش زنان به عنوان اشیای جنسی"صرف"پرهیز نمایند. اما با این وجود
نگاه مردانه همچنان امری رایج محسوب می گردد. حتی نقش Cat woman
در فیلم شوالیه تاریکی برمی خیزد"The Dark Knight Rises"(2012) نیز انگیزه های شخصی قابل توجهی
را دنبال می کند و هنوز هم چنین نگاه مردانه ای کاملا به وضوح در آن دیده می شود
که حتما باید مورد توجه قرار گیرد.
دیدی چندجانبه به موضوعات مختلف
با وجود گذشت 40 سال از زمانی که مالوِی در مقاله
خود به نگاه مردانه اشاره نموده است اما همچنان چنین موضوعی واکنش های شدیدی را
برمی انگیزد. پاسخ رایج مخالفان نیز این است که در سینما یک نگاه ابزاری توامان بر
زن و مرد حاکم است.
از این گذشته آیا در فیلم گیلدا"Gilda"(1964)،
گِلن فورد در نقش جانی فارِل به اندازه ریتا هِیوِرث در نقش گیلدا ماندسِن زیبا و
فریبنده نیست؟
تله سریال غرور و تعصب"Pride and Prejudice"(1995) چه مفهمومی را می رساند؟ آیا ویلیام دارسی به
اندازه الیزابت بِنِت زیبا نیست؟ مطمئنا چنین فیلمی نشان دهنده وجود یک نگاه زنانه
است.
چنین استدلال هایی این موضوع را در نظر نمی گیرند
که چرا زنان باید در عرصه سینما صرفا به عنوان اشیاء . . . مطرح گردند.
"The
Hawkeye Initiative"وب سایتی در حوزه طنز است و به صورت
پروژه ای دیده می شود که سعی دارد توجه مخاطب خود را به روش های مختلفی معطوف
نماید که زنان و مردان ابرقهرمان توانسته اند بر مبنای آن، خود را در فیلم ها و
کُمیک ها مطرح سازند. برای مثال اگر به اولین تصویر پایین این متن رجوع کنید درمی یابید
که در سمت راست تصویر به موردی اشاره شده است که در آن قهرمان مردِ فیلم انتقام
جویان"The
Avengers"(2012) دقیقا در موقعیتی مشابه شخصیت اصلی زنِ فیلم یعنی
همان بیوه سیاه(Black Widow) قرار گرفته است؛ موقعیتی که سعی دارد او را
بیش از حد جنسی نشان دهد.
چنین تصویری به نکته خوبی در ارتباط با
استاندارهای دوگانه اشاره می کند. اما شوخ طبعی موجود در آن، از این واقعیت ناشی
می شود که اگر دید جنسی حاکم بر زنان را برای مردان هم درنظر بگیریم، کاملا امری
غیرمعمول است.
استدلال دیگری نیز مطرح می گردد که سینما قادر
نیست تمایل به مردان را در زنان ایجاد نماید. به عبارت دیگر، بینندگان زن با
موقعیتی روبرو می شوند که با توجه به آن، امکان آشنایی با شخصیت اصلی زنِ فیلم
تنها از طریق مردی که به آن علاقه مند است، وجود دارد. برمبنای چنین منطقی درمی یابیم
که در فیلم غرور و تعصب، این لباس ویلیام دارسی نیست که پس از خروج از
برکه کوچک مقابل کاخ اش بینندگان را تحت تاثیر قرار می دهد، بلکه شوق رسیدن
دارسی به الیزابت است که بسیار جذاب می باشد.
آیا
نگاه زنانه وجود دارد؟
در
بسیاری از فیلم هایی که نشان دهنده میل و اشتیاق زنان است سعی می شود چنین موردی را
به صورتی جلوه دهند که خیره کننده نباشد. جِین کَمپییِن کارگردان فیلم پیانو"The piano"(1993)،
طبیعت پرشور شخصیت اصلی زنِ فیلم را از طریق موسیقی متن فیلم بیان می نماید.
صوفیا
کوپولا کارگردان فیلم خودکشی باکره ها"The Virgin
Suisides"(1999)
است که تجربه زن را از طریق زیبایی شناسی صدا و تصویر منتقل می نماید و علاوه بر
آن درونیات شخصیت های نوجوان فیلم را نیز به تصویر می کشد. در صحنه هایی از این
فیلم شاهد آن هستیم که با بهره گیری از رنگ هایی با تن گرم(زرد و گلبهی)، نمادهای
زنانه(گل و اسب تک شاخ اسطوره ای) و موسیقی، دوره نوجوانی زنان و حس های برآمده از
آن به خوبی بیان شده است.
کوپولا
در فیلم ماری آنتوانت"Marie Antoinette"(2006) نیز سعی دارد که با انتخاب
مجموعه ای از گل های پرنقش و نگار در طراحی صحنه های مختلف فیلم، از آن به عنوان
یک استراتژی مشابه جهت برقراری ارتباط با زندگی بسته زنان در کاخ ورسای استفاده
نماید.
استدلالی
داریم که بر مبنای آن، میل و اشتیاق یک زن را در بهترین حالت از طریق احساس و نه
با نگاه بیان می نماید و این کلیشه را نیز
با خود به همراه دارد که میل و علاقه مردان صرفا"بصری" است در حالی که چنین
میلی در زنان امری کاملا "حسی" می باشد. اما با این وجود آنچه در درون
مردان می گذرد، همیشه از طریق صدا و احساس منتقل شده است. برای مثال در فیلم های
اکشنی چون رمبو"Rambo"(2008) و کازینو رویال"Casino
Royal"(2006)
که بیست و یکمین فیلم از سری فیلم های جیمزباند است، عواطف و احساسات به واسطه
نمایش صحنه هایی از اضطراب و ستیزه جویی مردانه مورد تهاجم قرار می گیرند.
بنابراین
آیا واقعا نگاه زنانه وجود دارد؟ مطمئنا مردان بسیاری در عرصه سینما دیده می شوند.
اما من معتقدم که هیچ معادل مستقیمی از نگاه مردانه برای زنان وجود ندارد. چنین
نگاه مردانه ای موجب نابرابری قدرت می گردد. درواقع حامی وضعیت مردسالارانه ی حاکم
بر جامعه فعلی است؛ وضعیتی که توجه به ماهیت های حسی و عاطفی زنان در زندگی واقعی را تشدید
می نماید و در طول زمان بر استمرار آن می افزاید.
به
همین سبب، نگاه زنانه نمی تواند"مانند" نگاه مردانه باشد.
اغلب
به نظر می رسد در فیلم هایی که تجربیات زنان در محور اصلی داستان قرار می گیرد،
بیشتر به جنبه های اجتماعی و فرهنگی آن پرداخته می شود. برای مثال به فیلم تنگ
ماهی"Fish Tank"(2009) بیاندیشید که به چه صورت به داستانی در ارتباط با آسیب پذیری
یک دختر محروم پرداخته است و یا فیلم در معرض جراحت"In
the Cut"(2003)
را که چگونه در طی داستان جاذبه های یک زن را فاش می نماید.
فیلم هایی مانند پیانو، در معرض جراحت و یا ماری آنتوانت نشان می دهند که سینما قادر است از
موسیقی، صحنه های تحریک کننده و همچنین زیبایی شناسی بصری برای بیان دیدگاه زنانه
استفاده نماید. درواقع با انجام این کار، چنین فیلم هایی با نگاه مردانه مقابله می نمایند
و زنان را به عنوان سوژه هایی به تصویر می کشند که قرار نیست صرفا همچون اشیائی
دیدنی به نظر برسند. این دسته از فیلم ها با وجودی که دیگر آن نوع از نگاه مردانه
را تکرار نمی نمایند، اما همواره جهان بینی مردانه ای را که در فیلم و رسانه غالب
و ماندگار شده است را به چالش می کشند.