پس از انقلاب ایران در سال 1979 میلادی،
حاکمیت، زندگی جدیدی را برای نسل انقلابی، مخصوصا زنان این کشور رقم زد. سن ازدواج
برای دختران، به 9 سالگی و برای پسرها، به 14 سالگی نزول یافت؛ چند همسری رواج بیشتری پیدا کرد و قیمت روش های پیشگیری از بارداری افزایش یافت. به گونه ای که در سال 1986، یک
خانواده به طور متوسط دارای 6 فرزند بود. به گفته ی یکی از سیاسیون، هدف
کشور، افزایش تعداد افراد معتقد به انقلاب، به منظور حفاظت و نگهداری از آرمان های
آن بود. سیل افزایش جمعیت، مصادف با مهاجرت گسترده به شهرهای بزرگ ایران صورت
گرفت، و نخست در دهه ی 80 با حمله ی عراق و سپس در دهه ی 90 به سبب وجود فرصت های
شغلی و تحصیلی وسوسه برانگیز، تحریک شد. دولت، با ارائه ی برنامه ای برای تنظیم
خانواده، قادر بود تعداد متوسط فرزندان خانواده را به 2 نفر کاهش دهد، اما با این
وجود، ایران همچنان با مشکلاتی نظیر تامین خورد و خوراک، تامین پوشاک، تامین خدمات
تحصیلی و شغلی، و تامین مسکن برای مردمش دست و پنجه نرم میکرد. دهه هایی چند پس از
انقلاب، جمعیت تا 50 میلیون نفر و تعداد خانوار 4 برابر افزایش یافته بود. زاد و
ولد بی رویه، تهران را به قدری آلوده ساخت تا دیگر توان پناه دادن به کسانی که
خواهان یا نیازمند زندگی در آن هستند را از دست داده است.
راه حل دولت برای مشکل کمبود مسکن، احداث شهرک هایی مملو از برج های بلا
استفاده در زمین های لم یزرع حاشیه ی پایتخت بوده است. این شهرک ها، قرار بود
یوتوپیاهایی ارزان قیمت و پیش ساخته، با امکانات مدرن برای افرادی با درآمد پایین
یا کارمندان طبقه متوسط باشد که استطاعت زندگی در تهران را ندارند. اما آپارتمان
های اولیه، سیستم فاضلاب و گرمایشی معیوب، دسترسی نامناسب به آب، و الکتریسیته ی
منقطع داشتند. بعضی از آن ساختمان ها در زلزله ی سال 2017 نابود شدند.
هاشم
شاکری، برای اولین بار در سال 2007 در یک آخر هفته، هنگام رانندگی، با این برج های
بتنی بی روح مواجه شد. او از تصور این حقیقت که ایرانیان محکوم به زندگی در چنین
سازه های عذاب آوری بودند، بسیار پریشان شده بود. او به من گفت:"آن ها شبیه
به یک جزیره ی دورافتاده بودند. وقتی به مردمی فکر میکردم که محکوم به زندگی در
این شرایط بودند، نمیتوانستم نفس بکشم." شاکری در سال 2016، عکاسی از این
شهرک ها و ساکنینش را آغاز نمود. اولین شهرک مورد نظر او، شهرکی بود به نام "پردیس"
، واژه ای به معنای "بهشت".
شاکری میگفت:" شمار بسیاری از افرادی که به
این شهرک منتقل میشدند، چیزی را در زندگی خود از دست داده بودند. آن ها کارمندانی
بودند که در گذشته به صورت ماهانه حقوق میگرفتند. اما پس از بحران اقتصادی، از پس
مخارج زندگی برنمیآمدند." در این شهرک تعدادی پارک، زمین بازی، یا بازارهای
اجتماعی، و نشانه های بسیار محدودی از زندگی، خارج از این برج های بلند
مرتبه مشاهده میشد. برای به تصویر کشیدن بی حاصلی و سکوت وهم آلود این شهرک ها –
از جمله پردیس و پرند – او عکس هایی با قطع متوسط، در آفتاب مستقیم و با نور شدید
(overexposed) به ثبت رسانده است.
بسیاری از
ساکنین، روزانه ساعت هایی طولانی صرف طی کردن مسافتی برای رسیدن به محل کار خود در
تهران میکنند. شاکری میگفت:"من میخواستم مخاطبم شاهد تلخی حاکم بر تمام این
شهرک ها باشد. یک چرخه ی عبث و ناکارامد بازگشتی از مردمی وجود دارد که کمبود خواب دارند –
آن ها هر روز مجاب به بیدار شدن در ساعات اولیه ی صبحگاهی و کار کردن تا دیروقت و
بازگشت به شهرک ها هستند، که این زمان بسیار زیادی صرف میکند. آن ها در این شهرک ها
فقط میخوابند. مانند افسانه ی سیزیف، آن ها باید این چرخه را دوباره و دوباره
تکرار کنند."
بحران مسکن این کشور، پس از خروج رئیس جمهور ترامپ از معاهده هسته ای با ایران در ماه می سال 2018، و تحمیل دوباره ی تحریم های اقتصادی 6 ماه پس از آن،
شدت بیشتری گرفت. ارزش ریال هم اکنون 60درصد کاهش یافته است، و قیمت ملک در تهران
بیش از دوبرابر شده است. اما با این حال، ده ها هزار آپارتمان در شهرهای جدید خالی
از سکنه اند، زیرا با وجود قیمت کمتر، بسیاری از ایرانیان هنوز هم استطاعت داشتن
آن ها را ندارند. شاکری، مانند هر شهروند تهرانی دیگر، این فشارها را احساس می کند.
او به من گفت که در حین ثبت این عکس ها، "نگران بودم که روزی من هم یکی از
این افرادی باشم که وادار به ترک تهران و نقل مکان به یکی از این آپارتمان ها
هستند."