انتقادگرایی جدید و علم
پیچیدگی
در نتیجه گیری کتاب مرگ و
زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی؛ جیکوبز درصدد ارائه توضیحی عینی و در واقع علمی،
از تئوری های پیشین طراحی شهری بود. این توضیح به طور موثر
نشان می داد به رغم نابسنده بودن تئوری های
ابنزر هاوارد و لو کوربوزیه، آنها کم و بیش از تحولات فکری و علمی زمان خود پیروی می کردند. هاوارد "به مسئله برنامه ریزی شهر نزدیک شد مشروط بر اینکه همانند یک
دانشمند کالبد گرای قرن نوزدهمی به تحلیل مسائل پرداخت و آنرا از دریچه دو متغیر، ساده سازی نمود. جاییکه جمعیت و مشاغل یک "سیستم نسبتاً بسته" را تشکیل می
دهند."(شکل 6) در همین حال برنامه ریزان قرن بیست
و یکم و طراحان شهری نسل لو کوروزیه "آغاز به جذب ایده های جدیدتر درمورد تئوری احتمال توسعه یافته توسط
علوم کالبدی کردند" ، تقلید و
اعمال این تحلیل ها دقیقاً به این معناست
که شهرها مشکلاتی درزمینه پیچیدگی سازمان نیافته دارند که بطور محض قابل فهم از طریق تجزیه و
تحلیل آماری، قابل پیش بینی از طریق بکارگیری
ریاضیات احتمال و قابل تبدیل به گروه های میانگین می باشند. . .39
جیکوبز می گوید که خود لو کوربوزیه "مرتب سازی آماری را یک
پیچیدگی سازمان نیافته سیستمی فرض نموده که به صورت ریاضی قابل حل می باشد" و
"برج های آن در خیابان پارک بزرگداشتی محسوب می شد در باب هنر، از قدرت آمار و استیلای میانگین در ریاضی". (شکل6) 40
این نوع برداشت از تأثیرات علمی بر رویکردهای پیشین شهر و همچنین اشاره
به "مشکلات سادگی" در برابر "مشکلات پیچیدگی سازمان نیافته" مرهون
"علم و پیچیدگی" ویور (1958)
بود. چکیده ای از این مقاله؛ پایهء این نتایج را
فراهم آورد که، مانند یک فرانسیس بیکن قرن بیستمی، امیدوارانه مسیر را برای معماران و برنامه ریزان گشود
جهت آموختن از آنچه ویور به مثابه "سومین پیشرفت بزرگ" در تاریخ علم توصیف کرد.
همانطور که ویور -کسیکه برای پیشرفت علم، مستقیم به بنیاد ملی مؤسسات و انجمن آمریکایی رفت- در نسخه ی 1947 مقاله ی خود توضیح داده:
"علم باید طی پنجاه سال آینده بیاموزد که چگونه بتواند با مشکلات سازمان یافته پیچیدگی مقابله نماید.
"41 جیکوبز برای معماری و طراحی شهری هم اینگونه
استدلال نمود.
در نتیجه گیری مرگ و زندگی به
این نکته اشاره می شود که "شهرها مانند علوم زیستی مشکلاتی در پیچیدگی سازمان
یافته دارند. "42
علم پیچیدگی در دهه 1960 به طور عمده در امتداد خطوط سایبرنتیک ها یا کنترل ریاضیدان آمریکایی نوربرت
وینر و ارتباط حیوان و ماشین (1948) و تئوری پیشگامانه اطلاعات کلود
شانن و تئوری ریاضی ارتباطاتِ خود ویور توسعه یافت. تاکید ریاضی گونه چنین مطالعاتی
در حوزه پیچیدگی، و نیز نیاز به کامپیوتر ها برای حل مشکلات چندمتغیره (که پیشتر نیز
توسط ویور به سال 1947 پیش بینی شده بود)، تا حدود زیادی مانع مشارکت برنامه ریزان و طراحان شهری در این زمان می شد. 43
یک استثناء وجود داشت، و آن ریاضیدان و معمار؛ کریستوفر الکساندر
بود که اظهار نظر جین جیکوبز در مورد پیچیدگی را در مقاله 1965 خود، "شهر
درخت نیست" تصدیق نمود.(قسمت 2) با
استفاده از این مقاله؛ الکساندر فهم درخت̊ مانند
سلسله مراتبی از شهر را که مبنای پایان نامه او در یادداشت های ترکیب فرم بود، رها
نمود. (1967) (شکل 7). بر خلاف نمودار درختی، الکساندر یک مفهوم فراکتال دقیق تر و
پیچیده ترِ "نیمه شبکه ای" را تصدیق کرد و آنرا
به مثابه "ساختار موجودات زنده" به رسمیت شناخت.44 او به طور مشابه ای با
تفسیر جیکوبز؛ این تئوری را برای انتقاد از تئوری برنامه ریزی مدرن بکار بست. الکساندر ادعا کرد جداسازی های عملکردی ترافیکی،
فضاهای بازی از زندگی بزرگسالان و نهادهای مدنی از شهر، و همچنین جداسازی و منطقه
بندی به طور کلی، منجر به "مفهوم شهر به مثابه یک درخت" شده است.
به این ترتیب ونتوری با اشاره به "یادداشتهای الکساندر" در
پیچیدگی و تناقض، به منبع تاریخی و پروبلماتیکی جهت پشتیبانی از گفتمان پیچیدگی خود ارجاع داد. 45 و به همان اندازه ارجاعی
به مقاله "معماری پیچیدگی" هربرت
سیمون.(1962) که همچنین بر اساس مدل سلسله مراتبی بوده و بنوعی با مفاهیم
غیرخطی تئوری پیچیدگی تضاد داشت. در واقع؛ به رغم عنوان مقاله سیمون و اشاره به تئوری
گشتالت که موجب ارجاع ونتوری شد، مقاله
سیمون به موضوع پیچیدگی شهرها یا معماری به هیچ وجه مربوط نبود. سیمون به سیستم های
پیچیده ای علاقه مند بود که در علوم رفتاری دیده می شد و بر این اساس، تئوری
پیچیدگی به او کمک کرد تا تئوری "رفتارگرایی" را در تصمیم گیری های
سلسله مراتبی سازمانی توضیح دهد که جایزه نوبل اقتصاد را برای او بهمراه داشت.46
با این وجود، در حالیکه سیمون مشاهده کرد بخش
ها در سیستم سلسله مراتبی پیچیده "به شیوه ای غیرساده
برای ایجاد "کلیتی که بیش از مجموع
بخش ها ست، تعامل می کنند"؛ ساختارهای سلسله مراتبی درختی اش، همانند مطالعات
مقارن با الکساندر، در تقابل با این ایده
که شهر، درخت نیست؛ بودند.47 با این حال؛ به دلیل دِین سایمون به علم پیچیدگی وارن
ویور در مقاله اش، او؛ ونتوری و جیکوبز را به یک منبع نظری مشترک گره زد.
در عین حال؛ یکی دیگر از ارجاعات ریاضی یا علمی ونتوری، اشاره به قضیه
کورت گودل -"هیچ سیستم سازگاری برای اثبات سازگاری
خود قابل کاربرد نیست" - تضاد
دیگری را نشان داد، نقصی در مدل سلسله مراتبی و در سیستم بسته از مدرنیسم اولیه که مفاهیم پیچیدگی قصد داشتند آنرا به چالش بکشند. در حالیکه این مرجع برای
ونتوری بطور اساسی رتوریکال بود، مجدد ادعا می کند که "همه جا، به استثنای
معماری، پیچیدگی و تناقض پذیرفته شده است." قضیه گودل در اشاره به آنچه که
فیلسوفان معاصر حوزه علم به مثابه نقصی در تئوری های علمی می دانستند و به همان اندازه
آنچه که جیکوز به مثابه نقد نخستین در
تئوری برنامه ریزی مدرن می دید؛ درخور می نمود. به عنوان مثال؛ در تئوری انقلاب های علمی توماس کوهن به سال 1962، ناهنجاری ها منجر به
آگاهی سازی از نابسنده بودن پارادایم ها و در نهایت انقلاب های علمی می شود.48 به همین ترتیب؛ در تئوری شهری جیکوبز،
عناصر شهری "بی اهمیت آماری" که به مثابه "سرنخهای غیرعادی"
توصیف شده بودند، درون سیستم یا اکولوژِی بزرگترشان اهمیت فراوانی می یافتند.49 به عبارت دیگر؛ در حالی که سیمون بر
ساختار سلسله مراتبی مانند دی ان ای (چیزی که کریک و واتسون بخاطر آن در سال
1962 جایزه نوبل را دریافت کردند، همان سالی که مقاله سیمون هم برنده نوبل
شد) تأکید کرد، جیکوبز پیش از این به طور موثر به اهمیت وجود یا عدم وجود یک تک ژن
اشاره کرده بود.50
"سرنخ های غیرعادی" به همان ترتیب جهش های تصادفی بودند که چیزی
کمتر از تکامل را شکل نمی دادند. او پیشنهاد داد حضور
و یا حذف عناصر "غیرعادی" در
شهر به همین ترتیب می تواند زندگی و توسعه
شهری را شکل دهد.
برای جیکوبز، "غیرعادی" شهری ممکن است مردم باشند -ساکنین
شهرهایی که "در شرایط غیرعادی مالی، فنی، نژادی و یا فرهنگی هستند " -
یا عناصر کالبدی و دیداری. او مدعی است که برنامه
ریزان مدرن، "به ناچار باید مقادیر غیرعادی را به مثابه عناصر نسبتاً بی اهمیت در نظر
بگیرند، زیرا اینها از لحاظ آماری بی معنی هستند. آنها آموزش داده شده اند تا آنچه را که حیاتی ترین است، مردود بشمارند. "51 در اینجا ونتوری و جیکوبز در نهایت به توافق
رسیدند. همانطور که ونتوری مدعی است، معمارانِ
"بناء" مدرن، با "رویاهای نخستین خود از نظم ناب"، چشم انداز
روزمره را نادیده گرفته اند در حالیکه امکان دارد این چشم انداز روزمره "نظم پیچیده و متناقضی را که برای معماری ما به مثابه یک کل اربانیستیک"
معتبر و حیاتی است؛ ترسیم نماند.52
گذشته از نشانه های علمی، ونتوری مباحث خود را برای یک نظم پیچیده و
متناقض در درجه اول از طریق ارجاعات مکرر به تی.اس الیوت و منتقدان جدید ساخته است.
ابزارهای الیوت از نقد ادبی،- روش های انتقادی که ونتوری به این عنوان که "برای معماری نیز معتبر است" توصیف می نماید-، حوزه
معماری را بسوی تجربیات کنونی و تجربیات تاریخی تجسم یافته در سنت، می گشاید. ونتوری به نقل از الیوت نوشت: "هیچ هنرمندی از هر نوعی به تنهایی معنی کامل ندارد." این ایده که ابتدای امر الهام بخش سیستم بسته مدرنیسم بود؛ الهام بخش ونتوری برای
مباحثش در برابر تحرکات انقلابی نیز بوده است. او به این نتیجه رسید معماری همانقدر که
تکاملی ست انقلابی نیز می باشد.53
در حالیکه انتقادگرایی جدید تا به امروز، و از قبل بدلیل تکیه بیش
از حد بر طنز و پارادوکس، به شدت مورد انتقاد قرار گرفته بود، کاربردپذیری
انتقادگرایی و ایده های الیوت در زمینه تفکر معماری چنان عمیق بوده که چند سال قبل
از رابرت ونتوری، الهام بخش مانیفست مشابهی شد.54 این نمونه (که توسط بلیک نادیده گرفته شده است)
مقاله 1954 به نام "خود را به خواب زدن" بود، که در آن نِویل وار̊د، سردبیر ادبی
"نقد معماری"، بخشی از شعر مورد استفاده الیوت و کاربرد انتقادگرایی
(1933) را با جایگزین کردن معمارانه برای اصطلاحات شعری بازنویسی کرد. در این همجواری قابل توجه؛ وار̊د به خوبی توانست معماری و تئوری ای که در افق
فکری آن قرار می گرفت را پیش بینی نماید. علاوه بر این؛ ونتوری نیز به خوبی توانست معماری باقی بماند که بنظر می رسد با توجه به سنت،
تکامل و همجواری های متنی "به بررسی گذشته معماری ما بپردازد، و معماران و ساختمان ها را در یک نظم جدید قرار دهد."
همانطور که وار̊د از الیوت نقل کرد: هر از گاهی مطلوب است که برخی از منتقدان، گذشته معماری ما را مرور کنند
و معماران و ساختمان ها را در یک نظم جدید قرار دهند. این کار نه امری انقلابی بلکه به مثابه بازتعدیل است. آنچه که ما مشاهده می کنیم، تاحدودی همان صحنه است، اما از یک منظر
متفاوت و دورتر؛ ابژه های جدید و عجیب و غریب در پیش نما وجود دارند که متناسب با به
آنهایی که آشناترهستند و اکنون به خط افق نزدیک می شوند، با دقت ترسیم می گردند،
جاییکه همه آن ها جز برجسته ترین شان با چشم غیر مسلح غیر قابل مشاهده می شوند.55
پس از اخطارهای الیوت در زمینه
استفاده از شعر عامه، و ترکیب این
آینده نگری؛ مانیفست الیوت-وار̊د به سمت آگاهی رسانی از خطرات بکارگیری
تاریخ و یا هنکی تُنک برای ساخت معماری عامه رفت. وار̊د تکرار می کند، "نوظهوری یک اثر تخیلی
که فقط عامه پسند است." "و هیچ چیز
واقعا جدیدی در آن نیست، به زودی از بین می رود: زمانیکه
هر دو متعلق به گذشته باشند نسل بعدی، اصل را به کپی ترجیح خواهد داد." معضل معمار در این مورد، مانند شاعر،
" طراحی کردن برای امر عمومیِ بیش از حد بزرگ̊ مقیاس است یا امر عمومیِ بیش از حد کوچک مقیاس ". 56
علیرغم مخاطراتی که تاکنون بهرروی در ترکیب اشارات عامه نسبت به واژگان
معماری بوده؛ پیگیری "وحدت دشوار شمولیت" برای وار̊د همچون ونتوری ارزش این خطر کردن را داشته است.57 اگرچه او بعد ها از بازکردن جعبه پاندورای علائم عامه
و تاریخی ابراز تاسف کرد، ونتوری شاید کار را بر اساس این نتیجه گیری وار̊د، آغازنمود
که "به نظر می رسد الیوت به معماری که برای امر جدید بالفعل تلاش می کند،
قوت قلبی دوباره می دهد": هنرمند همیشه می تواند خود را در سنین پیری اش برای
اشتباهاتی که مرتکب شده تسلی بخشد با توجه
به اینکه اگر او نجنگیده بود، چیزی حاصل نمی شد." 58
در واقع؛ اهمیت تاریخی کتابهای ونتوری و جیکوبز با صرف نظر از منبع
تأیید تئوریکال، نشان دهنده اهمیت مبارزه برای ترکیب پیچیدگی های اجتماعی تر و رسمی
تر در طراحی معماری و شهری است. هر دو این
ضرورت انکارناپذیر را در یک زمان مشخص ساختند که رابطه طراحی با جداسازی و انحصار
شهری، خود؛ پیچیده، متناقض وهمدستانه بود. گفتمان پیچیدگی جیکوبز و ونتوری، منعکس
کننده خواستی برای شمولیت و تنوع است که به طور مستقیم یا غیر مستقیم مخالف جداسازی
عملکردی و مردمی در شهر مدرن می باشد.
39.
جیکوبز،
مرگ و زندگی، صفحات 435-436
40.
همان، ص. 435
41.
مقایسه
کنید با وارن ویور: "علم و
پیچیدگی"، سخن دانشمندان. (نیویورک
Boni & Caer 1947 )، صفحات13-1.
42.
جیکوبز،
زندگی و مرگ، ص 433.
43.
ظهور
مجدد قابل توجهی از تحقیقات و پژوهش های
پویای غیرخطی از تاریخ غیر خطی هزاران سالهء مانوئل د لاندا است (نیویورک 1997 Swerve ( در این مقاله به تایید دل لاندا از جین جیکوبز و
همچنین دانشمند تئوری سسیتم ها، آرتور ایبرال در این زمینه پرداخته شده است. این واقعیت توسط دلاندا ذکر نشده که ایبرال خود به شدت تحت
تاثیر مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی بود. جیکوبز و ایبرال مکاتبات خود را از
زمانیکه ایبرال، در مورد علم عمومی سیستم های متغیر در اوایل دهه 1990 نوشت؛ حفظ
کردند. (نیویورک1972 McGraw Hill)
44.
کریستوفر
الکساندر (1965)، "شهر؛ درخت نیست (قسمت 2)،" انجمن معماری 122 (مه
1965)، 58.
45.
مقایسه شود با ونتوری، پیچیدگی و تناقض، صفحات 16، 132
n، 13.
46.
هربرت
اِی. سیمون، "معماری پیچیدگی"، مقالات انجمن فلسفی آمریکا 106
(دسامبر 1962)، 467.
47.
همان،
468، 481.
48. مقایسه شود با توماس کوهن، کتاب "ساختار انقلاب های علمی"
(شیکاگو IL: انتشارات دانشگاه شیکاگو، 1962)، همسانی
میان تفکر جیکوبز و کوهن در نقل قول جیکوبز از کار کوهن در کتاب "عصر
تاریک در پیش رو" اشاره شده است. ( نیویورک: Random
House،2004)، صفحات 69-70-195.
49. جیکوبز، مرگ و زندگی، ص. 440. جیکوبز
به طور جدی تئوری سیستم
ها را در کتاب "شهرها و ثروت ملل"
؛ تئوری سیستم
ها (نیویورک1984( Random House، و علل ناهنجاری و
پیچیدگی در کتاب "سیستم های بقا" (نیویورک: Random House ، 1992)
و در کتاب "ماهیت اقتصادها" مورد بازبینی قرار می دهد. (نیویورک:
Random House ، 2000)
50. مقایسه شود با سیمون، "معماری پیچیدگی"، 480. جیکوبز از
مثال DNA در مرگ و زندگی استفاده نکرده است، بلکه "کمترین مقدار ویتامین ها در سیستم های پروتوپلاسمیک" را برای
نشان دادن اهمیت عناصر غیر سلسله مراتبی بکار برد.(مقایسه شود با مرگ و زندگی ، ص
443 .( با این
حال، جیکوبز با کشف ساختار DNA ازطریق
عکس مدل اولیه DNA کریک و واتسون آشنا شد، که به عنوان
پیشگفتار مقاله "علم و پیچیدگی" وارن ویور ، در گزارش سالانه 7958 بنیاد
راکفلر بکار رفته بود.
51. جیکوبز، مرگ و زندگی، ص. 443
52. ونتوری، پیچیدگی و تناقض، ص. 104
53. همان، صفحات 13،42.
54. چنین انتقادی از انتقادگرایی جدید از آر.اس. کرَن در "مونیزم انتقادی ِ کلینت بروکس"
می آید، نقادان و انتقادگرایی: باستانی و مدرن، (شیکاگو،:ILدانشگاه
شیکاگو مطبوعات، 1952)، صفحات 83-107.
55. نویل وارد، "خود را به خواب زدن"، نقد معماری 116 (اکتبر
1954)، 215.
56. همان، 217.
57. ونتوری، پیچیدگی و تناقض، ص. 16
58. نویل وار̊د، "خود را به خواب زدن"، ص 218.
منبع: ژورنال آموزش معماری (1984)، جلد. 59، شماره
بخش اول
بخش دوم
بخش سوم