کافی است چند باری به
تارنماهای سلام سینما و بانی فیلم سر زده باشید یا مجله فیلم و روزنامه شرق و جام
و جم و سایر جراید را ورق زده باشید با نام یاسمن خلیلی فر به عنوان منتقد فیلم آشنا می شوید ، خلیلی فر پیش از این
که منتقد و در حوزه سینما صاحب قلم باشد ، نویسنده است انگار خودم نیستم سومین
کتاب و دومین رمان از اوست.
رمان انگار خودم نیستم
با تم و قالب روان شناسنانه اش، روایت مسخ شدگی و دگردیسی روحی و روانی آدم هاست.
رمان هفت راوی دارد که همگی به جز شانار در دهه ی چهل تا پنجاه عمرشان به سر می
برند که هر کدام مستاصل و درمانده به نوعی در گذشته خود جا مانده اند و تلاش هر
کدام برای جهیدن و پرش از این انزوا ناکام می مانند به نوعی که روابط انسانی آدم
های داستان همگی تحت الشعاع این ناکامی و تلاش عقیم شده است، راویان اصلی داستان،
زوج کامروز و لعیا هستند که به نوعی در زندگی مشترک به یک بحران و فروپاشی عاطفی
رسیده اند، زوج علیرضا و کتایون ظاهر در ابتدای داستان خوشحال و خوش بختند اما داستان
که پیش می رود متوجه می شویم که هر دو در پازل زندگی قربانی تجربه های تلخ گذشته اند.
راویان بعدی داستان مسعود و نازنین اند که هر دو بعد از فوت فرزندشان دچار یک
اضمحلال و سرخوردگی شده اند و اما راوی؛ شانارـ فرزند علیرضاـ نماد و نماینده
تمامی فرزندان قربانی طلاق و معضلات زندگی آن هاست. در واقع "انگار خودم
نیستم" یک نوع تلنگر و نهیب به مشکلات آدم ها و گذار از زندگی سنتی به زندگی
مدرن است. انگار خودم نیستم با نثر ساده،
گیرا و روان با سبک ریالیستی به رشته
تحریر در آمده و یادآور سبک و سیاق نوشته های غزاله علیزاده است که رگ خواب مخاطب
را به دست می گیرد و همراه می کند، شخصیت پردازی کتاب فوق العاده است به طوری که
می توانیم هر کدام از راویان را به خودمان یا
آدم های اطرافمان تعمیم دهیم و همذات پنداری کنیم.
کتاب دیالوگ های ماندگار بسیاری دارد اما متاسفانه دیالوگ ها در بعضی از صفحات کتاب به
شدت زیاده گو، شعاری، اغراق شده و ملال آور است، کتاب شاید پختگی رمان اول نویسنده
یعنی "یادت نرود که" را نداشته باشد اما توانسته گلیم خودش را از آب
بیرون بکشد و در کل اثری قابل قبول باشد.