در روز اول ماه اکتبر سال 1980، در دوران اوج پستمدرنیسم، لوس ونروی گالری خود را در آمستردام، حوالی موزهی استدلیک افتتاح نمود. در یکی از مصاحبههای اخیرش، ونروی تاریخ گالری را اینگونه بازتاب میدهد: "ایدهی آن ـکه او آن را یک گالری برای "معماری و فرمهای هنرهای تصویری مربوطه" میخوانَد ـ در اواخر دههی 1970 بهوجود آمد." آثار وی، تحت تاثیر عمیق گروه پنج معمار نیویورکی ـ پیتر آیزنمن، جان هیداک، ریچارد مِیِر، چارلز گواتمی و مایکل گریوز ـ قرار داشتند؛ معمارانی که ترسیمات معماریشان، بهعنوان هنر بصری شناختهشده بود. به نقل از ونروی، "برای کلکسیونرها، تجارت جدیدی در حال شکلگیری بود؛ تجارتی که در آن، ترسیمات بهعنوان آثار هنری مستقل و زیباییشناسانه دستهبندی میشدند. آنها از معماری کاغذی یا سفارشی سخن میگفتند."
او این دست آثار را، در نمایشگاههای متعددی که آنها را به نمایش میگذاشتند بررسی نمود: گالری مکس پروتچ و مرکز ترسیمات نیویورک، آنتونیا ژانون در میلان، و آیدِز با هلگا رتزر و کریستن فیریس در برلین. بنا بر حافظه ی ونروی، گالری مکس پروتچ در آن زمان آثاری از پنچ معمار نیویورکی، ترسیماتی از فرانک لوید رایت، آلیس آیکوک و هنرمند-معمارانی همچون سیاه آرماجانی، گوردون متا-کلارک، دنیس اوپنهایم و ریچارد آرتشواگر را به نمایش گذاشتهبود و گالری آنتونیا ژوان، آثاری از آلدو روسی، جورجو گرسی، جان بالدساری و سوپراستودیو؛ و گالری آیدز نیز آثار جوزف پائول کلایهوس و او. ام. اونگرز را در خود جای دادهبودند.
اما به توصیف ونروی، "همه چیز بهخاطر ملاقات من با رم کولهاس شکل گرفت. من از آن ملاقات نهایت استفاده را بردم." او میگوید: "رم مرا تحریککرد. من با او در نیویورک ملاقاتکردم، در آن زمان، او به طور موقت در IAUS مشغول بود و در حال راهاندازی نمایشگاهی از آثار والاس هریسون [...] کاشف به عمل آمد که او به برگزاری یک گالری بسیار علاقهمند است. من در آن زمان در شرف برنامهریزی برای یک گالری برای ترسیمات بودم، و سپس او گفت: چرا در راستای ترسیمات معماری تلاش نمیکنی؟" به نقل از ونروی، کولهاس او را به خلق یک "پلتفورم جهانی" که در آن امکان وقوع اقدام استمراری، کشش و "گردهافشانی متقابل جهانی" به حقیقت میپیوست، تشویقنمود.
ونروی پس از بازگشت به هلند، تکالیف خود را انجام داده و سپس ترسیمات را بهسبب مرزهایشان انتخاب نمود؛ زیرا به گفتهی وی، "در بافت آنها، در نتیجهی حاصله، قابللمس بودند."
و بر اساس سخنان ونروی، کولهاس بر "ایدهی ترسیم انتزاعی" تاکید بسیاری میورزید. در آن زمان، کامپیوتری وجود نداشت و آنها ـ رم، پیتر ویلسون، مایک گولد ـ همگی به شکلی خستگیناپذیر مشغول به خلق ترسیمات زیبا بودند. مکان برگزاری، بهعلت نزدیکی گالری به موزهی استدلیک، علاقه به معماری و وابستگی آن به هنرهای زیبا را فزونی بخشید. این امر، با آغازِ به نمایشگذاشتهشدنِ معماری در موزهی استدلیک نیز مصادف بود.
اولین نمایشگاه ونروی، با شعارِ "معماریْ ناشناسترین، انتزاعیترین و جهانیترینِ تمام هنرهاست"، عبارتی از معمار نیویورکی،
لوبئوس وودز، آغاز گشت. نمایشگاه شامل طراحیها و ترسیماتی از
پیتر کوک،
زاها حدید،
رم کولهاس/مدلون ریزندورپ، جودیت ترنر و عدهای دیگر میشد. هتل پالاس ولفِیر و قایق الواری مستغرق مدوسا (76-1975)، که از طریق ونروی حاصل گشتهبود نیز در میان آثار حضور داشت. یکی از آثار اولیهی
OMA، در نمایشگاه اسپارکلینگ متروپلیس در موزهی گوگنهایم در سال 1978 و سپس در سال 1980 در موزهی استدلیک به نمایش گذاشتهشده بود. ونروی دربارهی این اثر (تصویر بالا) گفتهبود:
-"فکر میکنم این یکی از آثار متقدم در سال 1976 است. اثر متعلق به رم کولهاس و
مدلون ریزندورپ بههمراهی
الیا و زویی زنگلیس است، و بیشترِ آن توسط مدلون نقاشیشدهاست. این به نوعی یک طراحی بود، زیرا کمی به برجهای موجود در طراحیهای رم شباهتدارد. قرار بود شش برج برای مهاجران، بهمنظور شروع زندگی خود در دنیای جدید، منهتن، ایجاد شوند. در قسمت پشتی، برجهای ملالآوری را میبینید که متعلق به دوران موخر محلهی ویلیامزبورگ هستند. نشانهی پپسی-کولا نیز در بخش کویینز و در قسمت جلویی، یک قایق الواری، که
قایق الواری مدوسا میباشد را میبینید ـ که ارجاعی به نقاشی قرن نوزدهمی
ژریکو نیز دارد. مردم تمایلدارند تا به جهان جدید برسند، اما در واقع به آنجا نمیرسند ـ و این مشابه با چیزی است که حالا داریم، آنان که در جستن آیندهای جدید، زندگی جدید، سوار قایقهایی میشوند. در تصویر، قایق الواری نابود شده و بازماندگان شناگر آن، در حال خوردن یکدیگر هستند ـ ارجاعی دیگر به کانیبالیسم در قصهی قایق الواری مدوسای ژریکو. میتوان در آن بدنهایی نصفهونیمه دید، شاید شخصی که به مقصد میرسد؛ اما بقیه، تسلیم مرگ شدهاند. و ناگفته نماند که طبیعتا در دنیای جدید، نیروگاه برق نیز وجود دارد."
در نمایشگاه دوم، ونروی دگرباره به نمایش آثار OMA پرداخت، در حالی که استدلیک درحالِ نمایش آثار دههی 1970 آنها بود. برای نمایشگاه سوم، ونروی از آثار انتزاعی OMA فاصلهگرفته و در عوض، به نمایش "نمادگرایی فیگوراتیو" در ترسیماتِ شمشیرهای متقاطعِ
مایکل گلد پرداخت. این مجموعهی دهگانه از ترسیمات، بسیار چشمگیر بودند: آنها ابتدا در سال 1980 در
بیینال ونیز به نمایش گذاشتهشده و اولین آثاری بودند که ونروی موفق به فروش آنها شد، و یکی از موفقیتآمیزترین نمایشگاهها را رقمزدند. آنها به لودویک هاوتکر، که به نقل از ونروی، "یکی از چند کلکسیونر یا شاید تنها کلکسیونر مجموعههای خصوصی... در آمستردام بود" فروختهشدند. اما بهطور کلی، ونروی به فروش آثار نمیپرداخت. او گفتهبود: "من شخصا از نظر مالی نیازی به این کار نداشتم. اما گالری برای ادامهی بقا و خودکفایی، به درآمد نیاز داشت. [...] پولی که از گالری بهدست میآمد، برای خود گالری خرجمیشد."
ونروی نمایشگاههای خود را با
جورجو گراسی،
پیتر ویلسون و جولیا بولز،
جو کوئنن و
زاها حدید ـ شخصی که با او "جهان معماریِ یک" را تولید کردهبود ـ ادامهداد. OMA در نمایشگاه یازدهم وی، با نمایش ویژهی تکهپارههای برج بومپس (1982) (تصویر شماره 1)، یک سیلکاسکرین سهگانه که توسط استاد چاپ سیلک، برنارد رویگروک خلق شدهبود، حضوری دوباره یافت. همانطور میدانید، برج بومپس ـ که به معنای "درختان کوچک"، در توصیف خیابان میباشد ـ در سال 1988، در نمایشگاه معماری دیکانستراکتیویست در موزهی هنرهای مدرن (MoMa) نمایشدادهشد، و نسخهای از آن نیز در مجموعهی MoMA موجود میباشد. یکی از ترسیمات منتسب به
کولهاس، که در سال 1988 به ونروی تقدیمشدهبود، در عرصهی چاپ، بسیار پیشرو محسوب میشد. ونروی دربارهی این چاپ سیلک میگفت:
-"این سهگانهی امضا شدهی چاپ سیلک، در سال 1982 ساختهشد. این پروژه، سفارشی از سوی شهر روتردام، برای بخشهای بمبزدهی شهر بود. برای OMA، این فرصتی برای خلق یک امر نو بود و در حقیقت، اینکار ایدهی رم بود. او همیشه درحال کلنجار رفتن با این برجها بود، و آنها هیچگاه صاف نبودند؛ در عین حال، کمی دیوانهوار بهنظر میرسیدند. او برای هر سفارش، تلاشمیکرد تا ساختمانی اینچنین داشتهباشد. و البته، مردم آنها را نمیخواستند، و معتقد بودند که زندگی در این ساختمانها خطرناک میباشد.
چاپ سیلک، شاهکاری از برنارد رویگروک، استاد چاپ در آمستردام است. تراز کردن گوشههای اینچنین دقیق، کاری تقریبا غیرممکن میباشد؛ و اگر با دقت بنگرید، تمام خطوط همتزار هستند ـ استخر، پل، برج تاتلین. نکتهی جالبتوجه دیگر درباره این اثر، خلق آن پیش از وجود کامپیوتر و ظهور CAD CAM [ساخت و طراحی به کمک کامپیوتر] و در نتیجه، تماما دستساز بودن آن نیز میباشد. این یک طرح کلی برای چهار برج است، بههمراه استخر، یک پل قدیمی، و در بخش بالا سمت راست، چیزی شبیه به سایهای از ماهِ کامل. یک شناگر نیز در آن دیدهمیشود. همین استخر، در دو اثر دیگر نیز وجود دارد ـ هتل پالاس ولفِیر و قایق الواری مدوسا، متعلق به سال 1978. در بخش پایین سمت راست، پلانی وجود دارد که در آن، ساختمان را واقع در سایت میبینید. بالا سمت چپ، جزئیات و امضایی از OMA، به صورت معکوس دیدهمیشود، که گویی حروف اختصاری AMO را نشانمیدهند. در همان قسمت، اولین برج روتردام، یعنی کاخ سفید نیز به چشممیخورد.
این چاپ سیلک، که به وسیلهی آن به جزئیاتی بسیار ریز دستیافتند، شاهکاری خارقالعاده محسوب میشد. رویگروک، هرگز اثری اینچنین و با این ابعاد خلقنکردهبود. البته، رم تمام آن را در یک صفحه میخواست، اما رویگروک بر سهبخشی بودن آن پافشارینمود."
این چاپ سیلک، به نمونهای قابل تقدیر از رویکرد ونروی نسبت به فروش ترسیمات و توسعهی این تجارت بدلشد. این ایده در نمایشگاه هفتم او، که به آثار پدربزرگش
هندریک پتروش برلاخ میپرداخت، آغاز شد. او در این نمایشگاه، آثاری را از موسسهی هلندی متعلق به موزهی معماری وام گرفتهبود. بهعلت اینکه نمیتوانست آثار اصلی را بفروشد، چاپهایی از رویگروک را عرضهمیکرد. به نقل از ونروی: "گالری، سه عدد چاپ سیلک منتشر نمود: دو تصویر رنگی از فضای داخلی
کلبهی شکاری سنت هربرتوس (1916) و یک تصویر سیاه و سفید از اثر برلاخ برای
مسابقهی طراحی آرامگاه لنین (1924)." ونروی دریافت که "ترسیم معماری، امری بهغایت مناسب برای تکثیر گرافیکی میباشد. به این صورت، آثار اصل گرانبها و یا دستنیافتنی، در دسترس افراد بیشتری قرار میگیرند. اولین پیشنهاد، با این درک درست، دقیق و بینقص از چاپ سیلک، به موفقیت بزرگی دستیافت." او این پروسه را بهصورت مکرر انجام میداد و در نمایشگاه دوازدهم خود، که متعلق به چاپ آثار
تادائو آندو بود، متقاعد شدهبود که "سرمایهگذاری در تکثیر گرافیکی با کیفیت بالا، کاری صحیح و بهجا بودهاست."
نمایشگاه یازدهم ونروی از آثار OMA، آخرینِ او در جنوب آمستردام بود و پس از آن، گالری به مرکز شهر انتقالیافت.