جنبش نزدیک به دوران معاصر، یعنی جنبش هیپی ها در دهه
1960، به دلایلی می تواند جنبشی فرهنگی محسوب شود، اگرچه این جنبش با تاکیدی که بر
سکس، مواد مخدر، راک اند رول و اشتیاق به سرکشی دارد، کم تر از رمانتیسیسم جنبشی
عالمانه قلمداد می شود، اما اثرات درازمدتی ـ از لحاظ فردگرایی، غیررسمی بودن،
مدگرایی، سرگرمی، باورهای نسل جدید و ماسک جنسی ـ بر فرهنگ عامه داشته است.
در حالی که این جنبش به معنای دقیق کلمه جنبشی روشنفکرانه نیست، بدون هیچ برنامه
ریزی راهبردی یا سازمان رسمی، گفتمان ها، ایدئولوژی ها و ایدئولوگ های خاص خود را
داشته است. برخی خصوصیات دیگر جنبش نیز در این مورد وجود داشت: تمرکز گره های شبکه
ای ان از جمله دیْگِرها، دراپ سیتی و دِ فارمْ و فضاهایی برای شکل گیری هویت جمعی
مانند کمون های متعددی که برای هیپی های مسافر دایر شده بود و گردهمایی های منظم،
سرپناه ها و کنسرت ها که مکانی برای پرفورمنس های فرهنگی این جنبش محسوب می شدند.
روزنامه های زیرزمینی متعدد مانند روستای شرقی دیگر، خارهای برکلی و مطبوعات ازاد
لس انجلس رسانه های این جنبش بودند.
جنبش هیپی ها عمیقا از سیاست دوری می کرد اما خیلی زود بخش هایی از ان درگیر
اعتراضات ضد جنگ شد و در خلال رویارویی با
نیروی پلیس ـ مانند حادثه ی پارک مردم در سال 1969 و شهر رستاخیز ـ عناصر فرهنگی
هیپی ها نیز به کنش ساسی کشیده شدند که از مهم ترین ان ها می توان به کنش های ییپی
ها اشاره کرد.