هایائو میازاکی در سال 2013 پس از ساخت
آخرین فیلم خود یعنی "باد برمی خیزد" بازنشسته شد. به طور کلی او با رفتنش،
نشانی قابل توجه را در انیمیشن و نحوه آموزش کودکان به وسیله رسانه ها از خود به
جای گذاشت. میازاکی پیام های عمیقی با محوریت حفظ محیط زیست و صلح جویی ایجاد کرد
که نه تنها تجربه تماشا را برای کودکان غنی تر کرده است بلکه مخاطبان گسترده ای را
در بلندای زندگی برای خودش دست و پا کرده است. با نگاهی کلی به اثار هایائو میازاکی دو بن مایه ی اساسی در ان ها رخ می نماید:
ـ نگاه محیط زیستی
ناسیکا از دره باد (1984) به راحتی یکی از بزرگترین حماسه های هایائو میازاکی
است. این فیلم در زباله های پسا آخرالزمانی ساخته شده که توسط حرص و آز بشریت ویران
شده و به خاکستر تبدیل شده است. ناسیکا؛ شخصیت اصلی فیلم، یک شاهزاده خانم است از آخرین سرزمینی که به لطف
منابع طبیعی که باد و رودخانه ها به ما ارائه می دهد، هنوز قابل زندگی مانده است.
هنگامی که پادشاهی های همسایه، خانه و منابع او را پیدا می کنند، او باید راه حلی
برای جلوگیری از ویرانی کشورش پیدا کند. این فیلم بر خودِ ناسیکا تمرکز دارد که
سعی در یافتن مسیری دیگر برای بهبود زمین دارد. او برابر همه نابرابری ها مبارزه می
کند تا روشن سازد که راه دیگری برای نجات سیاره وجود دارد، راهی که به زمین کمک می
کند تا از سمومی که خود تولید کرده است شفا یابد. این فیلم بر روی احساسات میازاکی
از آلودگی و آسیب های ناشی از آن به زمین، تمرکز دارد که در طول آن، تخریب توسط
آتش و سلاح های آلاینده، به جنگ هسته ای نیز منتهی می شود.
پس از اکران این فیلم، میازاکی با همین
روند ترویج محیط زیست که حضور طبیعت به عنوان محوریت اصلی تولیداتش بود، به تولید
اثاری ادامه داد. پرنسس مونونوکه (1997) جنگی را بین طبیعت و صنعتی شدن نشان می
دهد و به عنوان یک درس مهم در مورد گرامی داشتن و محترم شمردن محیط زیست شناخته می
شود. اگر همه چیز زیادی صنعتی شود، جهان می تواند نامتوازن شود. اسپیریتِد اِوِی (2001)، که در آن با یک روحِ متعفن روبرو می شویم که روح رودخانه ای
است که هویتش بخاطر آلودگی از دست رفته است. میازاکی در مصاحبه ای عنوان کرد که
این روح، نمایانگر رودخانه ای آلوده در زادگاه خود بوده که وی به پاکسازی آن کمک
کرده است. پونیو (2008) غالباً زباله ها و پسماند هایی را در مناطقی که پونیو، شخصیت
اصلی در حال شنا کردن در آن است و برای اولین بار در آنجا با انسان روبرو می شود،
نشان می دهد. پدرش هم درباره حرص و آز انسان و خطر آنها برای پونیو صحبت می کند.
ـ پاسیفیسم یا صلح جویی
پرنسس مونونوکه نه تنها نمایشی از ویژگی
بارز احساسات هایائو میازاکی درباره محیط زیست است بلکه نشان صلح جویی نیز می
باشد. این فیلم طوری ساخته شده است که انتظار دارد شخصیت اصلی، یک جبهه را انتخاب
كند، اما انتخاب یک گروه نسبت به دیگری کار ساده ای نیست. به نظر می رسد هر دو شخصیتی
که در دو طرف این درگیری اند، به ظاهر شرور هستند و هرکدام مورد علاقه و حمایت از
جانب افرادی اند که از آن ها مراقبت و حمایت می کنند. مثال دیگر اسپیریتِد اِوِی است، جایی که همه شخصیت ها انگیزه ای دارند یا چیزی برایشان مهم
دارند مانند یوبابا؛ جادوگرِ مسئول حمام و فرزندش.
میازاکی شخصیت هایش را به داشتن بٌعدی پنهان سوق می دهد، صفتی که آنها را برای
مخاطب، به انسان نزدیکتر می کند و راهی پیدا می کند که همه گروه ها بتوانند بدون اینکه
جبهه ای را انتخاب کنند، کنارهم شاد باشند. مثال خوب دیگر می تواند همسایه ام
توتورو (1988) باشد، جایی که صراحتاً شخصیت شروری وجود ندارد. درگیری اصلی بین دو
خواهر و اضطراب آنها از مهاجرت و بهبود یافتن مادرشان است. داستان بر پویایی
ارتباط خواهران و ماجراهای بین آن ها متمرکز است، و در داستان هیچ شخصیت شروری
وجود ندارد. این بارزه ها میازاکی کمک می کند که راهی برای خلق شخصیت های جذاب و پیچیده
ی سه بعدی بیابد.
در زندگی روزمره میازاکی، صلح جویی یک
اعتقاد و عملی است که بر او تأثیر می گذارد. میازاکی در کودکی، بمبارانِ جنگ جهانی
دوم را تجربه کرد. تجربیات وی از جنگ، تأثیر ماندگارى در او به جای گذاشت که او پیوسته
در مورد خشونت سخن می گوید. وقتی میازاکی در سال 2003 برنده جایزه اسکار برای اسپیریتِد اِوِی شد، به دلیل مخالفت با حمله آمریکا به عراق، حاضر به حضور در این
مراسم نشد. میازاکی تا سال 2009 به آمریکا برنگشت. او هنوز هم علیه خط مشی های سیاسی
صحبت می کند که به عقیده وی به صلح
جویی و دیپلماسی صدمه می زنند.
نتیجه گیری
هایائو میازاکی به طور مداوم در طول فیلم
هایش پیامی ثابت داشته است. همیشه جبهه های مختلفی در هر داستان وجود دارد، همیشه
راهی برای مخالفت وجود دارد که شامل خشونت نشود و ما باید به جای تخریب طبیعت، آن را
گرامی بداریم. دلیلی که فیلم های میازاکی را همچنان محبوب می سازد این است که این درس
ها فقط بخشی کوچک در فیلم های او هستند، یعنی آنها مانند ابزار کمکی برای رشدِ مفهومی
بزرگترند. بنابراین بسیاری از فیلم های او از این کیفیت برخوردار اند که تماشای
آنها ما را به تعجب می اندازد. چه این انیمیشن، داستانش و شخصیت هایش دستی باشد، یا
جذابیتی که فیلم هایش دارد، همیشه چیزی هست که بتوان از آن لذت برد و قدردانش بود.
او ممکن است بازنشسته شده باشد، اما فیلم های او برای نسل ها همچنان مهم، مرتبط و
با ارزش خواهند بود.