برای ویتوریو جورجینی، کار، مأموریتی
از جنس یکپارچگی اخلاقی بود، تعهدی مشابه با محتوای آنچه که روشنفکران و معماران
جنبش مدرن، پس از بازسازی جنگ جهانی دوم داشتند، مانند لو کوربوزیه، لئوناردو ریکی
و مخصوصا کنزو تانگه و کیشو کوروکاوا که این دوتای اخری اعضایی از آوانگاردهای
ژاپنی دهه 1960 بودند.
به همین ترتیب، او یک بینش و در برخی
موارد، دوستی طولانی مدت با هنرمندان برجسته ای چون آندره بلاک، فردریک کیسلر، ژان
آرپ، هنری مور، ایسامو نوگوچی و دوست نزدیکش روبرتو ماتای شیلیایی داشت. وی معتقد
بود دانش، هنر و معماری این توانایی را دارد و باید در ایجاد جامعه آزادتر نقش
داشته باشد.
به همین منظور، او ابرسازه هایی را که از
سطح زمین فاصله گرفته اند، متصور شد تا تأثیرات محیطی انسان را به حداقل برساند. وی
زیستگاه های هوشمندی را طراحی کرد که از طریق مثلث بندی پیچیده ای از قطعات مهندسی
شده در مقیاس ها و کاربردهای مختلف ـ که خود نفی صریح روشهای سنتی ساخت و ساز بود
ـ فضا را مورد کاوش قرار می داد. او پروژه هایی را مبتنی بر سازه های کششی حاوی
سکوهای معلق چند منظوره، با امکانات مسکونی و تجاری، پل ها، آسانسورها و مراکز حمل
و نقل طراحی کرد.
در میان این چشم اندازها، مرکز ساوث
استریت سیپورت در نیویورک (1979)، ریوِر
کِرین در جزیره روزوِلت نیویورک (1993) و پل و
مونوریل مِسینا در ایتالیا (1998-1998) به چشم می خورد. این طرح ها این اصل را
نشان می دهند که بدون مرزهای فیزیکی، معماری در لحظه به پیشرفتی مطلق تبدیل می شود، در حالی که فرآیند مربوط
به ساخت های بیولوژیکالی که در طبیعت مشاهده می شود را به اشتراک می گذارد.
ویتوریو جورجینی از زمان ورودش به نیویورک
در اوایل دهه 1970، هم به عنوان استاد انستیتوی پِرت و هم به عنوان معمار مشغول به
کار بود. آتلیه محل اقامتش در سوهو به عنوان محل ملاقات همکاران، هنرمندان،
دوستان و دانشجویانی تبدیل شد که به واسطه شخصیت و سخاوت او جذب ان محیط می شدند.
همگی به واسطه داشتن تمایلی برای اشتراک یک تجربه شخصی و حرفه ای بی نظیر، فضایی
از انسانیت فرهنگی، تهذیب فلورانسی و بیشتر از همه شوخ طبعی و طنز، دور هم جمع می
شدند.
جیولیانو
فیورنزولی، معمار و استاد انستیتوی پِرت است و می
گوید: "من با ویتوریو جورجینی را در سال 1972 با شروع تدریس در پرت آشنا شدم.
او تا قبل از سال 1996 که به فلورانس بازگردد، آنجا ماند. چند سال بعد، ما بودجه
ای برای مرکز سازه های تجربی در دانشکده معماری دریافت کردیم، که اوبه همراه جان یوهانسن،
ویلیام کتاوالوس و من، از بنیانگذارانش بودیم. در این مرکز، ما برخی از تصاویر او
از جمله ریوِر کِرِین و مرکز لیبِرتی در بالاشهر نیویورک را داریم."
لیبِرتی سنتر، یک سازه با شبکه سیمی با
ترکیبی از منحنی ها بود که دارای ویژگی توپولوژیکال متمایزی از یک سطح یکدست مانند
نوار موبیوس بود که در اینجا به عنوان یک مرکز اجتماعات برای شهر پارکسویل طراحی
شد. این سازه ی شبکه ای که در سال 1976 توسط دانشجویان پِرت تحت نظارت جورجینی ساخته
شد، قرار بود با بتن پوشیده شود، اما به دلیل کمبود بودجه، هرگز اینطور نشد. این
اولین نمونه از معماری توپولوژیکال واقعی در ایالات متحده است.
لیبرتی سنترِ ناتمام، بعد چندین پروژه
توپولوژیکال و شهری به وجود آمد، از جمله کاسا سالدارینی که در سال 1962 ساخته شده است. این
خانه نخستین بنای توپولوژیک معاصر در معماری است و به درستی به عنوان یک مکان تاریخی
در توسکانی از آن نگهداری می شود. آزمایش های جورجینی در توپولوژی، با نگاهی به
ساخت بناها به روشی که طبیعت می سازد، آغاز شد. جورجینی در سال 1956 با هانس جِنی،
متخصص قلب و عروق سوئیسی آشنا شد، که کارش بواسطه تصاویر پیشگامی از پودرهای
ارتعاشی و مایعاتی تحت عنوان "سیماتکس" شناخته شده بود، این اشنایی باعث شد جورجیینی هم ساختمان را
از این طریق متصور شود. این رویا تحقق نیافت، اما جستجوی روش های ساخت طبیعت در
قلب این رویکرد نهفته است.
جورجینی از طریق تدریس که براساس روش
شناسی طراحی دقیق بوده است، بر چند نسل از دانشجویان تأثیر گذاشت که در آن به لطف
وجود مورفولوژی سازه ای به مسائل شهری می پرداخت. در پِرت، او مانند مدرسه ای در
درون یک مدرسه بود، حمایتی را گردآوری کرد که به سمت پروژه هایش هم سرازیر شد و به
تجسم برخی از پروژه های منحصر به فرد او که در زمان ترکش از سوهو ساخته شده بوند، کمک کرد.
آثار او در کلکسیونی دائمی در دو مؤسسه مهم فرانسه،
یعنی مرکز پمپیدو و فراک قرار دارد. او نویسنده ی کتاب "فضاشناسی: مورفولوژی علوم طبیعی در معماری
و طراحی" است. کتاب "طبیعت به عنوان الگو"
از مارکو دل فرانسیسا، کامل ترین
کتاب در مورد آثار او است.