فیلم حیوانات شبگردِ تام فورد شاید آن چیزی را که شایسته آن
بود، در مراسم اُسکارِ سال خود دریافت نکرد اما قطعاً به دلیل داشتن نفس گیرترین صحنه
های طراحی شده در سال 2016، توجه ما را به خود جلب کرد. طراحیِ سنجیده و پرهیزگارانه ی خانه ی سوزان
مورو، شخصیت اصلی داستان، یک فضای پرهیجانِ احساسی است که شما را به زندگیِ غم انگیزِ
او معرفی می کند و به روایتی که در طول فیلم دارد زندگی می بخشد.
شخصیت
سوزان مورو با بازیِ دلپذیرِ اِمی آدامز، مالک یک گالری هنری است که در یک عمارت
هالیوودی 100 میلیون دلاری زندگی می کند. هر بخشی از زندگی او حسادت آمیز است، از
کفش های پاشنه بلندِ طاقت فرسایش، تا لیوان های شیشه ایِ خانه اش. اولین برداشت ما
از او این است که او به شدت ناراضی است. در عمارت غارْمانندِ بتونی اش، او بیشتر
تنها زندگی می کند، حتی در حالی که او شوهر خوش چهره خود را تحمل می کند، یعنی
همان مردی که با خیانت به شوهر سابق اش با او ازدواج کرد. گذشته ی فرصت طلبانه اش
او را تحت تعقیب قرار می دهد و به هر طاقچه ی خانه ی پر زرق و برق اش، نفوذ کرده و
زمانِ حال او را نیز اشباع می کند. خانه بتونیْ شیشه ایِ وی و آثارِ به دقت انتخاب
شده ی آن، زندانی فضایی هستند که او را به دام انداخته اند. در دیالوگی در فیلم،
او به دوستش در مهمانی می گوید: " من به چه حقی ناراحت هستم؟ من همه چیز
دارم. من احساس ناراحتی می کنم که خوشحال نیستم."
خانه
مالیبو که توسط اسکات میچل طراحی شده است به دلیل فضاهای وسیع با راهروهایی طولانی
و اتاق های غارْمانند انتخاب شده است. کمالی که در ترکیب بتون و شیشه ای که سوزان
از روی آن عبور می کرد، وجود دارد، او را از حسِ گرمِ خانه، محروم کرده و آن را به
چیزی ترسناک، سرد و تقریباً سترون تبدیل کرده است. اینجا بیشتر محل اقامت او بود تا
جایی که بتوان آن را خانه نامید، یعنی همان چیزی که واقعا سوزان می خواست، همان
احساس موفقیت و زیبایی و ثروتمندی برازنده ای است که همیشه به آن اعتقاد داشت. شین
والنتینویِ طراح، ترکیبی از هنر مدرن و معاصر را توسط جذابیت حساب شده ای که یک
فرد برای احاطه شدن توسط اشیا زیبا به آن اهمیت می دهد، خلق کرد تا آن فرد بخواهد
در آنجا زندگی کند. اما واقعا کنایه آمیز و غم انگیز است که سوزان اعتراف می کند که
"واقعاً به همه این ها اهمیتی نمی دهد".
همانطور
که در طول فیلم مشخص شد، سوزان، این خانه ی هنری را می فروشد تا تجارت ناموفق
شوهرش را جبران کند. شفافیت زیادِ این خانه شیشه ای، دلیلی بر شجاعانه بودنِ این نما
است. هنگامی که او با سقط جنینِ پنهانیِ فرزندِ خود، همسرش را به طرز وحشیانه ای
ترک کرد، همه ی این هنر، پول و خانه زیبایی که برای بازیابیِ حسِ تعادل و موفقیتِ
او بودند به بیانی فارغ از موفقیت تبدیل شدند، یعنی یک تقلیدِ توخالی که با هدفِ
او برای خوشبختی، جور در نیامد و این بهایی است که او برای این زندگی پرداخت کرد که
او را در نهایت در دام خود رها می کند. معماری سرد و حساب شده این فضا، به بیگانگیِ
آن اشاره دارد. مینیمالیسم محدود و پالایش شده یِ خانه برای پنهان کردن همه اینهاست.
در شکل و شمایلی که والنتینو زیر نظرِ فورد ایجاد کرده است، گاهی اوقات اشیایی از
خانه ی خود فورد نیز دیده می شود، همانطور که خود فورد را با سوزان مورو می شناسند.
مینیمالیسمی غلیط در گالری هنری او، مرزِ مشترکی با یک آخرالزمانیِ فوقِ مدرن
دارد. جهانی که در آن همه چیز بسیار عالی است، فاقد انسانیت است.
تام
فورد، کارگردان فیلم و همچنین طراح مشهورِ مُد در جهان، از آن دسته از فیلمسازان
معاصری است مانند جو رایت که سرسختانه، لذتِ زیبایی شناختیِ مخاطب را در اولویت
کاری خود قرار می دهند. اما تام فورد با حیوانات شبگرد،
فرهنگِ زیبایی و آرزوی انسان برای
احاطه شدن توسط زیبایی مادی را به سطح دیگری می برد. عمارتِ فریبنده هالیوودی که
سوزان در آن زندگی می کند، یک باره وحشتناک می شود و مبلمان یا لوازم داخلی زیبا و
عالیِ آن با کنتراستِ بالایشان، در بی تفاوتی خود، دراماتیک جلوه می کنند. آنجا، زندانِ
زیبایی است. زندگی ای که سوزان در آن زندگی می کند شاید زیبا باشد اما انتخاب هایش،
او را در مکانی زشت رها کرده اند.
در زمانِ
ناامیدی سوزان برای فرار، او خود را در کتابی که شوهر سابقش برایش می فرستد، گم می
کند. دنیای کتاب دقیقاً برعکس دنیای سرد، شفاف و بی تفاوتی است که وی در آن زندگی
می کند. دنیایی خشن، انتقام جویانه، پر جنب و جوش و بارور، این دنیاییست که برای
سوزان واقعی تر به نظر می رسد.