از دهه ی 1930 ایده های لوکوربوزیه تاثیرات مشهود و
وسیعی بر آمریکا به جای گذاشت، تاثیراتی که صرفا محدود به مدارس معماری نبودند
بلکه بر دپارتمان های برنامه ریزی نیز تاثیر واضحی گذاشتند، مراکز تصمیم گیری ای
که بر سرنوشت شهرها در مقیاس ملی تاثیر می گذاشتند.
برنامه ریزان شهری پذیرفته بودند مدل پیشنهادی لوکوربوزیه در شهر درخشان می تواند
جای گزین شهرهای وضع موجود گردد؛ بر مدار این برخورد، شهرهای متراکم و خیابان
هایشان جای شان را به ترکیبی از برج ها و ازادراه ها می دادند. کتاب به سوی یک معماری
لوکوربوزیه که اول بار در سال 1923 به چاپ رسید، جز لاینفک مطالعات هر دانشجوی
معماری هم نسل گوردون ماتاـ کلارک و مبنای اموزش هایی بود که این نسل از دانشجویان
دریافت می کردند.
کالین روو برای مدت ها این کتاب را تدریس می کرد و از طریق این محتوا به مقایسه ی
ایده های لوکوربوزیه با پالادینیسم می پرداخت، او بر این باور بود که برخلاف
بناهای مهمی که لوکوربوزیه ساخته، تاثیرگذاری لوکوربوزیه همچون پالادیو از طریق کتب
مصور و تصویرسازی هایش است.
لوکوربوزیه در قالب جستارهای جمع امده در کتابِ "به سوی معماری" تلاش می
کند به سنتز رادیکال کمال کلاسیک پانتئون با زیبایی شناسی عصر ماشین دست یابد. به
باور او پیشرفت هایی که مهندسین در ساخت هواپیماها و کشتی های اقیانوس پیما بدان
ها نائل امده اند می تواند راهنمای معماران در خلق چشم اندازهایی اینده نگرانه
برای مجموعه های مسکونی و برنامه ریزی شهرها باشد.
به گمان لوکوربوزیه ساختارهای ناکارامد و غیربهداشتی گذشته بایستی به دور انداخته
شوند، درست همانگونه که یک کارگر ابزار منسوخ اش را دور می اندازد. شهر به خودی
خود بایستی منظم و خوانا باشد، الگوهای مسکن قدیمی بایستی جای خودشان را چیدمانی
از مسکنِ تولید انبوه دهند.
متن لوکوربوزیه، درون خودش خاصیت شعرْگونه ای دارد و ریتمی مخصوص به خودش ایجاد می
کند و حین راه یافتن به سرانجام هایش دست به خلق مومنتومی می زند که مقاومت برابر
ان ها در روزهای پیش از هبوط مدرنیسمِ والا سخت است. کتاب مملو از عکس های سیاه و
سفیدی که یا توسط خود لوکوربوزیه انداخته شده اند یا از لا به لای روزنامه ها
بریده شده اند؛ پارتنون، ساختمان های صنعتی با آسانسورهای غولْ آسا، ماشین های
مسابقه، هواپیماها و کشتی های بخار و حتی یک پیپ.
متن متشکله ایست از جملات قصاری که ـ در بلندای زمان ـ بارها و بارها تکرار شده
اند، درست شبیه مانتراهای مدرنیستی و البته به شدت شبهْ مذهبی: پلان یک منبع مولد
است، یک ژنراتور است و خانه ماشینی است برای زیستن در ان. مشکل معماری را فراموش
نکنید، مشکل خانه، هنوز که هنوز است به خوبی و به وضوح بیان نشده است."
گوردون ماتاـ کلارک به لحاظ گفتمانی تقریبا برابر لوکوربوزیه می ایستد، می توان
مواضع مخالفْ خوانِ گوردون ماتاـ کلارک را در تمامی شئون کلامی و نوشتاری اش یافت.
در پاسخ به لوکوربوزیه که می گوید: "مشکل معماری را فراموش نکنید"،
گوردون ماتاـ کلارک (در یکی از شاعرانه و پیچیده ترین نوشته هایش) می نویسد:"همه
تلاش آنارْکیتکچر این است که مشکلی را حل نکند"، انچه گوردون ماتاـ کلارک می
گوید پژواکی از مارسل دوشان و حتی لودویگ ویتگنشتاین ـ در تراکتاتوس ـ را در خود
حمل می کند.