"عکاسی حقیقت است. سینما حقیقتی است به طول بیست و چهار بار در ثانیه."
این ایده، خلاصه ی جنبشِ "موجِ نو" است که جنبشی در سینمایی فرانسه بوده و
توسط پیشگام این سبک، ژان لوک گدار بیان شده است. فیلم های گدار با پاسخ
به سرنوشت سنتی هنر، اخلاصی را ارائه می دهند که با روان انسان صحبت می کند.
گدار در اولین فیلم خود یعنی "از نفس افتاده" سعی در ابداع مجدد شعرهای قدیمی، به وسیله ی ایجاد تصاویر، قافیه های تصویری
و تنظیم ریتم هایی که کاملاً از ظرفیت خود برای کلیشه آگاه بودند داشت. فیلم "از
نفس افتاده" که ریسکی برای ساختارشکنیِ روایتگریِ سنتی بود، سفر یک مجرم به
نام میشل پوک کارت، با بازی ژان
پل بلموندو بود که در پاریس مخفی می شود و در نهایت
با معشوقه جوان آمریکایی اش، پاتریشیا فرانچینی، با بازی جین
اِسْبرگ فرار می کند.
در واقع ، استفاده گدار از تکنیک های
متمایز فیلمبرداری، به ویژه شیوه نئورئالیستی ایتالیایی برای
فیلمبرداری در محل بود که منجر به درکی فراواقعی از فیلم می شد. ، فیلم "از
نفس افتاده" فراتر از تلاش های نئورئالیسم برای نمایش "حقیقت" از
طریق یک مبارزه ی اجتماعی یا اقتصادی، اولین فیلم از سری فیلم های موج نو بود که
جوهره ی سینمای جدید را به عنوان واسطه ای برای "بازدارندگی" reticence به
کار می گیرد. در میان مجموعه ای از کات ها و حرکات فیلمبرداری، یک حس ایستایی کلام
وجود دارد که ما را مجبور به تجربه ی رابطه میشل و پاتریشیا در زمان واقعی اش می
سازد. گدار تمام سکانس را در یک مکان واحد می سپارد و توجه ما را به ماهیت شخصیت
این دو عاشق، بدون قطعِ جریان توسط دنیای خارجی جلب می کند.
دیدگاه
شخصی گدار در مورد وضعیت انسانی بیشتر در فیلم
کلاسیک "تحقیر" در سال 1963 با بازی بریژیت
باردو و میشل
پیکولی، آشکار می شود؛ "یک فیلم ساده،
درباره چیزهای پیچیده". ساختار روایی خطی فیلم و ماهیت پیش پا افتاده سناریو
اش که ازدواجی است در حال فروپاشی، در آغاز فریبنده است. این سادگی به طور مداوم
توسط تصویربرداریِ گدار زیر پا گذاشته می شود. به عنوان مثال مکان فیلم که روستایی
بین شهر رُم و کاپری در ایتالیا است، تناقضات درون شخصیت ها را نشان می دهد. در یکی
از سکانس های اولیه فیلم، نارضایتی کامیل در برابر مناظر باشکوه باغ ایتالیا قرار
گرفته است. این حس وجود دارد که حتی در طول تابستان، جایی که نور زیادی وجود دارد،
تنش ها بین شخصیت ها همچنان افزایش می یابد. این شیوه گدار، با اشاره به یک موضوع
عاشقانه شکست خورده، سعی در بیان انعکاس تاریکی در روح دارد.
برتری کار گدار در توانایی او در بیان بصریِ
انتزاع است. آنچه او با استفاده استراتژیک خود از قرارداد های سینمایی نشان می دهد
این است که "حقیقت" و واقع گرایی در فیلم می تواند از یک ساخته ی مکانیکی
فراتر رود. فراتر از حقیقتی که کاملاً بصری
باشد، حس بیانی وجود دارد که به ما امکان می دهد دیدگاه های خود را زیر سوال ببریم
و به قول خود گدار، سینمایی را روایت کنیم که "قادر به پنهان کردن اسرار خود
نیست".