اینکه شخصیتِ قالبی را همین طوری بی قدر کنیم، اهمیت
ان را در تاریخ و هنرِ قصه گویی نادیده گرفته ایم. شخصیت قالبی از ارکان درام رومی
و یونانی بوده است و طی دوره ی احیای سلطنت در انگلستان، تیپ های مختلفِ شخصیت
قالبی در قالب نظریه طبایع تبیین و تدوین گشت و تا قرن ها، با نفوذ و قدرت، نه فقط
در تئاتر، که در پزشکی هم باقی ماند.
تگزاسیِ پدر مدعا، دخترک اهل دره سن فرناندو که همه فکر و ذکرش رفتن به مراکز خرید
بود، کالیفرنیایی فروتن، دندانپزشک ها، وکیل ها، استادان دانشگاه و دیگر گروه های
شغلی را اغلب شخصیت های قالبی می دانند.
فیلم سازها مدعی اند که می خواهند شخصیتی سراپا نو خلق کنند. اما اگر شخصیتی سراپا
نو باشد، اصلا چگونه ممکن است، کسی او را بفهمد؟ همان طور که در بسیاری از فیلم
های به یادماندنی می بینیم، پدیداوردن هرچیزی که نو باشد، اغلب محصول گرداوردن
عناصر قالبی است که قبلا گرد هم نیامده اند. . .
مایکل کورلئونه فقط گانگستر نیست؛ پدرخوانده است؛ آن موجود درنده ی آبزی فقط کوسه ای
بزرگ نیست؛ آرواره هاست، آن مخلوق چسب و قیچی کاری شده که بذاق دهانش پیوسته
اویزان است فقط حشرهْ واره ایْ بزاقْ آویزانْ نیست؛ بیگانه است، ان دو زن فقط خانه
دار و پیشخدمتی سر به هوا نیستند؛ تلما و لوییزند.
هیچ اشکالی ندارد که کار را با عناصر قالبی شروع کنیم؛ قِلِقِ کار ان است که از ان
عناصر قالبیِ شخصیت فراتر رویم.