تعریف مردانگی سمی
مردانگی سمی،
مجموعه ای از نگرش ها و روش های رفتاری کلیشه ای است که به مردان مرتبط دانسته شده
یا از آنها انتظار می رود. با این حال، حاوی تأثیرات بسیار منفی بر خود مردان و کل
جامعه است. کلیشه ی مرد "نان آور"، "مرد باغیرت" یا "مرد
قوی، که گریه نمی کند" می تواند منجربه رفتارهای مخرب مرتبط با مردانگی سمی
شود که نه تنها به خود آنان فشار وارد میکند بلکه زمینه ساز خشونت علیه زنان و
کودکان نیز هست.
"فقط دختران گریه میکنند، مرد باش" این جمله و جملات مشابه آن را چندین
بار بر زبان آوردید؟ چندین بار شنیدهاید که پسر خوب پسری عاری از احساسات است؟
همه ما شاید در ایجاد پدیده "مردانگی سمی" همراهی کردیم، تلاشی
ناآگاهانه در ایجاد این باور که مردان باید بر همه مسلط باشند، هیچ نیازی نداشته
باشند، هیچ احساسی نشان ندهند و همیشه برنده باشند.
"مردانگی سمی" مفهومی است که در بحثهای آکادمیک و رسانهای به انتظارات
فرهنگی و معیارهای رفتار پرخاشگرانه مرد اشاره دارد که نه تنها برای زنان و جامعه
بلکه برای خود مردان نیز مضر است، این مفهوم در ابتدا توسط نویسندگان مرتبط با
جنبش اسطورهای مردان مانند شپرد بلیس برای تقابل تصورات کلیشهای از مردانگی با
مردانگی "واقعی" یا "عمیق" مورد استفاده قرار گرفت، در واقع
اصطلاح مردانگی سمی از جنبش اسطورهای مردان در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ نشأت گرفته و
بعد از آن در نوشتن دانشگاهی و عامیانه کاربرد گستردهای پیدا کرده است.
برخی از نویسندگان مرتبط با جنبش اسطورهای
مردان میگویند مردان در جامعه مدرن ارتباط خود را از دست دادهاند و فشارهای
اجتماعی از جمله رفتارهای خشونت آمیز، رقابتی، مستقل و بدون احساس که بر مردان
وارد میشود را به نوعی "سَم" مردانگی میدانند، فشارهایی که در مقابل
مردانگی "واقعی" یا "عمیق" قرار میگیرد؛ میتوان گفت صفات
سنتی مردانه مانند ارادت به کار، افتخار در برتری در ورزش و تأمین هزینههای
خانواده "سمی" محسوب نمیشوند.
به گفته مایکل فلود جامعه شناس "اینکه از پسران انتظار
داریم که فعال، پرخاشگر، سخت، جسور و مسلط باشند نمونهای از انتظارات سمی است"،
در فرهنگ تحت شمول مردانگی سمی، مردان اجازهٔ گریه کردن ندارند، اما در عوض در
بروز خشم آزاد هستند و احساساتی که سرکوب شده است به شکل خشم اجازهٔ بروز پیدا میکند.
اولین کسانی که قربانی این خشم میشوند نیز زنان اطراف آنها هستند، اینگونه است
که خشونت علیه زنان در وجود مردان جامعهٔ مرد سالار ریشه میدواند.
در پژوهشهای مختلف مردانگی سمی را به جعبهای باریک تشبیه میکنند که مرد در آن
قرار میگیرد، در واقع مردانگی سمی جعبهای تنگ و انعطافناپذیر است که مردان تلاش
میکنند به هر قیمتی که شده در آن جای بگیرند، وقتی مرد وارد این جعبه میشود باید
احساسات خود را مخفی کند تا به داشتن احساسات زنانه متهم نشود، در واقع در مردانگی
سمی مرد نمیتواند نزد دیگران بگویدکه فلان نوزاد چقدر بانمک است، نمیتواند بگوید
که دلش هوس بیسکویت کرده و نمیتواند در کافه پنکیک میوهای سفارش دهد چون او یک
مرد است نه یک زن!
اگر مردی نتواند وارد این جعبه شود از سوی بقیهٔ مردان نادیده گرفته خواهد شد و به
خاطر رفتارهایش به سخره گرفته میشود، در واقع مردان قربانی مردانگی سمی باید درد
و رنج را در سکوت تحمل کنند، به چیزی نیاز نداشته باشند، هرگز چیزی را از دست
ندهند، به غیر از خشم و شجاعت ظاهری حس و هیجان دیگری را به نمایش نگذارند، به هیچکس
وابسته نباشند و کاری انجام ندهند که بقیه آن را به عنوان ضعف تلقی کنند.
شاید تصور کنید این ویژگی مردان جامعه سنتی است اما باید توجه داشت که بین مردانگی
سنتی و مردانگی سمی تفاوت وجود دارد، تلاش برای موفقیت در کار و تأمین نیازهای
خانواده، برنده شدن در رقابتهای ورزشی و وفاداری به دوستان همگی جزو معیارهای سنتی
مردانگی به حساب میآیند که سمی نیستند، مهمتر از همه این که نیاز مورد احترام
واقع شدن ابداً سمی نیست، همهٔ انسانها میخواهند مورد احترام دیگران قرار بگیرند
اما تلاش افراطی برای وادار کردن دیگران به نشان دادن احترام (با اعمال زور و
تهدید) کاملاً در داخل مرزهای مردانگی سمی قرار میگیرد.
نفی مردانگی سمی به این معنا نیست که مرد نباید قدرت داشته باشد و خود را مسلط
بداند، بلکه مردانگی سمی به شکل شدید مجموعه خاصی از صفات و رفتارها گفته میشود
که از نظر فرهنگی برای مردانگی مناسب تلقی میشود در بسیاری از موقعیتها، بیان
معتدل این صفات، همراه با دیگر آرمانهای مردانه، کاملاً سالم و سودمند از هر
جنسیتی است اما در مردانگی سمی شاهد بروز افراطی آن هستیم.
وقتی ما مردان را به سمت مردانگی سمی سوق میدهیم نمیدانیم که عوارض آن بر ما نیز
حاکم میشود، اگر به آمار ارائه شده توسط مسئولین نگاه کنیم در زمینه خشونت، آمار
پزشکی قانونی و پلیس نشان میدهد غالب افرادی که دست به خشونت میزنند، مرد هستند
و در مقابل غالب قربانیان برخی رفتارهای خشن چون چاقوکشی را نیز مردان تشکیل میدهند.
در واقع این موضوع مختص ایران نیست و در کشورهای دیگر نیز
درگیریهای منجر به خشونت، بیشتر توسط مردان صورت میگیرد، بسیاری از متخصصان
معتقدند که طبیعی انگاشتن رفتارهای خشن در پسران، آنها را به این سمت سوق میدهد.
همانطور که پیش از آن گفته شد مردانگی سمی سبب میشود که مردان به دلیل پذیرفته
شدن در جمع دوستان و قوی بودن از نظر زنان اغلب احساسات خود را بروز نمیدهند چرا
که فرهنگ سنتی این موضوع را دامن زده است که پسران برای مورد تأیید قرار گرفتن
باید عاری از احساسات و سرشار از خشونت و قدرت باشند، سرکوب کردن احساسات و عدم
ابراز آن سبب پدیدههایی مانند خودکشی میشود.
تحقیقات حاکی از آن است که مردانگی سمی با نرخ بالای اعتیاد به الکل و مواد،
افسردگی و استرس حاد مرتبط است. مردانگی سمی، در تمامی اشکال تحقیر زنان، زن ستیزی
و خشونت قابل مشاهده است. جالب است بدانید طبق پژوهشها، نرخ بالای اچ آی وی، به
مردانگی سمی مرتبط دانسته می شود چرا که مردانگی سمی، استفاده از کاندوم را که
نوعی رفتار مراقبت از خود و دیگران به شمار می رود، تحقیرمیکند و کوچک می شمارد.
گفته می شود یکی از دلایلی که نرخ کرونا را در مردان بیش از زنان بالا برده است،
سرباز زدن آنها از استفاده از ماسک و کوچک شمردن ویروس کروناست که ریشه در تفکر "آسیب
ناپذیری" مردان مبتلا به مردانگی سمی دارد.
مردانگی سمی
بسیار مشابه شرم سمی ست. اگرچه شرم می تواند یک پاسخ احساسی متناسب باشد وقتی ما
رفتار خجالت آوری بروز میدهیم ، اگر به واسطهٔ متفاوت بودن از دیگر انسانها احساس
شرم کنیم، بسیار مخرب و آسیبزا خواهد بود. مردانگی نیز به خودی خود مشکلزا نیست،
اما "مردانگی سمی" به طور قطع، یک مشکل جدی است.
آنچه مردانگی
سمی را آسیب زا میسازد آن است که این نوع مردانگی، رفتارها، باورها و نگرشهای
مردانه ی سالم ؛ بهنجار و الهامبخش را تبدیل به مفاهیمی غیرقابل انعطاف و مخرب
میکند. مردانی که به کار کردن خود افتخار میکنند، یا از ورزشکار بودن خود لذت میبرند،
و یا از فداکاری برای خانواده یا اطرافیانشان احساس غرور میکنند، مردانگی سمی را
بازتولید نمیکنند. این فعالیت ها میتوانندجنبه هایی سالم و لذتبخش از مردانگی
باشند که به فرد و اطرافیانش کمک میکند. مشکل آنجایی بارز می شود که این مردان،
تصور کنند برای "به اندازه کافی مرد بودن" باید عشق، تایید، و پذیرش را
از دیگران دریغ کنند یا اگر نمی توانند به اندازه همسران شان درآمد داشته باشند،
احساس خشم یا حقارت نمایند.
بارزه های مردانگی سمی
اگر شما دوست دارید لباسهایی بپوشید که دیگران
فکر میکنند زنانه هستند، شجاعت در جهت کنار زدن کت و شلوار مردانه قسمتی از
بهترین نسخهٔ شماست، شجاعترین نسخهٔ شما. مردانگی سمیهمواره تلاش دارد که شما را
مجبور کند تا مطابق استانداردهای برساخته ی محیط اطراف خود رفتار کنید. در سوی
دیگر، مردانگی اصیل و ارزشمند شما را به صادق بودن با خودتان تشویق میکند. مردانگی
سمیبه شما میگوید که اگر شریک زندگی شما بر سر شما فریاد میزند، حتما شما باید
به طور متقابل تلافی کنید، اما مردانگی اصیل به شما مسیر دیگری را نشان میدهد که
رفتار توام با آرامش و فروتنی است.
طبق آماری که ارائه میشود مشاهده میکنیم که غالب افرادی که به علت خودکشی جان
خود را از دست میدهند، مردان هستند چرا که معتقدند مردان نباید دست نیاز به سمت
دیگری دراز کنند، مطالعات محققان دانشگاه مریلند در سال ۲۰۱۸ نشان داد این دیدگاهی که از مردان به صورت
افراطی و غیرمنصفانهای انتظار دارد تا آنها قوی باشند باعث میشود تا مردان در
زمان افسردگی دیرتر کمک بگیرند و همین میتواند به بدتر شدن اوضاع و اقدام به
خودکشی دامن بزند.
موضوع دیگری که از مردانگی سمی نشئت میگیرد نیز مسئله مواد
مخدر و اعتیاد است، همانطور که میدانیم تعداد بالایی از مصرف کنندگان و روی
آورندگان به مواد مخدر را نیز مردان تشکیل میدهند، از طرفی عدم بروز احساسات در
مردان سبب میشود که زندگی خانوادگی نیز تحت تأثیر قرار بگیرد.
وقتی مرد از بیان احساسات نهی شده است در
طولانی مدت رابطه عاطفی پدران با فرزندان در خانواده دچار مشکل میشود، به اطراف
خود نگاه کنید چند پدر میشناسید که توان برقراری رابطه عاطفی مستحکمی را با فرزند
نوجوانش دارد؟ رابطه عاطفی بسیاری از پدران با ورود کودکانشان به فضای مدرسه، کم
رنگ میشود و توان بروز عواطف خود را از دست میدهند چرا که آموزههای غلط او را
به سمت مردانگی سمی سوق داده است از سویی زمانی که پدران میخواهند حتی درخصوص
دغدغههای خود با فرزندانشان صحبت کنند، بسیار زودتر از مادران، فضای گفتوگوی آنها
به سمت خشونت میرود و توان بیان کلامی مناسب را از دست میدهند.
میتوان گفت که این تفکرات به حذف نقش تربیتی پدران دامن زده است. پدری که با
کودکش به ویژه اگر دختر باشد، کمتر بازی و گفتوگو میکند و با او وقت چندانی صرف
نمیکند و در مقابل با فرزند پسرش، به تصور این که نباید پسری احساساتی تربیت کند،
کمتر درباره احساسات او و البته احساسات خود به گفتوگو مینشیند، آرام آرام
ارتباط خود را با آنها از دست خواهد داد.
ما ضد مرد نیستیم و نمیخواهیم قدرت مردان را از آنها بگیریم بلکه هدف ما کمک به
سالم بودن مردان و کمک به موفقیت و کمک برای هدایت در شرایط دشوار زندگی است، اما
چگونه میتوانیم مردانگی سمی را در سن بلوغ به هم بزنیم؟ بیایید با حذف برخی
عبارات از خانه و جامعه خود شروع کنیم.
به این مثال توجه کنید: من با دختر کوچکم در زمین بازی هستم. پسری غریبه وسایل
بازی او را به هم می زند و بچه من گریه میکند. به فرزندم می گویم "بیخیال پسر
است دیگر" مادر او هم به بهانه این که پسر بچه و شیطان است از درخواست پسرش
برای عذرخواهی از فرزند من غفلت میکند و هر دو زمینه مردانگی سمی را فراهم آوردیم.
همه ما بارها این جمله را به کار بردیم "او پسر است"؛ "ذات مردان
همین است"، "شیطنت ویژگی پسران است" و اغلب هنگام بحث درباره رفتار
یک پسر بروز خشونت و شیطنت فراوان را امری طبیعی جلوه دادهایم همانطور که اجازه
ندادهایم زمانی که زمین خوردند گریه کنند اما توجه داشته باشیم آنچه از پسرانمان
انتظار داریم، به خصوص در مورد پرخاشگری، ماندگار است.
بنابراین اولین گام برای مقابله با مردانگی سمی این است که فرهنگ غلطی که میگوید
پسران از نظر بیولوژیکی برای خشونت و متزلزل بودن ساخته شدند را فراموش کنیم، ما
باید با حذف عبارات "پسران طبعیتشان این است"، "او این کار را میکند
چون دوست دارد" از مکالماتمان به پسران اعتبار بیشتری دهیم.
در گام بعدی باید احساسات مردان و پسران را به رسمیت بشناسیم و به آنها اجازه
بروز دهیم، طبق نظریه یادگیری اجتماعی، آموزش پسران برای سرکوب احساسات آسیب پذیر
است، همانطور که در جمله "پسران بزرگ گریه نمیکنند"، بخش قابل توجهی از
جامعه پذیری جنسیتی وجود دارد، ما باید احساسات مردان را به رسمیت بشناسیم.
مرد واقعی بودن کاریکاتور مردانه خشن نیست و مشخصاتی که معمولاً به عنوان ضعف
تعریف میشود قسمتی از کل یک مرد سالم است، بی سوادی احساسی و تفکر گروهی به مردان
ما اجازه میدهد به قربانی کردن دیگران به علاوه خودشان ادامه دهند، اگر مردان
احساس میکنند باید مردانگی خود را تأیید کنند، آنها را تشویق کنید که این کار را
به روشهایی انجام دهند که خود را رشد دهند بدون اینکه دیگران را از بین ببرند.
وقتی مردان نقشهای خود را گسترش دهند، همه سود میبرند به عنوان مثال کودکانی
که با پدر خود وقت میگذرانند و از آنها حمایت عاطفی میگیرند، بزهکاری پایینتر،
افسردگی کمتر و حتی رضایت بیشتری از زندگی دارند وقتی مردان با خانواده،
دوستان و اجتماع ارتباط قوی برقرار میکنند، همه برنده میشوند.
مردانگی سمی به همه ما آسیب میزند پس باید جعبه مردانگی سمی را نادیده بگیریم،
پسران در خانهها و کلاسهای درس ما شایسته بهترینها هستند و ما به عنوان
بزرگسالان زندگی آنها، باید برای از بین بردن پیامهای فرهنگی و ساختارهای
اجتماعی که مردانگی سمی را تقویت میکنند تلاش کنیم، ما کارهای زیادی پیش رو داریم،
اما میتوانیم با حذف یک عبارت شروع کنیم، پس بیایید عبارت "مرد گریه نمیکند"
را برای همیشه از زندگیمان حذف کنیم.
هتروسکشوالیتی(علاقه
به زنان)، قدرت ( زورِ بازو/شجاعت)، عدم بروز همه عواطف به جز خشم (منطقی باش!
گریه نکن!) و نان آوری. به طور کلیشه ای از سنین کودکی، پسران با این مولفه ها
اجتماعی می شوند و یاد می گیرند که این مولفه ها سازنده ی"هویت مردانه"
اند.
نکته: دقت کنید برخی از این مولفه ها( مانند هتروسکشوالیتی یا قدرت) ممکن است به
خودی خود مشکل زا نباشند اما کلیشه سازی این مفاهیم به عنوان مولفه های لازم و
ضروری هویت مردانه است که مشکل ایجاد می کند.
فرهنگ و جوامع مردسالار، سوخت اصلی مردانگی سمی را فراهم میکنند. مردانگی سمینه
تنها افراد دگرجنسگرا را تحت تاثیر قرارمیدهد، بلکه حتی به مردان همجنسگرا و
دوجنسگرا و بی جنسگرا نیز لطمه وارد میکند. مردانی که ممکن است علاقه به سکس یا
رابطه با جنس مخالف نداشته باشند، در چارچوب مردانگی سمی، برچسب می خورند. زمانی
که ارزشهایی مانند داشتن اندام ماهیچه ای و عضلانی ، ارزش و "هنجار"
مردانه تلقی می شود، بدن مردانی که ممکن است در این چارچوب کلیشه ای نگنجند، بی
ارزش سازی شده و "ظریف" و "زنانه" تلقی می شود. به طور قطع
مردان دگرجنسگرا مسئول پرورش مدلهای مسموم مردانه هستند، اما وجود منشا
دگرجنسگرا، صرفاً بدان معنی نیست که این پدیدهٔ واگیردار نمیتواند همهٔ افراد را
آلوده کند.
عبور از مردانگی سمی
برای غلبه بر
مردانگی سمی، که در واقع بازتولید کلیشه ای نسخه ی انعطاف ناپذیر جوامع مردسالار
وهترونرماتیو از مردانگی است، بهترین روش آن است که از تولیدکلیشه های مرتبط با آن
بپرهیزیم و اگر خودمان را به عنوان یک مرد هویت یابی می کنیم، تلاش کنیم تا شیوه
ها و فرم های جدیدی از مردانگی را به نمایش بگذاریم که بازتاب "خود" اصیل
ما هستند به جای اینکه تکرارکننده ی نسخه های کلیشه ای باشیم که فرهنگ و رسانه و
جامعه به ما تحمیل می کند. اتکای به خود و شجاعت یک مرد، وابسته به کاربیرون از
خانه نیست.
مردان می توانند نسخه های دیگری از اتکابه نفس را با پذیرش مسئولیت هایی مانند
کارخانگی و سهم برابر در تربیت و نگهداری از کودکان برعهده بگیرند. مردان می توانند
گریه کنند، میز شام بچینند، لباس صورتی و زرد و نارنجی بپوشند، آشپزی
کنند،احساساتشان را بروز دهند، ورزش دوست نداشته باشند، عاشق سکس با زنان نباشند،
منطقی نباشند، آسیب پذیری شان را ابراز کنند، درخواست کمک کنند، به جای افسرپلیس
یا کارگر کارخانه، مربی کودک یا پرستار سالمند باشند و همچنان "مرد" باشند.
مردان، با هر نوع گرایشی می توانند تعاریف خودشان را از مردانگی ارائه دهند و تمام
تلاش شان را بکنند تا بهترین خودشان باشند.
شکستن مردانگی سمی دشوار است و نیاز به آگاهی، تلاش و پذیرش همه افراد جامعه دارد.
طبیعی است که همواره مردانی که در این راه تلاش میکنند ممکن است برچسب بخورند و با
رفتارهای مسموم از سوی برخی از همجنسان شان مواجه شوند اما اگر این ابرازهای متنوع
و رنگارنگ مردانگی به فراوانی به نمایش دربیایند، به مرور و در طی سالیان، تصویری
سالم تر و معتدل تر از مردانگی، تبدیل به هنجار رایج جوامع خواهد شد.
|