ـ ویلا فرم نیست؛ یک برنامه انتقادی است، ویلا فرم
نیست؛ سبک زندگی است، ویلا فرم نیست؛ امکان بسط گفتمانی است؛ ویلا یک نهاد است.
ـ ویلا، به لحاظ شکلی، غیرقابل تکثیر است.
ـ ویلا یک سوپرْاتومبیل است، لازم نیست مثل یک اتومبیلِ متعارف کار کند، چرا که یک
ماشین فراْبهینه سازی شده [درون یا برون دیسیپلینی] است، ماشینی که قرار است از
طریق تولید فراْزبانْ به بسط گفتمانی بیانجامد.
ـ ویلا به واسطه ی امکانات ابعادی و وجوه اقتصادی اش، نسبت به دیگر گونه های
معماری بستر مناسب تری است برای تولید وضعیت فلسفی؛ تلاش برای مقررسازی رابطه ـ ای
نامشروع و البته بعضا زورکی ـ بین عناصری که در کل، یا از منظر عرف و پذیرش همگانی، نمی
توانند هیچ رابطه ای با هم داشته باشند.
ـ ویلا یک "مازاد" است؛ برخی مواقع "نظامْ هایِ فکرِ معماری"
ویلا را [به مثابه یک تایپ] انکار کرده اند ولی نهایتا ان را به عنوان "وصله
ای ناجور از خود" پذیرفته اند و "سیاستِ ویلا" را به مثابه لایه ای
گفتمانی [به ناچار] مشروعیت بخشیده اند و تلاش کرده اند بر اساس فشارهای منطق
دیسپلینی ان را کنترل کنند"، از این منظر ویلا نوعی "مقاومتِ خطْ
شکن" است درون "منطق گورستانیْ پادگانیِ دیسپلین" که در مواردی به
بسط بنیان های دیسپلینی دامن زده است.
ـ در کشورهایی که سرکوب از قالب های سیاسی و اقتصادی اش عبور کرده و به یک نهاد
فرهنگی و اجتماعی و روانی بدل شده است، طراحی ویلا با تمرکز بر سبک زندگی و زیستِ
آلترناتیو می تواند پاسخی انتقادی باشد به وضعیت؛ ویلا نوعی قریحه ی آزاد است و از
همین رو با منطق حاکم بر تایپولوژی زاویه دارد.
ـ ویلا می تواند هوشمندانه پاسخی انتقادی باشد به نوْکیسه گرایی و تجمل گرایی رانتی،
مخصوصا در کشورهایی که انباشت سرمایه ی مازاد برای لایه های نزدیک به مناسبات
قدرت، امکان های وسیعی برای ریخت و پاش های عجیب مالی و پول شویی و . . . فراهم می
اورد؛ ویلا از یک بعد آیرونیک است و از سوی دیگر می تواند پارودیِ سوگِ فرهنگی
وضعیت باشد.
ـ ویلا می تواند پاسخی باشد به پنهان و زیرین ترین تمایلات عاطفی، روانی و جنسی
کاربر، ان هم در شرایطی که این تمایلات در حوزه عمومی امکانی برای بروز ندارند،
ویلا به سبب آزادی های ژنتیکش می تواند نهادِ مقاومتِ منفی برابر فرهنگ غالب باشد؛
ویلا می تواند یک خُردهِ فرهنگ یا پادْفرهنگ باشد؛ ویلا الزاما تایپْ گریز نیست،
اما غالبا تایپْ ستیز هست و به موازات باید در نظر گرفت ویلا اصلا یک تایپ [صرفا]
مسکونی نیست.
ـ ویلا گرهی است زیستی که امکانِ هَمْ رَسشِ نسل ها، طبقات و خانوارها را در بازه
ی زمانی کوتاه فراهم می اورد، از این روست که نباید ویلا را یک تایپِ مسکونی تعریف
کرد و از همین روست که تلاش برای تزریق روابط حاکم بر خانه های مسکونیِ شهری به
ساختار ویلا، عملا سقطِ نارَسِ معماری ویلا را به دنبال خواهد داشت؛ نمی توان یک
اتراقگاه خُردِ اجتماعی که همزمان می تواند یک ماشین برگزاری مهمانی یا یک زِهدان
تارَکِ دنیایی باشد را به یک خانه ی مسکونی تقلیل داد؛ ویلا امکان نوعی از شهریت
در مقیاس خُرد را در خود نهادینه دارد و از همبن روست که بایستی بتواند برنامه های
پیچیده ی فراتر از مقیاس یک خانه را در خود بپروراند؛ ویلا با کمی اغماض یک شهرْمنزلگاهِ کوچک در حاشیه شهر اصلی است.
ـ ویلا امکانی است برای راه رفتن، نه نشستن، و البته امکانی است برای لم دادن
های متنوع و در فضاهای مختلف، ویلا در برخورد با بدن انسان می تواند فاصله
معناداری با زیست درونْ شهری و مسکونیِ تن انسان داشته باشد، ویلا تلاشی است برای
به حداقل رساندنِ ابعادیِ تمامی عرصه های درونی به نفع رفتن به تهیِ پیرامونی و
منظر بیرونی؛ ویلا یک ماشین منظر حداکثری و یک ماشین زیستِ درونیِ حداقلی است و
تلاش بر تولید مناسبات و روابط درونی ویلا متناسب با خانه های شهری یک مداخله
فرهنگیِ فریبکارانه در تجربه ی زیست کاربر فضاست.