اندرو کوُیْلتی عکاس
استرالیایی، برنده جوایز متعددی از جمله جایزه گلدن والکلی در سال ۲۰۱۶ و وورد پرس فتو در سال 2019 است. او در
ابتدای مسیر حرفه ای خود پس از به اتمام رساندن دوره عکاسی در سال ۲۰۰۴ در
استرالیا فعالیت حرفه ای خود را به صورت عکاس
تمام وقت در فیرفکس مدیا شروع کرد، پس از آن مدتی به زندگی در نیویورک
پرداخت و از سال ۲۰۱۳ به افغانستان رفت تا به عنوان عکاس مستقل و فریلنسر فعالیت
داشته باشد. او از جمله
عکاسانی است که مهمترین اتفاقات افغانستان را در سالهای اخیر از درون مشاهده کرده
و بازتاب داده است. نگاه کویلتی به این جغرافیا و مردمانش از آنجا جذاب میشود که
به عنوان یک خارجی با تجربه زیسته در چند قاره، سعی میکند تا نگاهی بی طرف و
انسانْ محور به تاریخ معاصر افغانستان داشته باشد. شاهدی راستین از درون وضعیت
موجود افغانستان.
او در مثلثی در حرکت و کنجکاوی است که ضلع اصلی آن مردم افغانستان یا به عبارتی
انسان بی سلاح قرار دارد و دو ضلع مقابل آنها، جنگ جویان کشورهای خارجی و جنگجویان
داخلی قرار دارند. وضعیتی عجیب اما واقعی ...
اندرو کویلتی در عکس هایش تلاش میکند در مقابل کسی قرار نگیرد و صرفا در کنار
انسان ها باشد، گاهی مردم افغانستان، گاهی سربازان افغانستان و گاهی هم هموطنان
خودش در افغانستان.
تجربیات او از این سالها در بسیاری از وب سایت ها و مجلات به عنوان
گزارشی معتبر از وضع موجود و حقایق جنگ افغانستان منتشر شده است اما موردی که می توان
بیش از همه به آن توجه کرد نه داستان غم انگیز و پر درد انسانهاست بلکه تقابل
انسانها با هم در این نقطه جغرافیایی است.
در مجموعه ای که کویلتی از کارگران غیر متخصص گرفته است با نگاهی هوشمندانه
مواجه هستیم. در برخورد اول کارگرانی را میبینیم که در فرقان و یا ابزار کارشان نشسته
اند و در مقابل دوربین اندرو ژست گرفتهاند. تو گویی بعضی از آنها بر مبلی راحت تکیه
کردهاند. در نگاه بعدی، پرده سفیدی را میبینیم که بسیار ناشیانه و به عمد تنها
بخشی از تصویر را پنهان کرده، پرده سفید به نوعی شخصیت دوم تصاویر است، تنها در
محدوده سر سوژه قرار گرفته و خطوط سر و صورت را به صورت آشکارا از زمینه جدا میکند.
در بسیاری از تصاویر دست و چهره فردی که این پرده را گرفته است نیز نمایان است.
مردی از جنس همان افراد، این بار به عنوان دستیار عکاس یا به نوعی بخشی از این
داستان که کمتر از سوژه اصلی نیست.
سه شخص در شکل گیری این تصاویر دخیل هستند؛ کارگر که سوژه اول است و دقیقا در
ارتفاع دوربین قرار دارد و یا بالاتر از آن است. هشیار نسبت به وجود دوربین و در
تلاش برای نشان دادن خودِ ایده آلش در تصویر، در واقع در مقابل دوربین نشستنش به
معنی نداشتن کار و درآمد است اما در کمتر نگاه های آنها میشود ترس و نگرانی را
دید.
شخص دوم عکاس است که سعی میکند وضعیت را تشریح کند. خود را در همان ارتفاع
سوژه قرار داده و لحظه ای را ثبت می کند.
در نهایت فرد یا افراد سومی که بخش از محیط پیرامون هستند و تلاش میکنند
خود و این محیط را مخفی کنند.
ارایه تصاویر به صورت سیاه و سفید نیز کمک
کرده تا سوژه اصلی بهتر دیده شود، سفیدی پارچه و لباس های تیره افغان ها سبب
کنتراست چشمگیری شده و این تضاد در نواحی سر و صورت سوژه به اوج خود میرسد.
اندرو کویلتی
مجموعه عکس های مهم دیگری هم دارد در عکسی که یکی از
معروف ترین عکس هایش است، اتاقی از یک بیمارستان را میبینیم که به واسطه حمله
هوایی نیروهای آمریکایی تخریب شده، تجهیزات اتاق و سایر موارد کاملا گویای وضع
موجود است، غبار حاصل از بمباران بر روی تمام اشیا اتاق از جمله جنازه روی تخت نیز
نشسته است. گویی که آن نیز بخشی از اشیاء ویران شده این فضاست، همرنگ و یکنواخت؛
بدون ذره ای تفاوت با ماهیت سایر اجسام. او در توضیحات این عکس گفته است که اولین
خبرنگاری که بعد از بمباران وارد این بیمارستان شده ، او بوده و تنها اثری که از
انسان در این بیمارستان یافت می شده همین بدن بی جان بوده است.
در مجموعه ای دیگر که
اندرو کویلتی تحت عنوان ambulance bomb منتشر کرده عکس های تاثیرگذارتری می بینیم.
مجموعه ای که در سال 2018 در کابل گرفته شده است، لحظاتی است بعد از بمباران و
حمله نیروهای نظامی، در یکی از تصاویر این مجموعه اولین چیزی که می بینیم شاید
خرابه ای از جنگ باشد که به واسطه خودرو و ساختمان تخریب شده. در تصویر، میزان
تاثیر و تخریب حاصل از این بمباران قابل درک است. در میان همه این ها، بدن های
مردمی با لباس غیر نظامی را نیز میبینیم که بی جان و جان دار در حال نظاره وضع
موجود هستند. رنگ و ادیت عکس نیز تشخیص بدن های انسان و خرابه های جنگ را سخت تر
می کند. گویی همه با هم یکی شده اند و در حال ویرانی از این جنگ هستند. تصاویر
دیگر این مجموعه نیز با همین تم رنگی و نگاه، بیانگر میزان آسیبی است که جنگ به
همراه دارد، در هر کدام از عکس ها عنصری سبب می شود تا تاکید بیشتری بر وضع شهر
شکل بگیرد. در یکی درختی خشک، پوشیده شده از قطعات پرتاب شده توسط بمب و در دیگری
پرسپکتیوی قوی که نگاه راه به سمت مرکز میکشاند و در گوشه قاب مردی خیره شده به
لنز در تلاش برای ربودن توجه و نگاه مخاطب است.