هر رسانه ای با بازنمایی تصاویری از جنگ؛ با
مفهوم کلی آن ، فارغ از تاریخ و محل رویدادش و گسسته از تقابل آن با صلح، این
پدیده را برای مخاطب به عادت بدل می سازد؛ کما اینکه هم اکنون تصاویری را هر روزه
مشاهده میکنیم که سال ها پیش قادر به تحمل آنها نبودیم.
از این میان عکسها؛ کوچکترین واحد ایستا در حافظه، گزندگی عمیقی را در پی دارند.
آتشی که برمیخیزد و شعلهاش حتی با سپری شدن تاریخ، گسترهی تاب و التهاب را
پایان نمیدهد.
از سویی دیگر این شمّ روشن، این تیزبینی و ماجراجویی آدمیست که او
را واداشته گام در میدان بلا گذارد، نه شور منتهی به خلق اثر. در آثار پیچیده در
لفافهی تاریخ، آنهایی جاودان شده و باقی ماندهاند که در عین پیغامبری، لحظهای
ناب و گذرا که در دوردستش دود بر میخیزد و کودکی در آستانه اش میگرید را معطوف
نظر داشتهاند و در مدرسهی روح به نیکی درس اخلاق پاسخ دادهاند.
در این بین عکاس استرالیایی؛ اندرو کوُیْلتی، با مهاجرت به کشور افغانستان طی مدت اخیر
از تنشها و درگیریهای امروزه در این کشور عکاسی کرده است.
این عکسها دایرهای از اطلاعات و پیامهایی از خشونت را بازنمایی می کنند. اگر
پرترههایی که اندرو کویلتی در خلال تمامی درگیریهای روزمره افغانستان و از
کارگران روزمزد در کابلِ پس از شیوع کرونا و تعطیلی های گسترده ثبت کرده را از
سویهای تحلیلی مورد بررسی قرار دهیم بر عناصری چیره میشویم که خود به تنهایی
محمل مفاهیم اجتماعی هستند.
از فرقان واژگون شدهای که به عنوان ابزاری در نظام کارگری؛ این بار در مقام
استراحتگاهی لحظهای نقش ایفا میکند، از پارچهای سفید بدل به پردهی کروماکی با
استندی از حضور فردی که سرک میکشد تا دوربین را دزدانه ببیند، دستها و انگشتان
چکش خورده و متورم شده، لباسها و پوششی که بخشی از هویت آن جغرافیا را نمایش میدهد
و در نهایت قابی که عکاس آگاهانه، نه در محدودهای از آن بکگراند سفید، بلکه بستری
از شهر و شرایط پیرامونی را محذوف نگذاشته و وارد فضای نمایان متن عکس کرده است.
عکاس از رسانه عکاسی؛ همچون ابزاری در خدمت مطالعه و تشریح اوضاع و احوال جامعهی
افغانستان بهره برده است تا در مقام یک اصلاح طلب اجتماعی به شمار آید، نه صرفا
تصویرساز. آثار او در حکم اعتراض نیست، بلکه تجلیلگر مردمانیست که پرجرات، شجاع،
ماهر، خوشبنیه و سرسخت هستند. در این عکسها ترحم و دلسوزی جای خود را به عشق و
احترام به کسانی داده است که دل در گرو زندگی و زادگاهشان دارند.
دست آخر مجذوب تناسبات آنها میشویم. تناسباتی از چشمها در پرترههایی از اندرو
کویلتی که میرود تا حتی در غیاب آن مردمان، منظری از چشم تاریخ را پای به پای عکاس
با نگریستن به رنج و درد دیگران دوام یابد.