برخی از فیلمسازان تبدیل به صفت می شوند. پس از آن ها شیوه ی
خاصی از کار یا فیلمسازی نام آن ها یا شخصیت هایشان را می گیرد (هیچکاکی، فلینیسک
و ...) از نگاهی مشابه وس اندرسون اولین کسی است که توانسته است مکان ها و مبلمان
را در فیلم هایش کنترل کند. اتفاقی که پیش از او به این شکل وجود نداشت.
او به طرزی
دیوانه وار قطعات مبلمان را با الهام از دوره های متفاوت (معمولا دهه ی 70 و اغلب
60 یا 80) کنار هم قرار می دهد و این چینش به قدری دارای شخصیت است که اکنون این
اثاثیه ها در دنیای واقعی "وس اندرسونی" نامیده می شوند. همانطور که صفحات
اینستاگرام متعددی نیز وجود دارند که در آن می توان عکس هایی از فضا های داخلی،
مبلمان ها یا حتی نماهای ساختمانی پیدا کرد که خواسته یا ناخواسته از سبک وس
اندرسون تقلید می کنند.
با این حال، میخانه ی Fondazione Prada تقلیدی از وس نیست بلکه توسط خود وس اندرسون طراحی و مبله شده است
و به جرات می توان گفت از یکی از فیلم های وس اندرسون بیرون آمده است. وس اولین
فیلمساز در تاریخ سینما بود که با دقت و انسجام مطلق از مبلمان و ساختمان استفاده
کرد تا فیلم هایش را بسازد، شخصیت هایش را روایت کند و حالات و احساساتی منحصر به
فرد خلق کند. کار او حتی با سبک آلموندار ـ با تمام رنگ های اشباع شده و سطوح صاف
خودـ قرابت ندارد.
آثار او نه تنها مانند کاتالوگ های یک کارخانه ی مبلمان قدیمی
به نظر می رسند، بلکه شخصیت های منسجمی در این مکان ها قرار گرفته است که نه می
توانند وجود داشته باشند و نه هرگز وجود داشته اند اما در عین حال انگیزه هایی ظریف،
قابل تشخیص و انسانی دارند. چیزی که آن ها را احاطه کرده است دیگر مبلمان نیست
بلکه دنیای اطراف آن هاست که در عین اینکه آن ها را تحت فشار قرار می دهد (تا
بهترین باشند) به آن ها دلیلی برای زندگی می بخشد.
به فیلم کوتاه هتل شوالیه Hotel Chevalier فکر
کنید ـ با بازی ناتالی پورتمن ـ که تقریبا تمام آن در یک هتل زرد رنگ رخ می دهد. و
چه اتفاقی می افتد وقتی اندرسون در پایان آن اتاق های باریک، بسته و بیش از حد
مبله را با نمای بیرونی آبی رنگ کنار هم قرار می دهد. ما به قدری به پیله ی عشق
این زوج توجه داشته ایم که متوجه نشدیم بیرون از پنجره شهر پاریس جریان دارد.