کلا صحبت کردن روی کار آقای مهندس خیلی جسارت می خواد به خصوص اگه شاگرد ایشون باشی و از طرفداران
ولی الان که فرصتش پیش اومده خیلی دلم میخواد سوالی که مدت هاست ذهن منو مشغول کرده ازشون بپرسم و اونم راجع به تجربه زندگی در چنین فضا هایی به عنوان منزل مسکونی که کلا با تصاویر ذهنی ما (نه جامعه ما)متفاوته
متاسفانه بجز پایان نامه من هیچ وقت فرصت تجربه طراحی کنار ایشون را نداشتم وخیلی دوست دارم دیدگاهشونو به عنوان فردی که شاید شاخص ترین خانه های دوره ما را طراحی کرده اند نسبت به منزل مسکونی بدونم
ممنون
تمامی گزاره های پی امده مبتنی بر اسناد ارائه شده، ریخت گرافیکی ان ها و ایده پردازی مکتوب تدوین شده اند:
ـ جدا از ان که در "غالب اثر بودگی" و فهم از مرز، ان گونه که در ایده پردازی امده است، بیش از اندازه، غیر یونانی ماب است و این مسلک را می توان، صرفا، انتخابی فلسفی برای مواجه با واقعیت عینی ایی تحت عنوان "ابژه ی محدود معماری" دانست گذر از این فهم و رسیدن به "افق" یا ان "غلظت" جدید بی نهایت سلیس صورت بندی شده است.
ـ اگر اقتصاد را تخصیص بهینه منابع محدود بین نیازهای نامحدود بدانیم هسته ایی درخشان، البته کلامی، در بسط تعامل میان سطح و فضا خواهیم یافت، هر چند این تعامل با توجه به اسناد ارائه شده وجهی عینی به خود نگرفته است، عبور از این بسط تئوریک به پارانویای حاکم بر سطوح نیز چندان تبلور نیافته است و از نظر من می توان هم چینی این سطوح را بیشتر تکه پردازی یا تکه دوزیی دراماتیک و سرمایه مابانه دانست که واجد پرداختی کم و بیش درخشان می باشد، که المان پارانوید به سبب ذات همگان ترسش به سختی کمپزیسیونی هر چند "باز" را تشکیل می دهند حال ان که اثر، باز هم مبتنی بر اسناد ارائه شده، هم مداری/ هم محوری را نیز حمل می کند، گذر از سطوح پارانوید به سیستم پیچیده شیزوفرن نیز بیشتر تابع الگوی حذف بسط شیزوفرن از دو سوی معادله است تا القای ان به تمامی عناصر بنا؛ اگر چه قاب های معطل، متقلب، بعضا زائد ،از درون تهی و ناقص شده تبلور همین امکان ایده پردازی شده را به درستی، و بعضا خوب، نمایان می سازند.
ـ اگر مُــــنــُــتیزم را "تک خدای قادر" بدانیم، پرداخت این گونه ی بنا عبور از "انگاره مـُـــنتیزم سفید مقدس پرکشند مدرن" را تداعی می کند که در این اثر به درستی به بیشتر کردن وابستگی سطوح در راستای فائق امدن بر ضدیت به ذات موجود در "شیزوفرنیک بودگی" و تفوق "رانه این همان کننده مطلوب طراح" در یک تعامل عمیق با اقتصاد تاکید دارد.
ـ اگر بپذیریم در این پس زمینه نظریِ متراکمِ معنایی فاصله گذاری میان شکل و فرم به وضوح رعایت نشده است و به همین سبب ریخت بندی بنا قابل صورت بندی نیست، تراکم متفکر واژگانی هم چون ولومتریک، مناد و مونکروم تمامی تلاش طراح برای عبور از تناقض به ذات اما خودخواسته موجود در اثر را تصویر می کند، گویی اثر از "سنجه پذیری" چه در شمایل فرمال و چه اکانامیکش می گریزد و طراح می کوشد این گریز گرایی را کنترل کند، در این جدال هر دو پیروز شده اند هم طراح و هم اثر؛ تقریبا مطمئن هستم که هر طراحی برای تولید هر اثری باید با احتمال شاید هم ترس تولید یک فرانکن اشتاین کنار اید؛ مهرداد ایروانیان و تیم طراحش ، در وجهه تکست مدار داستان، این تهدید را به فرصت تبدیل کرده اند.
خیلی زیبا و جذاب.ولی ببخشید خیلی دوست دارم منظور و هدف استاد از این صفحه کرو و ساز مخالفش با بقیه خطوط که به این نظم و انسجام درونی در کنار هم قرار گرفته و نمیتوان انهارو از هم جدا کرد چیه؟؟ببخشید به قول یکی از استادا:معماریه و فضولی...