هر معمار اگر نیرویی داشته باشد، می تواند خلاف جریان همانگونه که میکل انجلو مخالفت می ورزید، و همان گونه که برومینی و لوکوربوزیه و فرانک لوید رایت عمل می کردند، انان به اینده و به انچه در پیش رو داشتند می اندیشیدند و برای ان تدارک می دیدند. انان به حال توجه نداشتند و ان را رد می کردند.
شهرسازی، اما تولیدی به اتاق اراست و فقط موارد بسیار استثنایی را ثبت می کند؛ مابقی ان ارمان خواهی است، تمایل و گریز است، برقراری تعادل از یک تصور و از ارمان شهر است و با توجه به چنین شرایطی معلوم می شود که شناخت شهر وسیعا بر پایه نمادگروی قرار دارد. یعنی بر پایه پدیده های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، همراه با تشریح نمادین.
لوییس مامفورد در کتاب فرهنگ شهرها و شهر در گذر زمان نتیجه شیوه ای را ارائه می دهد که در ان تمام این متغیر ها به همگونی می رسند. بر سیاق نگاه مامفورد به اصطلاح قوانین ترکیبی در معماری عملا در شهرسازی ارزشی متساوی می یابند و تعبیر فضایی، همه نکات مذکور را با ویژگی های خود تلفیق می دهد و به حقیقت می رساند.
چاندیگار می تواند نمونه ای مناسب برای مواجه یک معمار با شهر را تدقیق نماید اینجا و اینجا می توانید دو نگاه به فرایند طراحی این دو شهر را بیابید
پروژه ابوس لوکوربوزیه در الجزایر نیز می تواند وجه دیگری از چگونگی مواجه معمار با شهر و متغیرهای تاثیر گذار بر ان را تعریف نماید در این مقاله اینجا می توانید نگاهی اجمالی بر این گزاره را از نظر گذرانید
در اینجا نحوه مواجه یک عکاس با برازیلیا و چاندیگار موجود و فاصله ان با ان چه معمارانشان می خواستند باشند را مشاهده می فرمایید
در اینجا نیز نگاه لوکوربوزیه و رایت به شهر بر قرار پلان باز را مشاهده می فرمایید