ولادمیر تاتلین هنرمندی است که اثرش موضوع آخرین کتاب ـ منتشرشده ی بعد از مرگ ـ نوربرت لینتون بوده است؛ او شخصی ایده الیست در آن سال های آرمانی به حساب می آید. تاتلین متولد سال 1985 در شهر خارکف پرورش یافت؛ شهرصنعتی گسترده ای بود که مرکز تفکر انقلابی در امپراتوری رومانف نیز بود. در سن چهارده یا پانزده سالگی، او به دریا گریخت و اگرچه بعدها در جریان مدارس هنری آموزش یافت، این آزادیِ سفر، اصولی را در کارهای اخرش باقی گذاشت و موضوعی که برای او بسیار اهمیت داشت، آفرینش بالقوه هنر برای کشف کردن، تجسم بخشیدن و الهام بخشیدن این خوش بینیِ سال های تجربه اش بود. دو پروژه مشهور او ـ که هیچ کدام از آن ها، هیچ وقت درک نشدند ـ ایمان او به آزادی و هماهنگی را منعکس می کند. یکی از آن ها برجی عظیم بود که ساختمانی کاربردی و در عین حال اِلمانی شهری بود و دیگری مجموعه ای از پروتوتایپ هایی بودند که امکان پرواز تکی انسان را فراهم می کرد؛ دوچرخه ای هوایی که هدفش بردن انسان ها به سطحی بالاتر به سمت آینده ای بهتر بود.
برج تاتلین که بیشتر به نام اِلمان سه گانه بین المللی مشهور است، پرآوازه ترین خلاقیت او را باقی گذاشت. این اثر در سال 1919 در غالب المانی برای انقلاب بلشویک به کار گرفته شد که فقط دو سالِ قبل به وقوع پیوسته بود. به همین دلیل لینتون معتقد است که فقط در نگاهی گذرا، این پروژه بر ضد زمینه جنگ داخلی، کمبود غذا، وحشت سیاسی و بیماری های واگیر دار طراحی شده بود از آن رو این جسارت هنرمند را زیبا تلقی می کرد. کاری که او طراحی کرده بود قرار بود بلندترین و خلاقانه ترین ساختمان دنیا باشد و با وجود اِلمان هایی همچون برج ایفل در پاریس (که تاتلین آن را دیده بود) و نمایشِ مشهور قرن هفدهم متعلق به برج بابل، طراحی آتاناسیوس کیچر، اثری مشهود به نظر می آمد.
با نگاهی بر کنتراست تعمدی موجود در اِلمان ها و مجسمه های بی فایده و مرده رژیم قبلی باید گفت، این اثر مجموعه ای فانکشنال شامل یک تالار بزرگ کنفرانس، اتاق های ملاقات (این ساختمان اداره کل بین المللی کمونیست بود) و فضایی برای نمایش فیلم و انتشار پیام های برادری، هماهنگی و صلح بود (ردیف های بالایی در غالب دیرک های رادیو نیز کابرد داشت). شگفتیِ تکنولوژی از یک سو و حرکت گردشی این اِلمان از سوی دیگرآن را بسیار شاخص کرد؛ از این رو هر یک از چهار فضای کاربری اصلی، با چهارچوبی آزاد، آویزان بودند و هر یک با سرعتی متفاوت ولی قابل پیش بینی می چرخیدند. در این جا، به همان اندازه که پویایی دوره ای نوپا را منعکس می کند، توانست ماهیتِ حرکتِ آهسته ساعت و تقویم را نیزمنتقل کند؛ شاید حتی به شکل مفهومِ کیفی ستاره ها و فضا نیز به حساب آید. در آخر باید گفت اِلمان سه گانه بین المللی مبارزه ای دموکراتیک با قدرت استبدادی را به موجودیت رساند که تاتلین پذیرای آن بود. اگر چه ویکتور اسکولووزکی آنگاه که مدل تاتلین را دیده بود بر این باور بود که " این اِلمان ساخته آهن، شیشه و دوران است".